ما نه الكلاسيكو داريم، نه دربي، نه ليگ برتر
كلمهها كمكي نميكنند
علي ولياللهي
عصر روز سهشنبه بازي دو تيم پرسپوليس و سپاهان برگزار شد. اين بازي به الكلاسيكوي ايران معروف است. يك هفته ديگر هم قرار است شاهد دربي پايتخت باشيم؛ مسابقهاي كه به نوعي گل سرسبد فوتبال ايران است و گاهي اوقات مهمانهاي ويژهاي نظير اينفانتينو رييس فدراسيون جهاني فوتبال فيفا هم براي تماشايش ميآيد. اين دو بازي و ساير بازيهاي ليگ هم تحت يك نام مشترك به عنوان ليگ برتر يا ليگ حرفهاي برگزار ميشود. اهالي فوتبال از جمله ورزشكاران و مديران و ما اهالي رسانه مدام از اين كلمات استفاده ميكنيم براي اينكه رنگ و لعاب قشنگتري به فوتبال بدهيم اما واقعيت اين است كه الكلاسيكو و حرفهاي و دربي پايتخت صرفا باعث ميشود انتظارات بالا برود و بعد يك روز عصر هنگام تماشاي بازي پرسپوليس و سپاهان واقعيت به يك باره ميخورد توي صورتمان. بازي دو تا از پرافتخارترين تيمهاي ايراني كه هر دو فيناليست ليگ قهرمانان آسيا هم بودهاند، يكي از سردترين و كسلكنندهترين بازيهاي تاريخ اين دو باشگاه بود كه جز حساسيت و بار رواني هيچ چيزي نداشت. بله سپاهان يك بار به تير زد و احسان پهلوان هم يك موقعيت خوب روي دروازه پيام نيازمند ايجاد كرد اما اينها براي ديدار كلاسيك فوتبال باشگاهي ايران نه تنها كم است، بلكه توهينآميز هم به حساب ميآيد. اين اتفاق در حالي رخ داد كه همه زمينههاي لازم براي رخ دادن يك رقابت سريع، مهيج و پر موقعيت فراهم بود. اينكه تازه در اوايل ليگ هستيم و هنوز حساسيتها بر مسابقات چيره نشده، اينكه در يك سمت پرسپوليسي داشتيم كه يكي از فنيترين تيمهاي ايران است و علاوه بر اين به دليل دو تساوي پياپي نياز مبرم به سه امتياز بازي داشت و اينكه در سمت مقابل سپاهان بود با يك مربي جوان و خوشفكر به نام محرم نويدكيا كه در هفتههاي قبل فوتبالي متفاوت ارايه داده بود. همه اينها دست به دست هم داده بودند تا يك فوتبال ناب را ببينيم كه متاسفانه اين اتفاق رقم نخورد. بخشي از اين وضعيت به چيدمان دو تيم در زمين بازي برميگشت. حضور سه هافبك دفاعي در مركز ميدان براي پرسپوليس در حالي كه يك هافبك ديگر در نوك خط حمله به كار گرفته شده است عملا فرصت هرگونه طراحي حمله را از سرخها گرفته بود. برخي معتقدند اين چيدمان عجيب و غريب به خاطر نااميدكننده ظاهر شدن مهاجمان پرسپوليس در هفتههاي گذشته بوده است كه يحيي گلمحمدي را مجبور كرد وحيد اميري را بگذارد نوك حمله و احمد نوراللهي را هم به عنوان مهاجم سايه پشت سر اميري قرار دهد. حال اينكه يحيي چرا از مهديخاني استفاده نميكند يا تيم چطور قرار است با حضور كاميابينيا، سرلك، نوراللهي و اميري خلق موقعيت كند، سوالاتي است كه بايد سرمربي و كادر فني تيم جوابش را بدهند. در سمت مقابل سپاهان شكل تهاجمي بيشتري داشت. حضور محمد كريمي در مركز به همراه سروش رفيعي، سيد محمدرضا حسيني، دانيال اسماعيليفر، سجاد شهباززاده و كيروش استنلي كه البته در اواخر نيمه اول مصدوم شد و با محمد محبي جايگزين شد، نشان داد محرم قصد حضور همهجانبه در زمين پرسپوليس دارد اما آنچه در زمين رخ داد چيز ديگري را نشان داد. سپاهانيها يا به واسطه حضور پرتعداد هافبكهاي قلدر پرسپوليس يا به خاطر ناهماهنگي خودشان نتوانستند موقعيت چنداني روي دروازه حامد لك ايجاد كنند. بخش ديگري از كيفيت نازل بازي نيز برميگردد به حساسيتهاي كاذبي كه معمولا در فضاي مجازي براي مربيان و بازيكنان ايجاد ميشود. اينكه هواداران جوري برخورد ميكنند كه انگار باخت مقابل رقباي مستقيم پايان دنياست. مربيان و بازيكنان هم متاثر از اين فضا هستند و بعضا تلاش ميكنند با كمترين هزينه از بازيهاي اينچنيني خارج شوند. يك تساوي محافظهكارانه خيلي قابل توضيحتر است تا يك شكست حتي حداقلي با ارايه بازي زيبا. مربيان گويا ترجيح ميدهند در بازيهاي بزرگ نه خودشان ببرند، نه اجازه بدهند حريف ببرد و امتيازات لازم را از بازيهاي كمتر حساس دشت كنند. اين نكتهاي است كه اهل فن سالهاست هنگام برگزاري ديدارهاي مهم به آن اشاره ميكنند. به هر حال دليل بازيهاي بيكيفيت و پر اشتباه چه چيدمان غلط باشد، چه استرس، چه خستگي، چه هر چيز ديگري چندان تفاوت نميكند. اين شرايط يك پيام مهم دارد و آن اينكه نه الكلاسيكويي در كار است و نه دربي بزرگي. كلمهسازيها و جو دادنهاي بيرون گود نشستهها هم دردي دوا نميكند. همانطوركه اطلاق لفظ دربي خودروسازان به بازي پيكان و سايپا يا استفاده از تيتر دربي تبريز به مسابقه تراكتور و ماشينسازي كه يك مالك مشترك دارند باعث نميشود اين رقابتها كوچكترين حساسيتي به خودشان بگيرند. همانطوركه سالها ليگ فوتبال داخلي را ليگ برتر خطاب كردن باعث نشده تيمها و بازيكنان به سمت حرفهاي شدن حركت كنند، صداوسيما حق باشگاهها را بدهد يا چهار تا زمين درست و حسابي در شهرها مختلف ساخته شوند. هيچ هيچ پرسپوليس سپاهان به نوعي يك هيچ بزرگ براي فوتبال ايران است. يك نماد كلي از ليگي كه واقعا با جذابيت دنبال نميشود و اگر دنبالكنندهاي دارد به خاطر حساسيت است و كريخواني و نبود سرگرميهاي ديگر. چند روز ديگر دربي پايتخت برگزار ميشود. اگر اتفاق خاصي نيفتد احتمالا شاهد يك بازي بيكيفيت يا كمكيفيت ديگر از سوي سرخابيهاي پايتخت خواهيم بود. مسابقهاي كه شايد حتي مثل دربي قبل در نيمهنهايي جام حذفي يا بازي برگشت فصل قبل پرگل از آب دربيايد اما فوتبال قشنگي نخواهد بود. حالت ديگر اين است كه اتفاقاتي رقم بخورد كه تيمها مجبور شوند بازتر و تهاجميتر كار بكنند. اتفاقاتي كه توسط مربيان برنامهريزي نشده و از قضا همه تلاشها بر اين است كه رخ ندهند. چند سال پيش كه اينفانتينو دربي پايتخت را از نزديك ديد، در سالي كه شفر روي نيمكت استقلال بود و برانكو روي نيمكت پرسپوليس، مرد اول فيفا بين دو نيمه ورزشگاه آزادي را ترك كرد. او احتمالا كار داشت اما حركتش خيلي نمادين بود. رفتن او اين حس را به ما ميداد كه اگر ما هم مثل او فقط تماشاچي اين بازي بوديم و برايمان مهم نبود كدام تيم برنده ميشود چند دقيقه حاضر بوديم اين بازي را تحمل كنيم؟ اين حس براي خيليها موقع ديدن بازيهاي ليگ به وجود ميآيد. ما گاهي اوقات از خودمان ميپرسيم كه اگر طرفدار نبوديم، مينشستيم پاي بازي تيمهاي محبوبمان؟