حس محروميت براي سالمندان
فروزان آصف نخعي
اضمحلال هويتي و نقش، براي سالمندان، موضوعي است كه آثارش در زندگي امروز و فرداي ايرانيان زخمهاي عميقي برجاي خواهد گذاشت. ايرانيان براي سالمندان همواره در جمعهاي فاميلي و خانوادگي نقش بسيار مهمي متصور هستند. اغلب خانوارهاي ايراني از اينكه در خانواده خود مادر زن، يا مادر شوهر سالمند را نگهداري ميكنند، به خود ميبالند. البته اين از شاخصهايي است كه اين روزها دچار تغيير هم شده است. با اين همه هنوز موضوع نگهداري سالمندان در خانههاي سالمندي اغلب نوعي نابهنجاري تلقي ميشود.
نقش سالمندان در اغلب مراسم اعم از ازدواج، عزا، بهجا آوردن آداب و رسوم، مراسم عزاداري، اعياد رسمي و غيررسمي جايگاه ويژهاي است. اغلب دستهايشان روي شانههاي فرزندان، دستهاي حمايتي است. بدون حضور آنان، گويي امري مقدس ميان آدميان، مفقود است. آن موهاي سپيد، با چشماني نافذ اغلب دوخته شده به زمين، چهرهاي چروكيده به نمايندگي از تجربههاي ساليان دراز و در صورت لزوم استفاده از خرد كهن خانواده براي بهجاي آوردن نقش شيخوخيتي و حل اختلاف ميان خانوادهها و دوستان و...، همه نشان از حيات تجربه و عقلانيت دوراني، در داخل اجتماع و خانواده ميكرد.
اما كرونا به چنين نقش و هويتي بيرحمانه حمله كرد و به قول روانشناسان به ويژه در ايران، با ايجاد محروميت حسّي، اختلال در نقش و هويت را همزمان با ايجاد اختلال در نظام انديشگي سالمندان ايجاد كرد. به نوعي با محروميت سالمندان از ايفاي نقش خود در خانواده و جامعه، عوارض روحي با پيامدهاي سنگين اختلال در خانواده وجامعه منجر ميشود.
بهزعم كارشناسان «محروميت حسي» به مثابه روشي براي شكنجه، به دليل قدرت شيوع كرونا و ناكاركردي شدن وضعيت سالمندي در خانواده، منجر به كاهش قواي عقلي، خارج شدن از نظم زباني فاخر براي حفظ شأن هويتي سالمندي و گسترش نزاعهاي درون خانوادگي و اجتماعي شد. بيترديد زمان استفاده از پاركنشيني، زماني كه به خانهنشيني منتهي شود، به معناي گسستن از همزباني، همدلي، و واگويههاي گلهآميز روزمره است كه به صورت عظيمي منتهي به تخليه فرد سالمند ميشود. براي دوري از چنين شرايطي طرح فرآوري سالمندان، در كشورهاي پيشرفته احيا و پياده شده است. در ايران نيز چنين طرحي در دست تهيه و تدوين است. ولي تا آن زمان فشار كرونا به سالمندان، با قطع روابط توام با احترام خانوادگي، رفتن به شرايط زندان انفرادي و گاه حتي اعمال شكنجه سفيد در خانواده را ميسر ساخته است. در اين ميان كمتر خانوادههايي ميدانند شرايط سخت ايزولگي، ناشي از حفظ بهويژه سالمندان در برابر ويروس كرونا، بدون توجه به جايگزينهاي اساسي براي آن، مرگ رنجآوري را براي آنان رقم ميزند. در اين ميان اختلافات نسلي، تشديدكننده چنين وضعيتي هستند. بيهودگي، از چشم افتادن، طردشدگي و فقدان با هم بودگي، تعطيلي عزا و عروسي همزمان و... و نبود كاركرد مناسب در خانواده، به تدريج خانواده را نيز به تابوتي براي پايان زندگي تبديل ميكند.
از ميان رفتن نظام ادراكي سالمند، موضوعي است كه با طولاني شدن وضعيت كرونا به آنان تحميل شده و ميشود. چنين شرايطي بسيار بيش از گذشته سهلانگاري در برابر ابتلا به كرونا و ديگر بيماريها را نزد سالمندان تعميق و تشديد ميكند. اصرار بر اينكه چه چيزي خوب و چه چيزي بد براي سالمندان است، همچنين براي نتيجهگيري فوري و فوتي از اقدامات حفاظتي براي سلامت سالمندان، اغلب بدون نظر و مشاركت آنان، به آنان تحميل ميشود. نارضايتي از اين وضعيت براي استمرار حيات سالمند بسيار مرگآور است، زيرا بهزعم كارشناسان «من» سالمند و سازوكارهاي دفاعي او، به دليل حس محروميت ناشي از ناكارآمدي و نبود پايداري شخصيتي، درهم شكسته، دچار آسيب و مرگي زودرس ميشود.
از منظري ديگر، كرونا و ناتواني در آموزش به خانوادهها، براي سالمنداني كه زماني سالمندي داراي فرآيندهاي هويتيابي از ميانسالي به سالمندي بود، از ميان رفته و ايزولگي همهجانبه با ايجاد حس محروميت و شكنجه سفيد، وضعيت احساس ثبات و ايجاد «هويت مركزي» و سپس انطباق هويت با «هويت پيراموني» را دچار اختلال ميكند. در چنين شرايطي هويت اجتماعي كه براساس ارتباط سالمندان در پاركها و... ايجاد ميشود، مورد آسيب واقع ميشود. بيترديد اين شرايط هزينه درماني بسيار زيادي به خانوادهها تحميل ميكند؛ اعم از هزينههاي پزشكي و روانپزشكي و همچنين روانشناسي. نكته آنكه چهره رنجور سالمند در ديدگان خانوادهها، به دليل عدم درك كافي آنان از نحوه برخورد با سالمندان و مواجههاي هيستريك با آنان، زندگي آنان را پس از مرگ سالمند، دچار آلام و سرگشتگي ميكند. با وجود چنين شرايطي در صورتي كه امروز ايران از وضعيت كرونا خلاص شود، با نبود آموزش به خانوادهها، سالها ايران با وضعيت دشوار تاثير كرونا بر سالمندان و خانوادهها درگير خواهد بود. آموزش رسانههاي جمعي در اين باره بسيار ضروري و حياتي است.