چرا «يك دور ديگر»؟
وحيد جعفري
چرا از بين دو فيلم «تنت» و «يك دور ديگر» ترجيح اكثر اطرافيان من تماشاي فيلم «توماس وينتربرگ» است؟
چرا ما ترجيح ميدهيم به جاي فيلم پيچيده و چشمنواز «كريستوفر نولان» با دوستان جمع شده و «يك دور ديگر» را نگاه كنيم؟
جواب ساده است و آن تجربه مشترك و درك بهتر فيلم است. درست، كاري كه نولان با گشودن دريچههاي متفاوت از سينماي رايج با ما ميكند، كمتر سينماگري كرده و خيليها كار آن را وراي سينما ميدانند اما تنت يا به عبارتي ديگر «انگاشته» در قياس با «يك دور ديگر» هيچ تجربه مشتركي را با ما به اشتراك نميگذارد تا ما از فيلم سخت و پيچيده اما در عين حال جذاب نولان هيچ دركي نداشته باشيم، در حالي كه در فيلمهاي قبلي نولان با وجود پيچيدگي ما وجوه مشتركي را تجربه كرده و مثلا فيلم جذاب، شلوغ و پيچيده «تلقين» را كه سفري زماني در خواب افراد است را به واسطه شناخت و دركي كه از خواب داريم، بهتر درك كرده و لذت بيشتري از اين
فيلم نولان ميبريم.
اين تجربه مشترك و درك براي ما در «يك دور ديگر» ساخته تحسينبرانگيز «توماس وينتربرگ» به مراتب بيشتر بوده و نظريه جالبي كه در اين فيلم خوشساخت مطرح ميشود، همه ما را به فكر فرو ميبرد كه تا كجا بايد
پيش برويم؟
آيا دورهاي ديگري لازم است تا ما با طبيعت همراه شويم يا همان يك دور ديگر كافي است؟! شايد در دورهمي آخر همين هفته به جواب اين سوال برسيم؛ البته اگر
كرونا بگذارد.