درباره دبيران جشنواره فيلم فجر
در حسرت ثبات مديريتي
مازيار فكري ارشاد
جشنواره فيلم فجر يكي از منحصر به فردترين فستيوالهاي جهاني فيلم در جهان است؛ چه به لحاظ فلسفه پيدايش، چه از منظر فرم و شمايل برگزاري و چه در شيوههاي انتخاب و نمايش فيلم. اما يكي از نكاتي كه در مورد اين جشنواره همواره محل سوال و انتقاد بوده است. در همه جاي دنيا، چهرههاي فرهنگي و هنري،گاهي اوقات
- برگزاركننده يك فستيوال شهرداري يك شهر باشد- شهردار آن شهر مسووليت دبيري يك جشنواره را برعهده ميگيرد و گاه سالها و دههها يك نفر دبير يك جشنواره خاص است. عمدتا شخصيتي فرهنگي كه با اشراف كامل به موضوع سينما، اهداف تعريف شده آن و چشمانداز درازمدتي كه براي فستيوال مشخص شده،كار را تا مدتي طولاني ادامه ميدهد. اما در جشنواره فجر چه اتفاقي ميافتد؟ معمولا مديراني از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي يا بنياد سينمايي فارابي و گاه چهرههايي نزديك به ساختار مديريتي ارشاد اين مسووليت را برعهده ميگيرند.
مديراني كه كمتر شناختي از پسزمينه حرفهاي آنان در دست است.گاهي اين دبيران مشاغل و تخصصهاي ديگري جز سينما دارند و ارتباطشان با سينما تنها در قالب علاقهمندي تعريف ميشود. درنتيجه در طول 39 دوره كه از برگزاري اين رويداد مهم سينمايي كشور ميگذرد، چهرههاي گوناگوني اعم از پزشك، معمار، مدير اداري و آدمهايي از اين قبيل دبيري جشنواره فجر را برعهده گرفتهاند. در نقطه مقابل گاه چهرههايي كه ارتباطي با سينما دارند(يا مهمتر از آن پس از دوران تصدي دبيري جشنواره به بدنه سينما متصل ميشوند) هم در فهرست نامهاي اين سمتِ مهم و استراتژيك به چشم ميخورد. در اين زمينه چند نكته مهم وجود دارد كه همواره مبهم مانده است.
آيا واقعا ملاك و معيار مشخصي در زمينه گزينش دبير جشنواره فجر وجود دارد؟
آيا سابقه و مرتبط بودن شخص با مفهوم سينما هيچگاه مدنظر بوده است؟ آيا اين شايعه صحت دارد كه دبير جشنواره فجر حتما بايد چهرهاي مورد تاييد باشد؟ در هر صورت در آستانه چهلمين سال برگزاري بد نيست يك بار براي هميشه اين نكات شفافسازي شوند. سويه ديگر ماجرا عدم ثبات در حضور يك فرد بر مصدر اداره جشنواره فيلم فجر است. اغلب چهرههايي كه به اين سمت برگزيده شدهاند، حداكثر سه يا چهار سال هستند سپس گويي چوب دوي امدادي را به نفر بعدي تحويل ميدهند و كمتر پيش آمده كه در دورههاي بعدي دوباره دبير جشنواره شوند.يكي از عوامل دوام و قوام يك فستيوال مهم فيلم با ابعاد بينالمللي، ثبات مديريتي آن رويداد فرهنگي است. اما در جشنواره فجر اين قاعده هم مانند بسياري از قواعد جاافتاده و امتحان پس داده ديگر ناديده گرفته ميشود. دستكم در دو دهه اخير هيچ دبيري از حضور خود بر اين مسند در سال بعد مطمئن نيست و با شيوهاي شبيه تمديد اجاره منزل مسكوني، پس از مدتي تصميم گرفته ميشود فردي دبير دوره بعدي جشنواره بماند يا جاي خود را به چهره ديگري بدهد. اين عدم ثبات نتايج منفي پرشماري دارد. اولا امكان برنامهريزي و ترسيم چشمانداز بلندمدت براي جشنواره از سوي دبير آن سلب ميشود. وقتي فردي نميداند كه يك، دو يا سه سال ديگر هنوز در اين موقعيت خطير حاضر هست يا نه، چه برنامه درازمدتي ميتواند تدوين كند؟ ثانيا با تغيير هر دولت و روي كار آمدن مديراني جديد در سازمان سينمايي و پيش از آن معاونت سينماي وزارت ارشاد و به تبع آن تغيير مديران بنياد سينمايي فارابي، سياستها و برنامههاي تازهاي بر جشنواره فجر حاكم ميشود كه گاه با دوره مديران قبلي در تضاد كامل قرار ميگيرد.
به اين ترتيب جشنواره فجر در طول 39 دوره برگزاري بارها با قبض و بسط تئوريك و... مواجه شده است. عدم ثبات مديريتي براي هر مجموعه اعم از فرهنگي، هنري، سياسي، اقتصادي و... بزرگترين آسيبي است كه ميتوان براي آن مجموعه سازماني متصور بود. بخواهيم يا نخواهيم جشنواره فجر دقيقا واجد صفتي كليشهاي است كه همواره بر آن اطلاق شده است. جشنواره فجر ويترين سالانه سينماي ايران است و اين ويترين نيازمند مديريت مدون و با ثبات و برنامهريزيهاي درازمدت است. اختراع چندين باره چرخ در چارچوب ستاد اجرايي جشنواره نه به نفع خود جشنواره و برگزاركنندگان آن در بخش دولتي است و نه به نفع كليت سينماي ايران.