به بهانه اكران آنلاين «ناگهان درخت» به كارگرداني صفي يزدانيان
بايد با اين نوستالژيها چه كرد؟
پيمان طالبي
شايد در مورد «ناگهان درخت» بايد گفت اين فيلم تكراري است. تكرار شاعرانگي آن هم بسيار خفيفتر از «در دنياي تو ساعت چند است». شايد بايد گفت پيمان معادي همان علي مصفايي است كه دوباره روي آسفالت ميخوابد يا موسيقيهاي مورد علاقهاش تصنيفهاي قديمي و بعضا گيلكي هستند و او همانقدر بزدل، همانقدر عاشق و همانقدر شاعر است. شايد بايد گفت اين فرهاد همان فرهاد است با كمي جرح و تعديل كه لازمه فيلمنامهاي تازه و شخصيتپردازي تازهتري است. شايد بايد گفت ارتباطي بين علايق اين فرهاد (موسيقيهاي مورد علاقه، كتابهاي در قفسه يا روي ميز بازپرس) و شخصيتش كه كلا چيز ديگري است، وجود ندارد. شايد اينجا با وجود رشت رشت گفتنهاي مكرر فرهاد پيش روانكاوش، تصوير دلرباي «در دنياي تو ساعت چند است»، از آن رشت دلبر فرهاد قصه نميبينيم.
اما چه ميتوان گفت وقتي در ابتداي فيلم با آن قاببندي دقيق صفي يزدانيان مواجه ميشويم كه قصه را صرفا با بيان المانهايي تعريف ميكند؟ وقتي در پنج دقيقه پاياني ميفهميم «ناگهان درخت» چه عنوان درستي براي فيلم شاعرانه يزدانيان است.
«ناگهان درخت» براي ما قهرمانان عرصه نوستالژي كافي است، وقتي زايشگاه لندن را با آن تابلوي درب و داغانش نشانمان ميدهد. وقتي بند كفش پدر فرهاد را در ادامه همان پلان ميبينيم و فيلمساز شاعر ما اسارت در بند تن را اينگونه به تصوير ميكشد. وقتي آن خودكار را - كه به غلط صرفا صورتي از محدوديتها در سينماي ايران معنا ميشود - در بين دستهاي فرهاد و مهتاب ميبينيم و پرتمان ميكند به يكي از سكانسهاي زندان و يادآور ميشود كه هر قدر هم فيلمساز ماجراي زندان رفتن فرهاد كمدي بيان كرده باشد باز هم نبايد از خاطر برد كه زندان چيز خندهداري نيست. نميشود وقتي فرهاد در ماشين به معشوقش ميگويد: (داريم پير ميشيم مهتاب نميبيني؟) گريه نكرد. هر قدر هم اين فيلم يك علي مصفاي «در دنياي تو ساعت چند است» را كم داشته باشد، باز هم نميتوان آن زندگينامه خودنوشتي را كه فرهاد «ناگهان درخت» در زندان مينويسد را نديد و براي چند لحظه از همين منظر عمر رفته خود را كند و كاو نكرد. بله آقاي يزدانيان! اگر نقدي هم هست، به آن شاهكار پيشين شماست كه چرا اينقدر خوب بوده كه حالا توقع ما از مرد نوستالژيباز رشتدوست سينما اينقدر بالا رفته و الا ناگهان درخت شما براي ما همه چيز داشت.