در اهميت انقلاب نيما
محسن آزموده
شعر بارزترين دستاورد فرهنگي ايرانيان در رهگذار تاريخ است. با در نظر داشتن چنين شأن و جايگاه مهم و محوري براي شعر در فرهنگ و بلكه زندگي روزمره ايرانيان است كه ميتوان اهميت انقلاب نيما يوشيج را در خلق آنچه شعر نو خوانده ميشود، درك كرد. به عبارت ديگر پرسش اصلي اين يادداشت اين است كه اهميت نيما يوشيج در چيست؟ به نظر نگارنده، نيما تنها در برابر شماري از اديبان سنتي و حافظان شعر كلاسيك قد علم نكرد بلكه او به تنهايي در برابر اصليترين و مهمترين نمود فرهنگي هويت ايراني ايستاد و انقلاب كرد، دگرگوني بنيانافكني كه به موازات انقلاب در بيرون و در عرصههاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي بلكه معرفتي و هستيشناختي، حكايت از انكشاف و ظهور عالمي ديگر و آدمي ديگر داشت.
شاعران به تعبير فيلسوفان، خالقان زبان و آموزگاران آن به ساير آدميان هستند. آنها تنها سخنوران خوش ذوق و ماهري نيستند كه با كلمات و جملهها، جادو ميكنند بلكه آشكاركننده نحوه بودن انسان در عالم هستند. شاعران نه فقط موجودات مادي و معنوي را نامگذاري ميكنند بلكه نحوه رابطه فرهنگي ما با آنها از طريق زبان را نيز آشكار ميسازند.
هم از اين رو هر تغييري در شيوه و چگونگي بودن انسان در جهان و نحوه ظهور هستي او، بيش و پيش از هر جا در شعر بازتاب مييابد. شاعران روشني گاه نحوه بودن ما هستند.
تا پيش از دوران جديد، جهان «كاسموس» (Cosmos) انگاشته ميشد، مجموعهاي منظم با انتظامي عيني و بيروني و برساخته و پيش داده. نظم جهان، مصنوع و حاصل اعتبار انسان و امري به اصطلاح «سوبژكتيو» تلقي نميشد بلكه امري عيني و طبيعي و «ابژكتيو» بود كه عالم بايد قواعد و قوانين آن را كشف ميكرد و شاعر كسي بود كه آن نظم عيني را در آينه زبان به صورتي منظوم منعكس ميكرد. از اين رو سخن شاعرانه، كه آشكارساز هستي در زبان بود، در قالب نظم بيان ميشد. با انقلاب معرفتي جديد و گسست از نظام قدمايي پيشين، جهان انتظام مفروض و متعالي خويش را از دست داد و «خائوس»(Chaos) و هاويهاي انگاشته شد كه هر گونه نظم و انتظامش حاصل فرافكني(projection) خواست معطوف به قدرت- معرفت
انساني است. قواعد و قوانين ديگر نه اموري ابدي و ازلي كه اعتبارياتي بشري به منظور سامان دادن به حيات هستند. در نتيجه شاعر مدرن، ديگر نه منظومه سراي حكايتگر عالمي منظم و زبان گوياي غيب كه ناظر آشوبي بي سر و ته است كه ميكوشد، گوشهاي از اين شب تيره را به تصوير بكشد، اگر هم نتواند كه نظم و انتظامي به آن ببخشد.
نيما به اين معنا، شاعر دوران مدرن است، گنگ خوابديدهاي كه گسست از جهان منظوم قدمايي را با حساسيت شديد شاعرانه درك كرده و شعر او در صورت و محتوا بيان اين تحول بنيادين در نحوه نگرش ما به جهان و هستي است. نيما در مقام مبدع و بنيانگذار شعر نوي فارسي، راوي اين انقلاب در نحوه بودن ما در جهان است و تنها با اين نگاه هستيشناختي و معرفتشناختي است كه ميتوان به اهميت كار او پي برد. شعر او ديگر تصوير طابق النعل بالنعل جهاني منظوم نيست، حتي مرثيهسرايي براي آنچه از دست رفته نيست بلكه بازگوكننده عالم به مثابه آشوبي بيپايان است، ظلماتي نامتناهي كه با چراغ قوه شعر تنها ميتوان جاي پايي براي چند قدم بعدي در راهي نه از پيش موجود، در آن ساخت ولاغير.