فلسفه اسلامي با رنگ و بوي ايراني زنده است
در واقع در انجمن حكمت نوعي فلسفه تطبيقي يا مقايسهاي صورت ميگرفت. من خودم پيشتر در موسسه مطالعات اسلامي ترجمه انگليسي و فارسي شرح منظومه حاج ملاهادي سبزواري را منتشر كردم كه در نيويورك چاپ شد. اين اولين بار بود كه يك فيلسوف شيعه ايراني در غرب شناخته ميشد. ترجمه فارسي متعلق به شهيد مطهري و ترجمه انگليسي توسط من بود كه به كمك پروفسور ايزوتسو صورت گرفت. تلاش ما در اين جهت بود كه اين تصور غلط را از بين ببريم كه فلسفه اسلامي بعد از ابن رشد خاموش شده است. در حالي كه فلسفه اسلامي تا همين الان هم در ايران زنده است و نمونهاش هم بزرگاني چون آيتالله حسنزادهآملي و آيتالله جواديآملي يا خود مرحوم شهيد مطهري و علامه طباطبايي است. البته بايد توجه كرد كه اين فلسفه اسلامي با معارف ائمه(ع) مخلوط شد و جنبه ديني به خود گرفت. مثلا شما اگر آثار حاج ملاهادي سبزواري را بنگريد، فلسفه محض نيست بلكه يك نوع كلام اسلامي است كه آن را حكمت ميخوانند. بنابراين، اين سنت فلسفي رنگ تشيع به خود گرفته است. اين فلسفه نوعي تفكر مابعدالطبيعي است كه رنگ تشيع دارد زيرا يكي از پايههايش احاديث ائمه اطهار(ع) است. موسساتي مثل انجمن كه به اين مباحث ميپردازند بايد بيشتر مورد توجه قرار بگيرند و نظم پيدا كنند. توجه كنيم كساني كه اين فكر فلسفي را داشتند، ايراني بودند مثلا ملامحسن فيض كاشاني، عبدالرزاق لاهيجي تا برسد به زمان ما ايراني بودند و اين فلسفه رنگ ايراني داشته است، يعني يكي از پايههاي اين سنت در ايران باستان بوده است. حاج ملاهادي سبزواري براي اشاره به اين جنبه فلسفه اسلامي از تعبير «فهلويون» ياد ميكند و ميگويد: الفهلويون الوجود عندهم/ حقيقة ذات تشكّك تعم. يعني در ايران باستان، حكمت مشرقيه يا حكمت در شرق پديد آمده به دو معنا يكي اينكه اين حكمت از شرق آمده و ديگر اينكه مشرق به معناي كشفيات دروني انساني و شهود است. اين حكمت مشرقي البته عرفان نيست بلكه ملغمهاي از فلسفه ايران باستان و عرفان ابنالعربي و انديشههاي شيخ شهابالدين سهروردي است كه در آن به نور و اشراق اهميت خاصي داده ميشود.