سطرهايي درباره نمايشگاه نقاشيهاي جواد بِياد در گالري مژده
ايجابيت زيبايي و تصوير
پرويز براتي
گذشته ميتواند همچون كابوسي بر اذهان زندگان سنگيني كند. «جواد بِياد» با سلحشوران نيزه به دست، شمايلهاي افسون شده، دختركان محزون و رنگهاي درخشان دمي اين كابوس را از مقابل چشم بينندگان تابلوهاي خود پاك ميكند. او اين روزها مجموعهاي با عنوان «دايره تكامل» در گالري مژده تهران به نمايش گذاشته كه ميتوان آنها را آخرين تصاوير با شكوه گذشتهاي دانست كه دير هنگامي است غبار فراموشي و نيستي بر سر و روي آن نشسته است. نقاش در اين تابلوها با كنشي هويتمحور به سنتهاي هنري گذشته رجوع ميكند و در پسزمينه تابلوهاي خود، ارجاعاتي به نقاشيهاي كلاسيك اروپا دارد. در عين حال در پيشزمينه اثر نيز فيگوري امروزين را قرار ميدهد تا حركتي آونگي را بين ديروز و امروز برقرار كند. آثار جواد بِياد در سويهاي انتزاعي متاثر از هنر معاصر است و ساختار هندسي و فضاسازي مشخص اين آثار در تركيببنديهاي واقعگرايانه او ديده ميشود. در آثار اين نقاش عنصر نور الماني است كه هويتي مقدس به اشيا فرا جهاني ميدهد. نقاش دوره خاصي از نقاشي جهان را مد نظر ندارد و ملاك او، گذشته است؛ با اين حال رگههايي از هنر قبل از رنسانس و رنسانس و باروك و آثار هنرمنداني چون هيرونيموس بوش با همان تناسبات، تقارنها، پرسپكتيوها و تضاد ميان سايه و نور كه بعدها در جهان هنر به تكنيك Chiaroscuro معروف شد در اين آثار ديده ميشود.
در يكي از تابلوهاي نمايشگاه، نوري توأمان زميني و آسماني صحنه آرام اثر را روشن كرده است. در لايه زيرين اثر، نقاش تعمدا ردپايي محو از پيكرههاي كلاسيك را باقي گذاشته و در لايه جلويي، بانويي در هيئتي امروزي با لباس تيره ايستاده كه قلبش در آسمان معلق است و كبوتري در حال صيد آن! دو قلب هم بيرون از سينهاش در هوا معلق است؛ يكي از جنس سنگ و ديگري از جنس آبي آسمان. چشمبندي عجيب نيز يكي از چشمان او را پوشانده است. در نقاشيهاي زمينه اين اثر شاهد تغيير چهره پرسوناژها يا تغيير فرم يا دفرمه كردن آنها از سوي نقاش هستيم.
در رديابي آبشخور فكري نقاش ميتوان به دهه 80 و جريان مانيفستهاي پستمدرنها رسيد كه از شيوه بياني بازگشت به گذشته و نقد حال استفاده ميكردند. شكلي از قرار دادن گذشته و امروز در كنار هم، آشكارا يك تمايل و شيوه رئاليسم پُستمدرنيستي است. يادآوري نوستالژيك گذشته و الگوهاي اخلاقي خوبي كه در قديم وجود داشته و مساله چالشهاي هويت جنسي، نژادي و مذهبي كه در جهان امروز به وجود آمده به اشكال مختلف چه به شيوه پاروديك و طنزآميز و چه تركيبي و التقاطي در هنرمندان پستمدرنيست ديده ميشود. جواد بِياد را ميتوان نقاشي از جريان هايپررئاليستها و فوتورئاليستها قلمداد كرد؛ نقاشاني كه بعد از آنها ديگر صحبتي درباره تكنيك باقي نماند. بِياد از همان روش هايپررئاليستها با نگاه پستمدرنيستي استفاده ميكند. در واقع كنش نقاشخانه جواد بِياد پاسخي به اين پرسش مهم است كه چگونه يك هنرمند ميتواند خاصيت محلي و بومي بودن خود را حفظ كند و در عين حال جهاني باشد؟ اين پرسش قبل از آنكه توسط انديشمندان پستمدرن مطرح شود؛ به وسيله تعدادي از هنرمندان غيراروپايي و امريكايي به شكلي عملي طرح و پاسخهايي نيز به آن داده شد. آناتومي نقاشيهاي بِياد همان برهنه كردن «چيزها» از اضافات است؛ اضافاتي كه طي قرنها روي اين ساختار زيبا تلنبار شده است.
او به معناي آدورنويي، رئاليسم را نفي نميكند. از سويي رئاليسم او پايي در امر قدسي هم دارد. به گفته هنرمند موضوع نمايشگاه را بايد در چنين گزارههايي يافت:«پروردگار منان، فرستادگاني را از جانب خود براي ما انسانها، براي رسيدن به تكامل و رشد بشريت مهيا فرمود تا با وارد شدن در مسلك ناب تجلي، سعادتمند ميشويم. خلاصهتر اينكه خداوند مظهر تفاهم است و اين ما بوديم كه سوءتفاهم را به وجود آورديم.» در بخشهايي از بيانيه نمايشگاه ميخوانيم:«در اين مجموعه پردههايي هست از ظلم و روشنايي كه ميآموزد براي تكامل و رسيدن به روشنايي ميتوانيم از نزديك شدن به افرادي كه مملو و محشون از انوار الهي هستند در مسير حق قدم برداريم؛ منظور فرستادگاني هستند به واسطه پروردگار مهربان كه از خودمان به ما دلسوزتر هستند كه مهربان بودن را به ما ميآموزند زيرا مهربان بودن شيوهاي حياتي براي معنا بخشيدن به زندگي خود ما و البته زندگي ديگران است. و شكر پروردگار براي اين همه نعمت.»
در اعلان نمايشگاه «دايره تكامل» نوشته شده اين كارها تا ۲۶ دي ماه در گالري مژده به نشاني سعادتآباد، علامه شمالي، هجدهم شرقي، پلاك ۲۷ ميزبان هنردوستان است و علاقهمندان ميتوانند غير از شنبهها با هماهنگي قبلي و رعايت تمامي قوانين بهداشتي از ساعت ۱۵ تا ۱۹ از اين آثار ديدن كنند. ديگر حرفي نمانده. از گالري پا بيرون ميگذاريم. تنها چند صد متر آن سوتر، شهر در هياهوي خود گم شده؛ با صداي بوق ماشينها، گردش و ترمز چرخ خودروها روي آسفالت و صداي رهگذراني كه با يكديگر صحبت ميكنند و از پشت شيشه رد ميشوند. سخن آخر اينكه اين 9 تابلوي رنگ روغن بازنمايانگر رنج انسان است؛ رنجي عميق كه در تاريكي ناخودآگاه انسان خانه دارد و البته كار نقاش، دفاع از ايجابيت زيبايي، تصوير و نقاشي است.
روزنامهنگار