«شاد» نامه
يا گفتوگو بر سرِ آموزش
جواد ماهر
براي پسرها كتاب خريديم. سه تا كتاب. «سارا نترس» و «درخت 117 طبقه» و «كي بود؟ كي بود؟ يه آچار». قفسه كوچك كتابهاي كودك كتابفروشي تغيير زيادي نكرده بود. با كتابفروش همصحبت شدم. گفت: «فروشمان كم شده. بچهها نميرسند كتاب بخوانند». پرسيدم: «چرا؟ مدرسهها كه تعطيل است». گفت: «درگير «شاد»ند». شاد ديگر دارد مايه اعصابخردي ميشود. دارد رنگِ مدرسه ميشود: انرژي بر و كم بازده. متكي بر محفوظات. تكرار مكررات. خسته كننده. نميتوان بياجازه دانشآموز يا به زور او را وادار به ضبطِ صدا يا فيلمش كرد. برخي معلمها براي مطمئن شدن از آموزشِ دانشآموز، فيلم و صدا ميخواهند، ولي اگر دانشآموزي نخواهد، نبايد اين كار را كرد. ممكن است دانشآموزي دچار اضطراب شود و خوشش نيايد. حوزه شخصي و خصوصي دانشآموز است و بايد احترام گذاشت. ميتوان راهِ جايگزين پيشنهاد داد. مثل اينكه دانشآموز بنويسد و توضيح بدهد. فرهنگِ نوشتن به درد اين روزها ميخورد. مقايسه در شاد زياد اتفاق ميافتد. چون دانشآموزان توي چشمند. تا پيش از اين، كلاس توي چشم والدين نبود. دانشآموزان، مدرسه ميرفتند و يكي زودتر يكي ديرتر بالاخره راه ميافتادند. هر كس با استعداد و توانايي خودش. اما حالا كه همه جلوي چشمند همه بايد مثل هم بخوانند، مثل هم بنويسند، مثل هم باشند، هم رنگ و هم بوي هم. برخي معلمها با هدف ايجاد رقابت به قصد پيشرفت بر اين آتش ميدمند. استرس و اضطراب دانشآموز و والدين زياد ميشود و اعصابخردي و بددهني و خشونت. بهتر آن است معلم، آموزشِ هر دانشآموز را شخصيسازي كند و اين مساله را براي والدين توضيح بدهد. هر دانشآموز با ديروز خودش مقايسه شود و براي انگيزه بخشي راهي به جز مقايسه و رقابت انتخاب شود. معلمها و آموزشِ آنها توي شاد، پيشِ چشم والدين است. والدين ميتوانند در آموزش شريك شوند. مگر نميگفتيم چرا معلم مهارتهاي ضروري زندگي را آموزش نميدهد. حالا فرصت خوبي است تا والدين و معلمها با هم بر سر آموزش گفتوگو كنند. هر دو انتظاراتشان را بنويسند. نوشتن به گمان من بهتر است. گفتن هم خوب است. معلم بايد صبوري كند و پاي ميز گفتوگو بنشيند. اين كار را دخالت تلقي نكند. والدين هم جسارتِ نقد و نظر را در خود پرورش دهند. در اين ميانه دانشآموز هم شريك شود و ياد بگيرد. از اين چند روزِ همهگيري به نفع بهبودِ آموزشمان بهره ببريم.