حكمراني هوشمند؛ فراتر از حكمراني ديجيتال
اما در اين دنياي جديد گاهي از بس ميدانيم چه تغييراتي خواهد آمد و از بس آن واژهها را هر جايي به كار ميبريم؛ يادمان ميرود تا به آن فكر كنيم؛ يادمان ميرود تا عمق تغييرات را در ذهنمان تصور كنيم و اين هم يكجور فراموشي و فكر نكردن به آينده است!
در ابتداي ۲۰۱۹ بيش از ۵.۱۱ ميليارد كاربر موبايل، ۴.۳۹ ميليارد كاربر اينترنت و ۳.۴۸ ميليارد كاربر شبكههاي اجتماعي وجود داشت؛ اما همهگيري كرونا روند رشد را چندبرابر كرد تا تعامل اجتماعي، سازماندهي نيروي كار و همكاري اجتماعي تغييرات بنيادين در روزهاي آينده پيدا كند. تغييراتي كه ميتواند رابطه ميان شهروندان و دولتها را در جهان آينده متفاوت كند. اين تغييرات ميتواند در آينده نزديك، سلسله مراتب كشورها را تغيير دهد. كشورها احتمالا در سالهاي آينده بر اساس تواناييشان در نوآوري و خلاقيت و همچنين قدرت جذب فناوريهاي نوظهور راهبردي است كه در اين سلسله مراتب جهاني جايگاه خود را مييابند. در حقيقت كشورها بايد ياد بگيرند كه چگونه با اين تغييرات انطباق پيدا كنند. همين توانمندي «انطباقپذيري با فناوريها»ست كه رشد اقتصادي، وزن كشورها در نظام اقتصاد جهاني و وزن ژئوپليتيكي كشورها را تعيين خواهد كرد. ما گاهي به حدي از واژهها و مفاهيم جديد استفاده ميكنيم كه حساسيت خود را روي آن واژهها از دست ميدهيم. شايد از بس به راحتي ميگوييم كلانداده يا اينترنت اشياء يا هوش مصنوعي؛ فراموش ميكنيم تا به عمق تاثيرات آنها بر زندگي روزمره و نحوه حكمراني جديد فكر كنيم. واقعيت آن است كه حكمراني در دنياي آينده يك حكمراني فناورانه است! از پيدا كردن يك فرد نيازمند در نظر بگيريد تا شيوه يارانه دادن و هدفمند كردن آن تا حتي آموزش و بهداشت، همگي فناورانه شده است. همه اينها نياز به فهم فناورانه دارد و به نظر ميرسد اگر يك نظام حكمراني نتواند تصوير روشني از فناوري داشته باشد؛ نميتواند پايهگذار يك نظام حكمراني مناسب باشد. اگرچه جهان و نظامهاي حكمراني زماني با فقر اطلاعات روبهرو بودند و گاه از فرط نداشتن داده نميتوانستند حكمراني مناسب داشته باشند؛ امروز مشكل نداشتن داده نيست؛ بلكه ناتواني در ارتباط دادهها، يكپارچگي آنها و هوشمندي در استفاده آن است. در حقيقت كشورها در صورتي موفق خواهند بود كه بتوانند از اين دادههاي جدا از هم دانش و هوشمندي در حكمراني توليد كنند.امروزه به قول تافلر با سرريزي اطلاعات روبهرو هستيم كه البته فرصتي است براي مردم و دولتها. فرصت از اين جهت كه دولتها در همراهي با بخش خصوصي و با بهرهگيري از فناوريهاي نوظهور (مثل هوش مصنوعي) قادرند تا با پردازش كلاندادهها، ابزارهاي جديدي براي تدوين سياستها و پرداختن به نيازهاي شهروندانشان بيابند يا به عبارت ديگر، هر چه دقيقتر به نيازها در زمينه بهداشت، آموزش، محيط زيست، رفاه، عدالت اجتماعي، اقتصاد و… پاسخ دهند و زمينههاي بيشتري را براي مشاركت مردم در امر سياسي، تصميمگيريها و اجراي آنها فراهم آورند.
حوزه ديجيتال حالا نماد مشخص تحولات مرتبط با موضوع حكمراني است؛ حوزهاي كه در آن، دولتها نيازمند بازتعريف حاكميت هستند. به نظر ميرسد تمام آن نظريههايي كه از يك طرف توصيه ميكنند كه مداخلات دولت بايد حداقلي باشد و از طرف ديگر رفاه حداقلي شهروندان را توصيه ميكنند؛ تنها و تنها از يك طريق ميتوانند اين دو توصيه در ظاهر متعارض را پاسخ دهند: هوشمندسازي حكمراني با اتكا به فناوريهاي نو! اينكه اين روزها مفهوم «حكمراني هوشمند» به كار ميرود؛ يعني بايد فراتر از «حكمراني فضاي مجازي» را ديد. يعني مساله امروز فقط حكمراني مناسب در فضاي مجازي و ديجيتال نيست؛ بلكه مساله آن است كه از طريق فناوريهاي نو بتوان مسالههاي اساسي حكمراني را حل كرد؛ مسائلي مانند فقر، عدالت، اشتغال يا بهداشت و ... دنيا در حال ورود به دوره «حكمراني هوشمند» است و اين دوره جديد نيازمند بازتعريف تمامي مفاهيم حكمراني بر اساس وفور داده، هوشمندسازي و افزايش دقت سياستگذاري است. در اين مسير بسياري از شيوههاي پيشين نياز به تعويض با ابزارهاي مدرنتر دارند؛ بسياري از ملاحظات و دغدغههاي جديد هم توليد ميشوند. در اين دوره است كه ساختارهاي كهنه دولتها نياز به نوسازي مييابند و اين نوسازي بدون اتكا و فهم عميق از فناوري، ما را از مسير پيشرفت دورتر خواهد كرد. پيشنهاد ميكنم بدون آنكه عادتوار دوباره اين واژههاي شيك كلانداده، اينترنت اشياء، واقعيت افزوده يا ... را رديف كنيم پشت سر هم، كمي فكر كنيم به آينده ۱۰ ساله ديگرمان و اينكه «آن روز اگر ساختار حكمراني ما چگونه باشد، ما جزو برندگان خواهيم بود؟» و بعد كمي تلخ فكر كنيم و از خود بپرسيم «اگر چه تغييراتي در اين مدت نداشته باشيم؛ جزو بازندگان خواهيم بود؟» ما بايد جزو برندگان باشيم و فكر كنيم به مسير برنده بودن.