سمداران بزرگ جثه در سراسر دنيا با بحران كاهش جمعيت و تخريب زيستگاه مواجه هستند. از دست رفتن زيستگاهها براي آنها و حفاظت از سمداران براي پژوهشگران، يكي از بزرگترين چالشهاي پيش روي مديريت حيات وحش در دهههاي اخير محسوب ميشود. گوزن قرمز خزري يا مرال (Caspian Red deer, Cervus elaphus maral) كه زيستگاهش جنگلهاي هيركاني و قفقاز است؛ در كشورهايي نظير گرجستان، ارمنستان، تركيه، كريمه و ايران پراكنش دارد. اين حيوان يكي از شاخصترين سمداران درشت جثه در شمال كشور محسوب ميشود كه سالهاست با كاهش جمعيت به واسطه شكار غيرقانوني و تخريب زيستگاه روبهرو شده است. با اين وجود مقاله علمي جامعي كه همزمان نقش تركيبي اثرات پاسگاههاي محيطباني و فاكتورهاي سيماي سرزمين بر اندازه جمعيت مرال را مدنظر قرار داده باشد، وجود ندارد. به تازگي مقالهاي درباره حفاظت از مرال و وضعيت آن در شمال ايران در مجله «تنوعزيستي و حفاظت» منتشر شده است كه وضعيت جمعيتهاي مرال را در عرصه مناطق چهارگانه، شكار ممنوع و مناطق آزاد سه استان شمالي ايران (گيلان، مازندران و گلستان) تشريح ميكند. مروري بر اسامي ۱۵ نويسنده اين مقاله (آقايان شيركو شكري، عباس جعفري، كوروس ربيعي، احسان هاديپور، حسين علينژاد، تورستن زپنفلد، مبين صوفي، علي قشقايي، محسن احمدپور، بهرام زهزاد، بهرام كيابي، كريس پاوي، نيكو بالكنهول، ماتياس والترت و محمود صوفي) نشان ميدهد كه جمعي از اساتيد دانشگاهي، كارشناسان سازمان حفاظت محيطزيست و پژوهشگران مستقل شناخته شده ايراني، آلماني و استراليايي گردهم آمدهاند تا ارزيابي جامع از فراواني جمعيت، متغيرهاي زيستي، مدلسازيهاي زيستگاهي و ارتباطات زيستگاهي انجام دهند و در آخر هم پيشنهادهايي علمي و عملي براي بهبود وضعيت حفاظتي اين زيرگونه مطرح كردهاند كه اميدواريم تا زمان براي مرال باقي است، در برنامهها و تلاشهاي حفاظت حيات وحش مورد توجه قرار گيرد. روزنامه اعتماد با توجه به اهميت مساله در ابتدا گفتوگويي با شيركو شكري، نويسنده اول اين مقاله داشته كه در ادامه ميخوانيد و در انتهاي اين گفتوگو توجه شما را به صحبتهاي آقاي دكتر محمود صوفي، پژوهشگر پسادكتري دانشگاه گوتينگن آلمان جلب ميكنيم.
گوزن قرمز يا مرال را براي مخاطبان ما چگونه توصيف ميكنيد؟ چه فرقي بين گوزن زرد و گوزن قرمز وجود دارد؟
گوزن قرمز از نياي خود گوزن زرد در اواخر دوره ميوسن در آسياي ميانه جدا شد و تكامل يافت. اين گونه از مركز ايران و راه قفقار به سمت اروپا پراكنده شده است. جمعيت مرال در اروپا وضعيت عادي دارد و در آذربايجان و ارمنستان كه به دليل شكار غيرمجاز منقرض شده بود نيز معرفي مجدد شده. ارتباط جمعيتهاي مرال ايران و اروپا هم از طريق قفقاز برقرار بوده است. اكنون اين مطالعه نشان ميدهد كه متاسفانه جنگلهاي استان گيلان به خصوص منطقه حفاظت شده ليسار كه نقش ارتباطدهنده بين ايران با قفقاز دارد، كارايي خود را به دليل بالا بودن فشار انساني از جمله حضور دام و فقدان پاسگاههاي محيطباني فعال از دست داده است. همچنين كريدورهاي ارتباطي منطقه حفاظت شده ليسار با گشت رودخان (و در ادامه به سمت استان مازندران) كاملا قطع شده است. همين وضعيت بين جمعيتهاي مرال مينودشت و عليآباد كتول صادق است و اين جمعيتها از هم مجزا شدهاند، همينطور مطالعه اخير آرش قدوسي و همكارانش درباره كريدور (گذرگاه) پلنگ ايراني در البرز شرقي نيز نتايج مشابهي داشته است.
مجموع اين عوامل سبب شده كه مرال در ايران در خطر انقراض باشد، در حالي كه امروز مرال در اروپا در وضعيت كمترين نگراني قرار دارد. اين را هم اشاره كنم كه به جمعيتهايي مانند مرال در ايران اصطلاحا جمعيتهاي انتهاي پراكنش گفته ميشود كه نيازمند حفاظت موثرتر و جديتر هستند.
با مرور اسامي نويسندگان متوجه ميشويم ارتباط مثبتي ميان كارشناسان سازمان محيطزيست و محققان حوزه دانشگاهي ايجاد شده ؟
همكاري كارشناسان سازمان حفاظت محيطزيست و محيطبانها در مناطق حفاظت شده با محققان حوزه حفاظت حياتوحش، يكي از دستاوردهاي مثبت اين پژوهش است. بيشتر مطالعاتي كه تا امروز در رابطه با مدلسازي زيستگاه در مقياسهاي بزرگ همانند جنگل هيركاني انجام شده، بر دادههاي حضور تاكيد داشته يعني حضور گونههاي مختلف بدون طراحي مطالعه اوليه جهت برداشت اين دادهها، صورت گرفته كه اين كار معمولا باعث سوگيري مطالعه ميشود. مطالعه حاضر در ادامه رساله دكتري محمود صوفي بوده و لذا به واسط ارتباط بسيار خوب با كارشناسان و محيطبانان سازمان محيطزيست، سهم قابلتوجهي از دادههاي جمعيتي پژوهش حاضر با همكاري و مساعدت ادارات كل محيطزيست در سه استان شمالي به دست آمده است.
سنگ بناي اوليه براي انجام اين پايش گسترده روي جمعيت مرال چه بود؟
من سال ۹۳ از دانشگاه تهران (پرديس كشاورزي و منابع طبيعي كرج) در رشته كارشناسي ارشد محيطزيست فارغالتحصيل شدم. بعد از فارغالتحصيلي خوشبختانه با دوستاني مانند آقاي محمود صوفي آشنا شدم و اين امكان برايم مهيا شد كه ارتباطم را هم با فضاي اجرايي و هم با فضاي دانشگاهي حفظ كنم. آقاي صوفي براي رساله دكتري، جنگل هيركاني شمال كشور را در ۲۱ منطقه و ۳ سال پياپي (2015 تا 2017) در فصول مختلف پايش كردند. مرال يكي از گونههايي بود كه آقاي صوفي در مطالعاتش مدنظر قرار داده بود. او در مقالهاي كه سال ۲۰۱۸ ميلادي منتشر كرد، به اين نتيجه رسيد كه دام و شكار مهمترين عامل تهديدكننده جمعيت پستانداران بزرگ جثه در جنگلهاي هيركاني هستند. بعد از چاپ اين مقاله بر آن شديم كه مساله را از ديدگاه مدلهاي زمين سيما هم بررسي كنيم. البته يكي از مزيتهاي مطالعه حاضر اين بود كه استاد پيشكسوت بومشناسي حياتوحش آقاي دكتر بهرام كيابي در سال ۱۹۷۷ در رساله دكتري خود وضعيت جمعيتها، زيستشناسي و بومشناسي مرال در پارك ملي گلستان را بررسي كرده بودند. پايشي كه ايشان آن زمان از جمعيت مرال انجام داده بودند، به نوعي از سنگبناهاي اصلي مقاله اخير است و باعث شد بتوانيم پايداري جمعيت مرال در كل گستره جنگل هيركان را برآورد كنيم.
مهمترين تغييري كه جمعيت مرال از سال ۱۹۷۷ تاكنون در هيركاني داشته، چيست؟
براساس برآوردي كه انجام شد، متوسط جمعيت مرال امروز در جنگل هيركاني بين ۷۴۷ راس (604 تا 890 فرد) است و اين نشان ميدهد كه نسبت به سال ۱۹۷۷، نزديك ۶۰درصد كاهش جمعيت داشته است. همچنين براساس ارزيابيهاي انجام شده، دريافتيم تنها ۶درصد كل جنگل هيركاني به مساحت هزار و پانصد كيلومتر مربع از ارزش حفاظتي بالا براي مرال برخوردار است. تصور كنيد كه نزديك ۱۸ هزار كيلومتر مربع مساحت كل جنگلهاي هيركاني است و تنها هزار و 500 كيلومتر مربع زيستگاه مطلوب براي مرال داريم. البته قسمتهايي هم هست كه وضعيت در آنها نسبتا خوب است كه اگر بخواهيم آن عرصهها را هم درنظر بگيريم، در كل ۶ هزار هكتار يعني يكسوم هيركان براي حفاظت از اين گونه از مطلوبيت نسبي برخوردار است.
محدودههاي مناسبي كه شما در ارزيابي به آنها رسيدهايد، كدامند؟
از نقاط قوت ديگر اين مطالعه بهرهگيري از دادههاي حضور و جمعيت باهم بود، چيزي كه در مطالعات قبلي به خصوص در ايران خلأ آن احساس ميشد. اين رويكرد به مراتب خطاي نمونهبرداري كمتري دارد. بر اين اساس در حال حاضر مهمترين مناطق حضور مرال، گلستان و البرز مركزي است.
وضعيت مرال در پارك ملي گلستان هم چندان مناسب نيست، درست است؟
براساس مطالعه محمود صوفي و همكاران در سال 2017، بعد از منطقه حفاظت شده البرز مركزي، دومين جمعيت بزرگ مرال كشور در پارك ملي گلستان وجود دارد.
متوسط جمعيت برآورد شده مرال در گلستان، 257 فرد (91 تا 423 فرد) است كه با استفاده از روش مواجهه تصادفي به دست آمده است. با توجه به پژوهشهاي آقايان صوفي و كيابي در پارك ملي گلستان، جمعيت امروز مرال نسبت به 40 سال قبل 69 درصد كاهش را نشان ميدهد.
دليل اين كاهش جمعيت در گلستان چيست؟
در چهار دهه اخير، در روستاها و شهرهاي شهرستان مينودشت افزايش زمينهاي كشاورزي و جمعيت انساني به چشم ميخورد. اين تغييرات باعث تخريب زيستگاه و قطع ارتباط جمعيت مرال در گلستان با جمعيت مرال در عليآباد شده است. آقاي كيابي در سال ۱۹۷۷، جمعيت مرال در منطقه شكار ممنوع نيشك (مينودشت) را حدود ۴۰۰ راس برآورده كرده بود. حال آنكه نتايج مطالعه ما نشان ميدهد كه مرال در نيشك احتمالا بهطور محلي منقرض شده است، در نتيجه با ناديده گرفتن منطقه نيشك كه نقش كريدور (گذرگاه) را براي مرال دارد، ارتباط گلستان با مناطق غربي هيركان دچار اختلال شده است. مطالعه ما اين هشدار جدي را ميدهد كه وضعيت پويايي جمعيت مرال در پارك ملي گلستان شكننده است و بايد ارتباط آن با ساير مناطق هيركان به طور كلي براي حيات وحش برقرار شود.
در مورد اهميت پاسگاههاي محيطباني هم كه در مقالهتان اشاره كردهايد، بيشتر بگوييد.
ما در اين مطالعه رابطه ميان جمعيت علفخواران و پاسگاههاي محيطباني در تلفيق با معيارهاي زمين سيما را بررسي كرديم. بررسي اين دو عامل نشان داد كه افزايش پاسگاههاي محيطباني بر فراواني جمعيت مرال اثر مثبت دارد.
اين نقاط اختلاف در چه زيستگاههايي بيشتر مشخص است؟
منطقه حفاظت شده ليسار در شهرستان تالش، استان گيلان، يك منطقه حفاظت شده است كه در مناطق جنگلي فاقد پاسگاه محيطباني است. ضروري است كه توزيع پاسگاهها در مناطق حفاظت مورد توجه قرار گيرد و تعادلي در تخصيص محيطبانها و پاسگاههاي محيطباني در مناطق برقرار شود.
جمعبندي شما اين است كه نحوه حفاظت از زيستگاهها توسط سازمان ، تاثير بسزايي در پايداري جمعيت مرال دارد؟
بله دقيقا همينطور است. مرال گونهاي است كه اغلب توسط شكارچيهاي غيرمجاز شكار ميشود، درنتيجه جايي كه محيطبان نباشد، مرال بيشتر شكار ميشود. ما مناطق حفاظت شده زيادي در هيركان داريم كه شكارچيان غيرمجاز در آنها مرالها را به راحتي شكار ميكنند، چراكه پاسگاه محيطباني فعالي نيست كه بخواهد جلوي شكار غيرمجاز را بگيرد.
ترجيح زيستگاهي مرال به چه شكل است؟
آناليز دادهها نشان داد كه مرالها بيشتر در مناطقي حضور دارند كه درجه حفاظت آنها بالاتر است. ارتفاع فاكتور بعدي است كه در حضور گونه موثر است. به دليل افزايش فشار ناشي از فعاليتهاي انساني در مناطق پاييندست، مرالها به حضور در ارتفاعات بالاتر تمايل بيشتري دارند. ضمنا براساس بررسيها مشخص شد كه مرال ارتفاعات بالاي ۱۵۰۰ متر را ترجيح ميدهد.
جمعيت ميانگين 747 با حدود اطمينان (۸۹۰ الي ۶۰۴) راس مرال در ايران را بايد يك زنگ خطر جدي فرض كرد، درست است؟
بله؛ مهمترين چيزي كه بايد بگويم اين است كه ما در حفاظت از حياتوحش ديدگاه كلان و شبكهاي نداريم. به عنوان مثال وضعيت گونهها را فقط در ايران ميبينيم، در حالي كه گونههاي جانوري فارغ از مرزهاي جغرافيايي زيست ميكنند. اگر بنا داريم كه جمعيتهاي مرال ايران پويا بمانند، نياز است كه ارتباط كريدورهاي بين ايران و قفقاز برقرار شود. پيشنهاد ما اين است كه با توجه به وضعيت بحراني مرال در ايران، يك همكاري بين ايران و آذربايجان براي حفاظت از مرال شكل بگيرد. در مجموع ما بايد موضوع حفاظت فرامرزي (Transboundary Conservation) را جدي تلقي كنيم. موضوع ديگر مناطقي هستند كه با عنوان شكار ممنوع حفاظت ميشوند اما متاسفانه اهميت چنداني تاكنون به آنها داده نشده است. در حالي كه همين مناطق مانند منطقه چلاو در مازندران ارزش حفاظتي چند برابري نسبت به مناطق ديگر دارند. منطقه شكار ممنوع چلاو در شهرستان سوادكوه استان مازندران، اكنون نقش ارتباطدهنده جمعيتهاي اصلي مرال را ايفا ميكند.
محمود صوفي
برآورد جمعيتهاي حياتوحش در مقياس كلان براي مديريت و حفاظت از آنها نقش كليدي دارد. اما برآوردها در مقياسهاي زمينسيما (كلان) اغلب پرهزينه و غيرعملي هستند. ميدانيم كه استحصال غيرقانوني و تخريب زيستگاه، دو عامل اصلي كاهش و زوال جمعيتهاي مرال در جنگل هيركاني محسوب ميشوند. اما شكار غيرقانوني پديدهاي تحت تاثير چندين عامل نظير اقتصادي- اجتماعي، روانشناسي و بومشناسي است، اين اثرات در مدلهاي بومشناسي كه مبتني بر تنها ويژگيهاي زمين سيما هستند، بازتاب داده نميشوند. در عين حال مطالعات بومشناسي كه بسيار ارزشمند هستند، تنها يك سوي سكه را نشان ميدهند و ابعاد ديگر نظير روانشناسي را منعكس نميكنند. پديده شكار غيرقانوني، در بسياري از نواحي دنيا به دليل كاستي دانش ما از عوامل بنيادي آن، بدون راهحل و چالشبرانگيز باقيمانده است. براي يافتن راهحل و كاهش اين معضل، ضروري است كه ابعاد اقتصادي- اجتماعي و روانشناسي آن در سطح فردي درك شوند. مدلهاي نوين اين امكان را فراهم ميآورند كه ويژگيهاي دروني و بيروني افراد جامعه با ويژگيهاي بومشناسي تلفيق شوند و درك بهتر و دورنماي روشنتر پيش رو قرار ميدهد. از ويژگيهاي دروني به تعهد اخلاقي، نگرش، ارزشها و باورها ميتوان اشاره كرد و از ويژگيهاي بيروني هم ميتوان هنجارهاي اجتماعي را نام برد. مطالعه مرال بخشي از يك مطالعه بلندمدت در جنگلهاي هيركاني است كه درصدد تلفيق عوامل اقتصادي- اجتماعي، روانشناسي و بومشناسي براي حفاظت موثرتر از گونهها و زيستگاه آنها است. با وجود اينكه حفاظت فيزيكي (نظير پاسگاه محيطباني) روشي ضدانگيزشي باهدف تغيير رفتار افراد است، اما حفاظت بلندمدت تنوع زيستي به عوامل مكمل ديگر نياز دارد كه همزمان و موازي جاري باشند. از عوامل مكمل حفاظت فيزيكي ميتوان به اكوتوريسم، مشاركت مردمي و ايجاد شغل جايگزين نظير احياي صنايع دستي اشاره كرد. پژوهشگر پسادكتري دانشگاه گوتينگن آلمان