• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4834 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۶ دي

نهادهاي قضايي فوتبال، وظيفه‌گرايي و تنوع فرهنگي

چرا محروميت آل ‌كثير و كاواني مناقشه‌برانگيز شد؟

علي ولي‌اللهي

 

 

بعيد است كسي در ايران باشد و حتي به ميزان اندك فوتبال را دنبال كند، اما داستان آل‌كثير و محروميتش را نشنيده باشد. مهاجم پرسپوليس در بازي تيمش مقابل پاختاكور ازبكستان بعد از گلزني با دو دست چشمانش را كشيد و بابت همين كار 6 ماه توسط كميته انضباطي كنفدراسيون فوتبال آسيا محروم شد. عيسي بعد از محروميت هر چه گفت كه قصدي براي ترويج نژادپرستي نداشته و تنها مي‌خواسته دل برادر‌زاده‌اش را شاد كند، فايده‌اي نداشت. مهاجم سرخ‌ها از همان زمان در حال گذراندن دوران محروميتش است. چند هزار كيلومتر آن طرف‌تر و در شهر منچستر اتفاق مشابهي براي ادينسون كاواني رخ داد. مهاجم اروگوئه‌اي بعد از درخشش در يكي از بازي‌هاي تيمش در استوري اينستاگرام خطاب به يكي از دوستان هموطنش كه عكس كاواني را به اشتراك گذاشته بود، نوشت: «گراسياس نگريتو» يعني مرسي «كاكا سياه». همين استوري كاواني هر چند بلافاصله پاك شد، موجبات محروميت 3 جلسه‌اي و 100 هزار پوندي كاواني را رقم زد. كاواني بعد از اين اتفاق در مورد استفاده از كلمه «نگريتو» گفت كه او به هيچ‌وجه قصد بي‌احترامي نداشته و اين كلمه يك اصطلاح رايج در زبان اسپانيولي به حساب مي‌آيد و مصداق نژادپرستي نيست. كاواني توضيح داد «نگريتو» در كشورش براي نشان دادن علاقه و محبت به كار مي‌رود اما دفاعيات او هم مثل آل‌كثير افاقه نكرد.

 

انتقادها؛ از هنرمندان ايران تا آكادمي ادبيات اروگوئه

بعد از اعلام حكم آل‌كثير عده زيادي از هواداران پرسپوليس در فضاي مجازي به اين حكم اعتراض كردند. خيلي از سلبريتي‌ها با بازسازي شادي گل عيسي به حمايت از او پرداختند. خيلي از ورزشي‌ها، افراد علمي و حقوقدان در ايران تاكيد كردند كه شادي گل آل‌كثير نمي‌توانسته مصداق نژادپرستي باشد چراكه او حتي زماني كه در تيم نفت آبادان بازي مي‌كرده بعد از گلزني مقابل ساير تيم‌هاي ليگ داخلي به همين شكل شادي گل انجام مي‌داده. در همين رابطه خيلي از هواداران فوتبال AFC را اي‌اف‌سيرك خطاب و اين نهاد را به سياسي‌كاري و حق‌خوري متهم كردند. همين وضعيت براي كاواني هم رخ داد. در كشور اروگوئه طرفداران فوتبال حكم اتحاديه فوتبال انگلستان را مردود و آن را ناشي از عدم درك فرهنگ‌هاي مختلف دانستند. حتي يك موسسه به نام آكادمي ادبيات اروگوئه نامه‌اي به اتحاديه فوتبال انگلستان فرستاد و در آن محروميت كاواني را بي‌عدالتي جدي خواند. آكادمي ادبيات اروگوئه نهادي است كه به حفاظت و توسعه زبان اسپانيايي مورد استفاده در اروگوئه اختصاص دارد قويا محروميت در نظر گرفته شده براي كاواني را رد كرد و در بيانيه‌اش نوشت:«اتحاديه فوتبال انگليس در قبال ورزشكار اروگوئه‌اي بي‌عدالتي جدي را مرتكب شده و غفلت و قصور خود را در صدور حكم براي استفاده از زبان به ويژه زبان اسپانيايي آن هم بدون در نظر گرفتن پيچيدگي‌ها و دستور زبان نشان داده است.» در ادامه اين بيانيه آمده است:«در متن نوشته شده، تنها ارزشي كه مي‌توان به كلمه negrito داد همين است كه اين كلمه صرفا به دليل استفاده در حالت محبت و علاقه است.» براساس اعلام آكادمي، كلماتي كه به رنگ پوست، وزن و ساير خصوصيات فيزيكي اشاره دارد، اغلب در جمع دوستان و بستگان در امريكاي لاتين به ويژه در حالت مُصغر مورد استفاده قرار مي‌گيرد.

 

تقابل راديكال

ماجراي آل‌كثير و كاواني پرسش‌هاي زيادي در مورد ماهيت مبارزه با نژادپرستي به وجود آورده است. برخي منتقدان مي‌گويند اين‌گونه واكنش‌هاي نهادها باعث شده تنها پوسته‌اي از نژادپرستي باقي بماند. آنها معتقدند برخورد با كسي كه مشخصا قصدي براي توهين نژادي نداشته به نوعي تقليل دادن اين مفهوم مهم به حساب مي‌آيد. برخي ديگر نيز كنفدراسيون فوتبال آسيا و اتحاديه فوتبال انگلستان را به استفاده ابزاري از مفهوم مبارزه با نژادپرستي متهم كردند. اتحاديه فوتبال انگلستان در حكم محروميت كاواني توضيح داد كه محروميت كاواني قرار است به همه بازيكنان با صراحت نشان دهد كه هر گونه اشاره به نژاد، رنگ پوست، مذهب و قوميت مصداق نژادپرستي است و اين اتحاديه مي‌خواهد مطمئن شود كه ديگر چنين چيزي رخ نخواهد داد. كاواني بعد از محروميتش در جواب اتحاديه فوتبال انگلستان و خطاب به هوادارانش نوشت:«سلام به همگي. نمي‌خواهم در اين لحظات كه برايم اصلا خوشحال‌كننده نيست مساله را كش بدهم. ولي مي‌خواهم اين را با شما در ميان بگذارم تنبيه انضباطي‌اي كه عليه من اعلام شده را مي‌پذيرم، چراكه مي‌دانم من با عرف زبان انگليسي ناآشنا هستم اما ديدگاهي كه براي صدور اين حكم به آن استناد شده را قبول ندارم. اگر به خاطر احساس محبت نسبت به يك دوست به كسي توهين كرده‌ام، عذرخواهي مي‌كنم. من هيچ قصد و نيتي جز احساس محبت به يك دوست نداشتم. كساني كه من را مي‌شناسند مي‌دانند هميشه براي شادي و دوستي تلاش مي‌كنم و به دنبال اينها هستم. از پيام‌هاي متعدد حمايت و محبت شما سپاسگزارم. دل من قرص و محكم است و آرامش دارم، چراكه مي‌دانم در متن فرهنگ و سبك زندگي‌ام هميشه خودم را به عنوان يك انسان بامحبت شناسانده‌ام. همه شما را صميمانه در آغوش مي‌گيرم.» در حالي كه كاواني هم مانند آل‌كثير قبول ندارد حركتش نژادپرستانه بوده و عده زيادي هم از اين دو حمايت مي‌كنند، عده قابل توجه ديگري حكم‌هاي صادر شده را كاملا منطقي دانسته‌اند. اين دسته از افراد مي‌گويند، حساسيت زياد در مورد مساله نژادپرستي خوب است. آنها با اشاره به اين نكته كه در چند سال اخير جوامع اروپايي به سمت ناسيوناليسم و راست افراطي سوق پيدا كرده‌اند، معتقدند هر گونه كاهلي در زمينه مبارزه با نژادپرستي ممكن است نتايج چندين ساله‌ مبارزه با اين پديده شوم را نابود كند. در نهايت اين دسته از صاحب‌نظران «فرم» يك كنش را مهم‌تر از محتوا يا انگيزه پشتش دانسته‌اند و به همين علت معتقدند كه كشيدن چشم‌ها در انظار عمومي يا استفاده از يك كلمه كه اشاره به رنگ پوست دارد در هر صورت فارغ از انگيزه كنشگر يا پيامدش يك پيام نژادپرستانه است. در عين حال منتقدان احكام كاواني و آل‌كثير به نمونه‌هاي مشابهي كه در ساير نقاط دنيا اتفاق افتاده، اشاره مي‌كنند و مي‌پرسند چطور وقتي مربي تيم ملي واليبال روسيه مقابل كره‌اي‌ها چشمانش را مي‌كشد، فرم كار مهم نيست و كميته انضباطي فدراسيون جهاني واليبال متقاعد نمي‌شود كه اين حركت نژادپرستانه است اما وقتي بازيكن ايراني اين كار را مي‌كند، مهم مي‌شود؟

 

AFC و اتحاديه فوتبال انگليس وظيفه‌گرا هستند

اگر بخواهيم به رويه‌اي كه اتحاديه فوتبال انگلستان و كنفدراسيون فوتبال آسيا در محروميت كاواني و آل‌كثير پيش گرفته بپردازيم، ابتدا بايد مشخص كنيم كه اين نهادها از كدام مكتب اخلاقي پيروي مي‌كنند. به زبان ساده مي‌توان گفت 3 مكتب اخلاقي وجود دارد. اول مكتبي كه اصالت را به نيت فاعل عمل اختصاص مي‌دهد(فضيلت‌گرايي). دوم مكتبي كه اصالت را به خود عمل مي‌دهد(وظيفه‌گرايي) و سوم مكتبي كه اصالت را به نتيجه عمل مي‌دهد(پيامدگرايي). به نظر مي‌رسد نهادهاي قضايي ورزشي از مكتب دوم پيروي مي‌كنند. دليلش هم ساده است، چون آنها كساني هستند كه نمي‌توانند نيت افراد را حدس بزنند يا شناسايي كنند. اگر خود فرد هم ادعا كند كه نيتش از انجام يك عمل خير بوده، قابل باور نيست، چراكه ممكن است به خاطر ترس از جريمه‌هاي احتمالي نيت اصلي‌اش را پنهان كند. همچنين اين نهادها نمي‌توانند منتظر تاثيرات بلند يا كوتاه‌مدت يك عمل بمانند. به زبان ساده‌تر اتحاديه فوتبال انگلستان نمي‌تواند در ماجراي كاواني وقتش را سر نيت‌خواني بازيكن اروگوئه‌اي و بعد تاثيرات آن استوري روي جامعه تلف بكند. اين نهادها براي مقابله با نژادپرستي يا هر حركت مذموم ديگري نياز به يك چيز عيني، مشخص و قابل استناد دارند و به خاطر همين سراغ خود عمل مي‌روند. آنها عمل را فارغ از اينكه با چه نيتي انجام شده، كجا صورت گرفته، چه دلايلي پشتش بوده و قرار است به چه نتايجي منتهي شود، بررسي مي‌كنند. بر همين اساس ديگر اهميتي ندارد عيسي شادي گلش را براي برادرزاده‌اش انجام داده يا كاواني خطاب به دوست صميمي‌اش گفته كاكا سياه. اين نوع نگاه بسياري از مشكلات را برطرف مي‌كند. در وهله اول قوانين براي همه به شكل واضحي مشخص مي‌شود و در وهله دوم قضاوت در اين رابطه را آسان مي‌كند. اما همين نوع نگاه مي‌تواند در برخي موارد پيچيدگي‌هاي زيادي را هم با خود به همراه آورد. مثل پاسخ دادن به اين پرسش كه چطور يك عمل، غيراخلاقي قلمداد مي‌شود و چه كساني بايد براي آن تصميم بگيرند؟ اگر يك عمل غيراخلاقي در يك نقطه ديگر اخلاقي باشد و بالعكس آن وقت تكليف چيست؟ به عنوان مثال در همين ماجراي آل‌كثير و كاواني كشيدن چشم يا استفاده از واژه نگريتو در ايران و در امريكاي لاتين به هيچ‌وجه كار زشتي محسوب نمي‌شود. به اين معنا كه شهود عمومي يك منطقه وسيع، عمل اين دو نفر را غيراخلاقي نمي‌دانند.

 

نژادپرستي و فرهنگ غالب

در اين ميان بايد به يك مفهوم مهم نيز اشاره شود و آن هم فرهنگ غالب است. فارغ از تئوري‌هاي توطئه و نظرياتي كه مي‌گويد، غرب در حال حل كردن فرهنگ‌ ساير كشورها در خودش است بايد پذيرفت كه بيشتر قوانين و نظام‌هاي اخلاقي از غرب آمده‌اند. كشورهايي نظير انگلستان و فرانسه و چند كشور ديگر به دليل قدرت اقتصادي، نظامي و سياسي به نوعي خودشان را مركز در نظر گرفته‌اند و اعمال مردم ساير نقاط جهان را از فيلتر ذهن خودشان عبور مي‌دهند. بخشي از محروميت كاواني به همين مساله برمي‌گردد. براي انگليسي‌ها مهم نيست كه ميليون‌ها نفر در يك نقطه از دنيا واژه نگريتو را به كار مي‌برند و هيچ كس هم احساس نمي‌كند به او توهين نژادپرستانه شده است. انگليسي‌ها به اين فكر مي‌كنند كه عمل كاواني از ديدگاه خودشان مصداق نژادپرستي است. نكته جالب اينكه اساسا بيشتر مفاهيم نژادپرستانه در خود كشور انگلستان به وجود آمده‌ و منتشر شده‌اند. شايد برخي تصور كنند كه كاواني به اين دليل محروم شد كه در فوتبال انگلستان بازي مي‌كند و اگر در يك كشور اروپايي ديگر بازي مي‌كرد با محروميت مواجه نمي‌شد. اين هم اظهارنظر قابل تاملي است و ما را به مفهوم كانتكس مي‌رساند. contextualism يا زمينه‌گرايي به سازگاري با زمينه‌هاي كالبدي تاريخي و اجتماعي فرهنگي گفته مي‌شود. به عبارت ديگر هر پديده‌اي در محيط پيرامون خود تاثير مي‌گذارد و از آن تاثير مي‌گيرد. بنابراين حركت كاواني در كشوري كه ريشه‌هاي تاريخي و فرهنگي قدرتمندي در مورد نژادپرستي دارد، تفاوت مي‌كند با زماني كه او در كشور خودش چنين كلمه‌اي را به كار مي‌برد.

 

مثل كاواني كثرت‌گرا باشيم

به هر حال با تمام اين تفاسير هنوز نمي‌توان به ‌طور قاطع در مورد درست يا غلط بودن محروميت كاواني و عيسي آل‌كثير اظهارنظر كرد. كما اينكه بحث در مورد مكاتب اخلاقي هرگز به نتيجه نرسيده و هنوز بسياري از متفكران در اين زمينه مشغول مباحثه‌اند. در مورد كانتكس نيز به همين شكل است. هنوز اين سوال به درستي پاسخ داده نشده كه پسنديده بودن يا نبودن يك عمل چقدر به كانتكس وابسته است؟ و چه مقدار به جمعيتي كه آن عمل را درست يا غلط مي‌دانند؟ اگر تمام مردم اروگوئه يا امريكاي جنوبي يا حتي دنيا بگويند كه عمل كاواني نژادپرستانه نبوده آيا اين تاثيري در اصل ماجرا دارد؟ و در سمت مقابل اگر همه بگويند نژادپرستانه بوده چطور؟ اگر چين با بيش از يك ميليارد و 300 ميليون نفر جمعيت عملي را اخلاقي يا غيراخلاقي تشخيص داد بايد به خاطر كثرت جمعيتش ملاك قرار گيرد؟

همه اين سوالات و سوالات بسيار زياد ديگري كه بزرگ‌تر از ذهن نگارنده اين متن است در ماجراي محروميت عيسي آل‌كثير و ادينسون كاواني دخيل هستند. پرواضح است كه اگر قرار باشد براي هر حكم صادره همه اين مسائل در نظر گرفته شود شايد هر 10 سال فقط يكي از پرونده‌هاي ارجاع داده شده به كميته‌هاي انضباطي بررسي شود. تازه آن هم نه با نتيجه قطعي. بنابراين براي اينكه اصطلاحا سنگ روي سنگ بند شود و بالاخره همه سر يك چيز به توافق برسند تا شرايط براي همه برابر باشد فعلا بايد بپذيريم كه شرايط به اين شكل است. البته اين بدان معنا نيست كه تفكر انتقادي را كنار بگذاريم و با اين استدلال كه قانون بد بهتر از بي‌قانوني است همه ‌چيز را دربست بپذيريم. البته منظور اين نيست كه قوانين فعلي فوتبال قوانين «بد» هستند ولي به هر حال كساني كه وظيفه تفسير قوانين و صدور آرا را برعهده دارند، آدم هستند و ممكن است مرتكب خطا شوند.

در اين شرايط است كه مي‌توان مانند مهاجم منچستر رفتار كرد. يعني به قوانين احترام گذاشت و در عين حال تاكيد كرد كه نظرات در اين زمينه متفاوت است. شايد اين همان چيزي باشد كه آيزايا برلين از آن به عنوان تفكر كثرت‌گرايي نام برده است. 

 


يك موسسه به نام آكادمي ادبيات اروگوئه نامه‌اي به اتحاديه فوتبال انگلستان فرستاد و در آن محروميت كاواني را بي‌عدالتي جدي خواند. آكادمي ادبيات اروگوئه نهادي است كه به حفاظت و توسعه زبان اسپانيايي مورد استفاده در اروگوئه اختصاص دارد قويا محروميت در نظر گرفته شده براي كاواني را رد كرد و در بيانيه‌اش نوشت:«اتحاديه فوتبال انگليس در قبال ورزشكار اروگوئه‌اي بي‌عدالتي جدي را مرتكب شده و غفلت و قصور خود را در صدور حكم براي استفاده از زبان به ويژه زبان اسپانيايي آن هم بدون در نظر گرفتن پيچيدگي‌ها و دستور زبان نشان داده است.»
نهادهاي قضايي ورزشي وظيفه‌گرا هستند. دليلش هم ساده است. اين نهادها نمي‌توانند منتظر تاثيرات بلند يا كوتاه‌مدت يك عمل بمانند. اين نهادها براي مقابله با نژادپرستي يا هر حركت مذموم ديگري نياز به يك چيز عيني، مشخص و قابل استناد دارند و به خاطر همين سراغ خود عمل مي‌روند. آنها عمل را فارغ از اينكه با چه نيتي انجام شده، كجا صورت گرفته، چه دلايلي پشتش بوده و قرار است به چه نتايجي منتهي شود، بررسي مي‌كنند. بر همين اساس ديگر اهميتي ندارد عيسي شادي گلش را براي برادرزاده‌اش انجام داده يا كاواني خطاب به دوست صميمي‌اش گفته كاكا سياه.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون