ميراث قرنمان را دريابيم
رضا دبيرينژاد
امروزه مفهوم ميراث ديگر آن چيزي نيست كه از زمانهاي دور باقي مانده يا تنها معطوف به ميراث مادي نميشود بلكه اين مفهوم توسعه يافته و گونههاي مختلفي از آن پديدار شده است همچون ميراث صنعتي، ميراث معاصر، ميراث شهري و مدرن. همواره در مواجهه با اين انواع ميراث با يك نگراني و حسرت مواجههايم كه شامل از بين رفتن يا مفقود شدن برخي آثار و دادهها بوده و روايتها را مبهم، چندگانه يا سرشار از نادانستهها ميكند. به ادوار تاريخي كه نگاه ميكنيم با ابهامات بسيار از اين دست روبهرو هستيم كه حاصل گم شدن برخي اسناد، از بين رفتن بسياري از بناها، شهرها و ثبت نشدن رويدادهاي تاريخي است.گاه نميدانيم برخي مفاخرمان كي به دنيا آمدهاند يا چگونه رفتهاند و يا برخي از آثار مهمشان در دسترس نيست، در اين حالت بايد حسرت نبودن اين دستاوردها را خورد. به پايان قرن نزديك ميشويم، قرني كه آكنده از حوادث مختلف تاريخي در سطح ملي يا اقتصادي و تمدني بوده، شهرهايي به وجود آمده و نامهاي بسياري از آنها تغيير كرده است. دانشهايي به وجود آمده كه تا پيش از اين نبوده اما امروزه صاحب جايگاه و اعتباري شدهاند. قرني كه عصر رسانهها بوده، از توسعه صنعت چاپ براي كتاب و مجله تا راديو و تلويزيون يا سينما و در اين دهههاي اخير كه روزگار رسانههاي ديجيتالي و مجازي شده است. قرني كه سرعت تحولات در آن بيش از ساير قرون بوده و همين گذر تحولات، تغييرات و دستاوردها بخشي از زندگي، تاريخ و روايت روزگار ماست. ميتوان تحولات اين قرن را ميراث همين روزگار تلقي كرد، ميراثي كه اگر نباشند روزگار ما هم گم خواهد شد و ميتواند تحريف شده و در ابهام فرو رود. چنانكه گاه در مواجهه با رويدادهاي نيم قرن گذشته با ابهامات و گمشدههايي روبهرو هستيم چنانكه گويي رخ ندادهاند. حالا كه به سال 1400 ميرسيم لازم است تا هر شهر و هر استان، هر نهاد و مركز اعم از علمي يا فرهنگي و همه نهادهاي صنعتي و حتي خصوصي اين مسووليت را در نظر بگيرند كه ميراث قرني كه تمام ميشود را حفظ كنند. شايد لازم است نهادهايي براي ثبت ميراث معاصر ايجاد كرد يا اين وظيفه را بر نهادهايي كه كاركردهايي مشابه دارند، اضافه كرد. نگذاريم ميراث قرنمان به راحتي از دست برود.