واكسن چيني
عباس عبدي
ادامه از صفحه اول
مردم آن را به همه مسوولان تسري ميدهند و اين تعميم مردم منطقي نيز هست. ما در سطح شخصي ميگوييم فلاني راستگو و فلاني دروغگو است و همه را يك كاسه نميكنيم، ولي در سطح نهادي، مسوولان را نمايندگان نهاد قدرت ميدانند و وجه خصوصي آنان را برجسته نميكنند هر كدام دروغ بگويند به كل آنان تعميم ميدهند. نكته دوم اينكه نتيجه مخلوط راست و دروغ، ميشود دروغ و بدي ماجرا اين است كه راستها قرباني دروغها ميشوند و اين بدتر از زماني است كه همه گزارهها دروغ باشند، زيرا هيچ راستي قرباني آنها نميشود. نكته سوم غلبه نگاه كوتاهمدت است. مديران چون به صفت فردي در قدرت حضور دارند، نتايج كوتاهمدت براي آنان نقد و مهمتر از نتايج بلندمدت است كه نسيه است و اين براي حكومت مثل سم است. هنگامي كه در كوتاهمدت بياعتمادي حاكم شد، بازسازي آن بسيار سخت و زمانبر است. داستان چوپان دروغگو را براي همين آموزش ميدادند. بنابراين حكومت حتي اگر بخواهد هم قادر نيست كه در اين باره به مردم توصيه كند كه از اين واكسن استفاده كنند. عامل ديگر ناتواني در بهروز شدن نسبت به پديدههاست. در ايران محصولات چيني به عنوان اجناس بنجل شناخته ميشود. در حالي كه اگر چنين بود، پس چرا امروز قدرت اول اقتصادي جهان در صادرات حتي به كشورهاي پيشرفته است؟ پاسخ اين است كه بازرگانان ايراني بدون رعايت استانداردها و در غياب نظارت موثر دولتي و بر حسب سليقه ارزانتر مردم، كالاهاي بنجل ارزان را ميآوردند و اين گمان را تقويت كردند كه كالاهاي چين بيكيفيت هستند. در حالي كه ميتوانستند كالاهاي بهتر آنان كه طبعا گرانتر هست را وارد كنند. و بالاخره عامل سوم هم نوعي شيفتگي و فقدان اعتماد به نفس در كنار خودبزرگبيني نابخردانه در جامعه ايران است كه متاسفانه به نوعي سكه رايج شده است. هنگامي كه مسوولان بهداشتي كشور با افتخار ميگويند اجازه نميدهيم كه مردم ما محل آزمايش واكسنهاي ديگران شوند، به ظاهر درصدد دفاع از مردم و ارزش قائل شدن براي آنان هستند، ولي در حقيقت چيزي جز بازتاب فقدان اعتماد به نفس آنان نيست. و الا اين امري طبيعي است كه واكسنها پس از طي مراحل اوليه در صورتي كه آزمونهاي مربوط موفق شده باشند، در ميان انسانها نيز تست شوند و اين هيچ چيز بدي نيست و ضعف هم محسوب نميشود. به جاي اين گزاره پوچ بايد گفت كه اگر واكسني مطابق استانداردهاي علمي سازمان بهداشت جهاني، مراحل اوليه را موفق بوده، ما با افتخار آماده آزمون كردن آن هستيم. همچنانكه با واكسن خودمان نيز با همين معيار بايد برخورد كنيم. هيچ فرقي ميان واكسن ايراني و خارجي نيست. همه آنها بايد مراحل اوليه را بر اساس استانداردهاي موجود با موفقيت بگذرانند تا قابل آزمايش در انسانها باشند. متاسفانه اين عوامگرايي در ميان مردم نيز كمابيش هست و كمتر كساني آمادگي آن را دارند كه اين نوع گفتار و اقدامات نادرست را نقد كنند. در نهايت همه اينگونه رفتارها را ميتوان به بياعتمادي حاد و مزمن ميان مردم و حكومت و نيز خودشيفتگي بيمارگونه و بالاخره فقدان اعتماد به نفس عمومي ارجاع داد.