بعيد بود غير از اين باشد
مرتضي ميرحسيني
سال 1964 در چنين روزي وزارت بهداشت امريكا در اطلاعيهاي رسمي، گزارشي درباره يك پژوهش دو ساله را منتشر كرد كه موضوع آن ارتباط مستقيم و تنگاتنگ سيگار و برخي بيماريها بود. لوترتري كه آن زمان سخنگوي وزارت بهداشت اين كشور بود آگاهانه و به عمد -و با هماهنگي دولت- چنين روزي را براي انتشار اين اطلاعيه انتخاب كرد تا تاثير منفي آن بر بازار سهام به حداقل ممكن برسد. نه او اولين كسي بود كه بحث مضرات سيگار براي سلامتي را پيش ميكشيد و نه امريكا كشوري پيشرو در اين زمينه محسوب ميشد. حتي نيويورك تايمز درباره اين اطلاعيه نوشت: «بعيد بود غير از اين باشد.» اما مساله از آنجا اهميت پيدا ميكرد كه بخش بزرگي از گردش مالي اقتصاد ايالاتمتحده به توليد و عرضه و استفاده از سيگار وابسته بود. حداقل از دهه 1930 برخي پزشكان درباره ارتباط ميان سيگار و سرطان ريه صحبت ميكردند و اواخر دهه 1940 هم پژوهش جامع و مفصلي در موضوع آسيبهاي موادمخدر و استعمال طولانيمدت سيگار در انگليس منتشر شده بود. در مقابل، غولهاي صنعت دخانيات، به ويژه در ايالاتمتحده در برنامهاي گسترده و منسجم به دفاع از منافع خودشان برخاستند. هم به كمك تبليغات هدفمند، موضوع را كماهميت نشان دادند و هم با لابي و پرداخت رشوه، جلوي وضع قوانين سختگيرانه در اين زمينه را گرفتند. حتي در توليدات خودشان هم تغييراتي دادند و نسل جديد سيگارها، با فيلترهاي بهتر و نيكوتين كمتر را عرضه كردند. در آن دهه و چند دهه بعد آمار سيگاريها تقريبا هيچ تغيير فاحشي نكرد (سال 1960 نصف مردم امريكا سيگار ميكشيدند) و تقريبا همه جا، در مكانهاي عمومي مثل رستورانها و ادارات عدهاي با سيگار روشن به دست يا روي لب ديده ميشدند. اما نگاهها رفتهرفته نسبت به سيگار تغيير ميكرد و هم محققان و هم مردم عادي درباره آسيبهاي ناشي از آن حرف ميزدند.
اين تغيير نگاه از همان زمان گزارش لوترتري كه او در آن به ارتباط مستقيم بين سيگار و سرطان ريه و بيماريهاي قلبي و عروقي پرداخته بود، آغاز شد (البته همه پزشكان، به ويژه در دهه اخير ديگر با آن «قطعيتي» كه در گزارشتري بود از موضوع سخن نميگويند و مجموعهاي از علل و عوامل را -كه سيگار حتي جزو اولينهاي آنها هم نيست- در شكلگيري سرطان و بيماريهاي ديگر دخيل ميدانند). تقريبا همان سالها هم كارزاري براي وضع برخي قوانين محدودكننده شكل گرفت و در مقاطعي عملا به رويارويي تمامعيار با غولهاي صنعت دخانيات كشيده شد. اين نبرد نابرابر حدود 3 دهه ادامه يافت و در اين مدت نسبتا طولاني هيچ قانون جدي و موثري به نفع مخالفان دخانيات وضع نشد. هر چند آگاهي عمومي درباره مضرات افراط در كشيدن سيگار افزايش يافت. حوالي سال 1990 در يك نظرسنجي گسترده، نزديك به 70درصد امريكاييها، سيگار را چيزي مضر توصيف كردند، هر چند 11درصد هم ميگفتند كه نه فقط هيچ ضرري ندارد كه از برخي جنبهها براي سلامتي هم بسيار مفيد است. گويا تازه سال 1995 بود كه در ايالت كاليفرنيا، كشيدن سيگار در مكانهاي عمومي سربسته ممنوع شد و بعد برخي ايالتهاي ديگر هم قوانين مشابهي در اين باره وضع كردند. امروزه قوانين و مقررات در اين زمينه، چه در غرب و شرق و چه در كشور خود ما نسبت به گذشته سختگيرانهتر شده است. هر چند شركتهاي بزرگ دخاني همچنان به مبارزه براي حفظ منافع خودشان ادامه ميدهند. حتي سيگارهاي الكترونيكي را با اين ادعا كه هيچ ضرري براي انسان ندارد و جايگزين مناسبي براي سيگارهاي عادي است روانه بازار كردند، اما پژوهشهاي جديد نشان ميدهد اين محصول هم -مثل بسياري از لذتهاي آني براي انسان- بيضرر نيست.