پذيرش شكست
ابراهيم عمران
رهبر كره شمالي اذعان كرد كه برنامه پنجساله اقتصادياش به اهداف خود نرسيده و شكستخورده و در هيچ زمينهاي به موفقيت دست پيدا نكرده است. كيم جون اون كه هيچگاه اينچنين سخن نگفته، از طرفي خواستار كوشش بيشتر براي دستيابي به اهداف تعيين شده است. اين سخن او را بگذاريم كنار رييسجمهور تكدورهاي ايالات متحده امريكا كه بالاخره تلويحا شكست را پذيرفته و انتقال قدرت به بايدن را تضمين كرده كه به آرامي انجام دهد. هر چند كنگره به دست طرفدارانش ساعتهايي دستخوش حوادثي شود. دو رهبر يكي در بستهترين نظام سياسي موجود در دنيا كه مردمانش كمترين تعامل با ديگران دارند و ديگري كشوري كه ليبرال دموكراسي و اهداف اوليه رهبرانشان، كعبه آمال همه آزاديخواهان است؛ هر يك به نوعي معترف به شكست شدهاند و آن را پذيرفتند. البته به سبك و سياق خويش. كيم كره شمالي در اذعان به شكست اقتصادي به نوعي صحبت كرد كه ياد آوركل كتاب «چرا ملتها شكست ميخورند» عجم اوغلو و جيمز رابينسون است. كتابي كه شرح كاملي داده است در چرايي جهش اقتصادي كره جنوبي و پسرفت هر روزه همسايه شمالي و ترامپ نيز تاجر مسلكانه به پيروزي بايدن معترف شد. آن هم به سبك و سياق خود كه نحله ترامپيسم در آن حرف اول و آخر را ميزند. به راستي آيا فرقي بين ترامپ امريكا كه آزادترين كشور دنيا ناميده ميشود و كيم كره كه بستهترين كشور دنيا نام گرفته، است؟ هر دو را ميتوان خودراي و مستبد و تكبعدي ناميد. يكي مردمانش را آنچنان ايزوله كرده كه شايد هيچ شناختي از دنياي پيرامون نداشته باشند؛ همان حرفي را ميزند كه در ينگه دنيا مردي ساختمانساز به نحوي ديگر همان گفتهها را بر زبان جاري ميسازد.
پس بهتر است بنويسيم فرق بين كره شمالي با سياستي تكحزبي و امريكا با تعدد احزاب در چيست؟ و آيا واقعا در دنيا دموكراسي وجود دارد؟ بر همين نگره ميتوان يورش هواداران ترامپ به كنگره را درك كرد. آنچه ترامپ نميپسندد؛ لاجرم طرفداران او نيز ترغيب به چنين كاري ميشوند و در چشمبه همزدني فيلم «دار و دسته نيويوركي» مقابل چشمان بهتزده كل دنيا تداعي ميشود. با اين تفاوت كه داستان آن فيلم در زماني اتفاق افتاد كه انتظارش ميرفت و داستان فتح چند ساعته كنگره در زماني كه داعيه نظم جهاني، مخرج مشترك همه دنياست. افكار عمومي نيز در اين ميان نقشي ندارند. نه اعتراف كيم مسبب آن فشار افكار عمومي است كه به هيچ وجه دستكم در مورد رهبران كره شمالي صدق نميكند و نه پذيرش شكست از طرف ترامپ، دليلش افكار عمومي داخل و خارج است. طرفه آنكه دو شخص هر گاه تمايل داشته باشند معترف اموري ميشوند و بر همين اساس ميتوان ملاقات اين دو در گذشته را نيز تفسير كرد و ميزان علاقه هر دو به هم. پر بيراه هم نميگفتند كه به هم علاقه دارند. چرا كه هر دو روانشناسان زيركي هستند و منويات يكديگر را به درستي تشخيص ميدهند. درسي كه از اعترافات اين دو رهبر گرفته ميشود به باورم آن است كه مردم هر دو كشور بازيچه دست خودخواهان و تماميتخواهان سياسي و فكري هستند. حال فرقي ندارد در پيونگيانگي باشد كه در تاريكي محض است يا در واشنگتن ديسي كه غرق نور و روشنايي سياسي و اقتصادي است. فرجام سخن نوعي انا و لاغيري است كه گويندگانش هر زمان كه مايل بودهاند آن را بزك ميكنند بنا بر شرايط خاص و منفعت آني. پس در مكانها نظامهاي سياسي شبيه هم ميشوند چه خود مايل باشند چه نباشند و نظريهپردازان عالم سياست نيز در جاهايي نميتوانند تمايزي درست ارايه دهند در چرايي اينگونه بودن...