چرخش انساني
حسن لطفي
شايد خود جان فورد هم تصور نميكرد بيش از هشتاد سال پس از ساخته شدن فيلم خوشههاي خشم، صحنهاي از اين فيلم به عنوان نمايش انسانيت در تلفنهاي همراه ايرانيان به نمايش درآيد؛ نمايشي كه قرار است به بينندگانش يادآوري كند گاهي وقتها شرايط اقتصادي آنقدر بر ديگران فشار وارد ميكند كه به تنهايي نميتوانند اين بار سنگين را از دوش خود بردارند. در چنين زمانهايي بايد كمتر از هميشه به منافع شخصي خود فكر كرد. فيلم خوشههاي خشم كه جان فورد آن را براساس رماني از جان اشتاين بك ساخته است در كنار كارگرداني استادانه فورد، فيلمبرداري درجه يك گرگ تولند، بازيهاي به ياد ماندني هنري فوندا، جين دارول و جان كارادين از دقايق انساني برخوردار است كه در شرايط سخت ميتواند آدمها را به هم نزديك كند. شرايط سختي كه اين روزها بسياري از مردم سرزمين ما و كشورهاي ديگر دركش ميكنند. اگر فيلم را ديده باشيد اين صحنهها در ذهنتان دوباره جان ميگيرد. اگر هم كل فيلم را تماشا نكردهايد همان يك صحنه كافي است تا شما را با اين ادعا آشنا كند. صحنهاي كه در آن پيرمردي همراه با نوهاش وارد فروشگاهي ميشود كه فروشندهاش زن سودجو و نسبتا خشني است. اما اتفاقاتي كه رخ ميدهد باعث ميشود تا زن با چرخشي انساني تبديل به آدمي شود كه نه تنها مهربانتر ميشود، بلكه از خير سود خودش به نفع شادي كودكان ميگذرد. نكته مهم در اين صحنه هوشمندي اشتاينبك و فيلمنامهنويس فيلم (ناتالي جانسون) است كه براي خلق يك صحنه تاثيرگذار انساني از وجود كودكان سود بردهاند. كودكاني كه شرايط سخت بيش از همه آنها را نشانه ميرود و بر ذهن و روح و جسم نحيفشان ضربه وارد ميكند.
گمانم تماشاي دوباره اين فيلم در اين زمستان سرد بد نباشد. نه فقط به خاطر اينكه قادر است ما را به سمت كمك به همنوع و درك شرايط دشوار هدايت كند، بلكه به خاطر اينكه جان فورد فقيد در كنار صحنههاي انساني يكي از ماندگارترين فيلمهاي تاريخ سينما را ساخته است. در كنار همه اينها هنگام تماشاي اين فيلم ميتوان دوباره زمزمه كرد هيچ لحظه سختي تا ابد ماندني نيست، مهم نقشي است كه به عنوان يك انسان هنگام عبور از اين لحظهها بازي ميكنيم.