بهاي نابودي
جنگلهاي حرّا چيست؟
حيدر كاشف
جوامع محلي به ويژه آنها كه گرد محروميت بر چهره دارند، از گذشته تا امروز همواره خواستگاه مطالبات اقتصادي و رفاهي بودهاند. استان بوشهر كه گاه از صفت محروميت براي شرح روند معيوب توسعه در آن استفاده ميشود نيز به جهت ميزباني از صنايع بزرگ نفت و گاز يكي از كانونهاي اين مطالبات بوده است. مطالبات در حوزههايي كه رفاه عمومي را در پي دارد لزوما بنا نيست ضامن خوشبختي يا سرانجام خوشايندي باشد. گاه توسعه همراه است با مخاطراتي براي زيستگاههاي انساني، طبقات فرودست يا جغرافيايي به خصوص.
تجربه مناطق توسعهيافتهتري همچون اصفهان و اراك، يا حتي كشورهايي نظير چين گواه اين مدعاست كه توسعه صِرف با آسيبهايي زيستي و انساني همراه است كه امروزه مصاديق آن را به شكل آلودگي هوا يا حاشيهنشيني و... ميبينيم.
طي ساليان اخير در استان بوشهر با انسجام سازمانهاي مردمنهاد و فعالتر شدن حاميان محيط زيست شاهد دو كنش مدني در مخالفت در برابر عمليات توسعهاي آسيبزا بودهايم. مردادماه ۱۳۹۶ مردم آبپخش دشتستان با تجمع خود مانع از كلنگزني پروژه مجتمع پتروشيمي شدند. معترضين آسيبزا بودن اين پروژه براي محيط زيست و كشاورزي منطقه و همچنين نامشخص بودن منابع تامين آب پروژه را دليل اعتراضي ميدانستند كه در نهايت باعث تعليق اجراي پروژه شد.
پس از آن نيز حركاتي همچون پويش نجات بيرمي براي اعتراض به فعاليت معدن سنگ مرمريت دشتي صورت گرفت. در روزهاي اخير اما مردم جنوب استان بوشهر در بندر دير در حركتي نمادين و نصب پلاكاردهايي در حمايت و لزوم حفظ حيات جنگل حرا به پروژه پرورش ميگو در حريم اين اكوسيستم بينظير معترض شدند.
«اسماعيل حسام مقدم»، دبير انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات استان بوشهر در اين باره به ايسنا ميگويد: «در طول چند سال اخير و رشد كمي و كيفي تشكلهاي غيردولتي بهطور عام و انجمنهاي زيستمحيطي و گروههاي هويتي بهطور خاص، شاهد شكلگيري شخصيت حقوقي براي اعتراض و انتقاد از اين رويه و نگرش طولانيمدت به استان بوشهر بودهايم. به لحاظ جامعهشناختي اين رخداد، طبيعيترين شكل مواجهه با نگرش تكبعدي به يك سرزمين و ذخاير آن است. متاسفانه صنايع بزرگ در استان بوشهر به هيچوجه نسبت به مسووليتهاي اجتماعي خود واقف نبوده، يا بياهميت بودهاند.»
اين كارشناس ارشد مطالعات فرهنگي عنوان كرد: «چه رخداد اعتراض به كلنگزني پتروشيمي دشتستان، چه كمپين نجات بيرمي، چه در كمپين نجات جنگل حرا دير و چه در ماجراي نجات ساحل نايبند، بهطور خيلي واضحي ميشود مواجهه كالبد سرزميني با بهرهبرداران صنعتي را مشاهده كرد. در موارد بالا اگر به صورت كلي به اين مواجهات بنگريم و وارد مصاديق و جزييات تخصصي نشويم (كه هميشه محل مناقشات بينتيجه ميشود)، متوجه يك برخورد اجتماعي و فرهنگي با مقوله صنعت در اذهان مردمان اين سرزمين ميشويم.»
او همچنين افزود: «بالطبع بايد در سطوح كلان مديريتي صنايع نفت و گاز و پتروشيمي در سطح ملي و استاني به اين نكته توجه شود كه اين مواجهات ميتواند چه پيامدهايي را براي توسعه پايدار و سرزميني اين استان رقم زند و آينده زندگي و زيست مردمان اين استان را با چه مخاطرات جدي اجتماعي و فرهنگي مواجه سازد.»
دبير كل انجمن هامون ايران در بخش ديگري از تحليل خود افزود: «بيشك در استان بوشهر با اين ناهنجاريهاي ساختاري مواجهيم و به نوعي كالبد سرزميني و هويت اجتماعي- فرهنگي و معيشت اقتصادي مردم اين استان را با سندروم روبهرو كرده است؛ نشانههاي اين سندروم را ميشود در ماجراهاي پتروشيمي دشتستان، كوه بيرمي، تالاب دير و سواحل نايبند ردگيري كرد.»
حسام مقدم معتقد است نگرش تكبعدي كه در سطح مديران كلان حاكميت و دولت به استان بوشهر در طول اين دو دهه شده است، كالبد اين استان را به يك كارگاه بزرگ تبديل كرده و از جنوب تا شمال اين استان با مخاطرات محيطي گستردهاي مواجه است.
اين روزنامهنگار و فعال اجتماعي در گفتوگو با ايسنا ميافزايد: «حال بايد ديد كه آيا دانشگاههاي استان بوشهر نسبت به اين مخاطرات صنعت متذكر هستند. آيا اساسا رشتههايي مانند جامعهشناسي صنعتي يا توسعه، يا توسعه اقتصادي، يا جامعهشناسي محيط زيست، يا اقتصاد محيط زيست، يا رشتههايي از اين دست در اين دانشگاهها بنا به ضرورت شكل گرفتهاند؟ آيا اساسا طرحهاي مطالعاتي در گروهها و دپارتمانهاي دانشگاهي اين استان در باب اين موضوعات صورتبندي شدهاند؟ آنچه شكل گرفته نشان از آن دارد كه نخبگان و دانشگاهيان استان نيز نسبت به اين شرايط بحراني بيتوجه بودهاند و هيچ برنامه مشخصي هم در بين جامعه نخبگان استان بوشهر نسبت به اين شرايط وجود نداشته و ندارد.»
اين مناقشات بيپايان محيط زيستي ميتواند محلي براي گردهمايي فعالان و نخبگان استان بوشهر باشد. فرصت بينظيري كه ضمن تمرين گفتوگو، تلاشي است براي طرح متمدنانه چالشهاي زيستمحيطي و رسيدن به توسعه پايدار.
در يك فضاي مغشوش و متشنج نه توان طرح مساله را داريم نه اميدي به گشايش امور، به ويژه در موضوعات محيط زيستي كه محل دعواي منافع فردي و اقتصادي گروهي است با زيستگاه و داراييهاي معنوي و زيستي عامه مردم. بر همين اساس پيشگامي رسانهها در طرح مساله و دوري از اختلافافكنيهايي كه صرفا موجب فراموشي اصل مساله ميشود، ضروري به نظر ميرسد.
خبرنگار ايسنا بوشهر