هميشه كفه ترازو به سمت ضعف مديريت سنگينتر است
غريبِ آشنا
ميثم محمدي
تحقيقاتي در مورد مسابقات فرمول يك نشان داده كه احتمال برنده شدن تيمهايي كه سرپرستان آنها راننده يا مكانيك هستند، نسبت به رقبا دوبرابر بيشتر است. اين يعني اهميت داشتن تخصص و درك شرايط رانندهاي كه قرار است در مسيري پر پيچ و خم حركت كند.يك الگوي مديريتي درست و البته با بازده مناسب كه متاسفانه به دليل نگاههاي غالب بر نگاه متخصصانه، هميشه در اولويت چندم قرار گرفته است. اين مساله را ميتوان در سطوح مختلف مديريتي شاهد بود.
اين ساختار غلط مديريتي در بخشهاي مختلف هنر از جمله سينما مشهود است و سالهاست كه با وجود تاكيد بدنه فعال سينما كه اصرار بر حضور متخصصان در جايگاههاي موثر مديريتي دارند، در بر همان پاشنه بيتفاوتي ميچرخد و بيشتر پستها و عناوين مهم سينمايي به افرادي غيرمرتبط با اين هنر سپرده ميشود و هيچ نگاه اصلاحي نيز وجود ندارد.
البته كه اين نگاه ناشي از زاويه ديد محافظهكارانه و در واقع برخي از متوليان بر هنر است كه برخلاف شعارهاي هنردوستانه و حاميانهاي كه گاه و بيگاه براي دستاويز قرار دادن پتانسيلهاي سينما در جهت اهداف غيرسينمايي به زبان ميآورند، سينما را با مديريت منشعب از همين ديدگاه به كالايي بيبو و خاصيت تبديل كرده و از نيروها و افرادي كه به اين اختگي موجود دامن بزنند هم حمايت ميكنند.
بنابراين و با تكيه بر همين ديدگاه، طبيعي است كه بايد چيدمان مديران و دبيران و متوليان سينما براساس ميزان همسويي آنها با ساختار محدود به تفكر عاري از اشراف بر جنبههاي هنري باشد. از همين روست كه وقتي نگاهي به انتخاب دبيران جشنواره فيلم فجر در ادوار 39 ساله آن مياندازيم، فارغ از جايگاه عدهاي از آنان كه مستقيم با جريان سينما و مصائب آن آشنا بودهاند، بيشترين دبيري دورهها را افرادي با تخصصها و تحصيلات غيرمرتبط در اين حوزه برعهده داشتهاند.
طبيعي است كه باز هم مساله دوگانه ارجحيت تخصص مديريتي يا تخصص و اشراف هنري بر پايه نگاه آكادميك پيش ميآيد و اين پر واضح است كه حضور يك مدير متخصص، با دانش آكادميك و سابقه قابل قبول و مورد وثوق سينماگران، تعاملي واقعي و عاري از تعارفات مبتني بر جبر را پيش خواهد آورد و در اين صورت نگاهي به دور از همان ديدگاه سودجويانه و ثانويه به جشنواره صورت خواهد گرفت كه دستكم در اين 39 دوره اثبات شده كه ارادهاي براي ايجاد چنين فضايي وجود ندارد.
جشنوارهاي كه بيشتر دورههاي آن را متخصصان و دبيراني در حوزه مهندسي عمران، مديريت صنعتي و كارشناس زبان و ادبيات فارسي و ... دبيري كردهاند و در دورههاي اخير هم متوسل به حضور پزشكان و كارشناسان برنامهريزي شهري شدهاند! البته كه دبيراني از جنس سينما نيز عهدهدار اين مسووليت بودهاند اما معمولا يك دايره محدود و البته بيشتر مجري و مطيع دستورات از پيش تعييين شده تصميمگيران كلان بودهاند تا اينكه به عنوان نماينده سينماگراني كه هميشه از آنان به عنوان صاحبان جشنواره ياد ميشود! از طرفي هم سوابق مديريتي تعداد قابل توجهي از دبيران جشنواره، مديريت در سطوح مختلف صدا و سيماست كه باز هم نگاه و عملكرد و ارزيابي خاص را نسبت به سينما دارند و در واقع به گونهاي غيرسينمايي تربيت ميشوند.
با وجود اينكه ميتوان به صورت موضعي و موردي به دورهها و اقدامات قابل توجهي از سوي دبيران جشنواره فيلم فجر اشاره كرد اما هميشه كفه ترازو به سمت ضعف مديريت و فقدان استراتژي مفيد در راستاي اعتلاي جشنواره و در مجموع سينماي كشور بسيار سنگينتر است. بديهي است فردي كه نه درد توقيف را ميداند، نه بيكاري سينماگر را عميقا درك ميكند، نه از شرايط توليد و تعطيلي سينماها تجربه ملموس و روشني دارد، بيترديد فقط شبيه به يك حامي و در اصل غريبهاي آشناست و در عمل با بستن چشم به كاستيها و نداشتن راهكار و قدرت چانهزني فقط و فقط به قابليتهاي عمومي مديريتي بسنده كرده و به شمايل برگزاري جشنواره بيش از خاصيت و تاثير آن در گسترش انديشه فكر ميكند و در مواقع حساس و در مواجهه با مسائل ساختاري و ريشهاي سينما هم واكنش و پاسخي قانعكننده نخواهد داشت.
جشنواره فيلم فجر 38 دوره را پشت سر گذاشته و سي و نهمين دوره آن نيز با شكل و شمايلي شبيه به ادوار ماضي آن برگزار خواهد شد و يك بيلان كاري ديگر هم تهيه شده و در سابقه متوليان سينما جا خوش خواهد كرد اما چيزي كه همچنان تغيير نخواهد كرد، نگاه به سينما و اعتماد به سينماگران واقعي- نه آنهايي كه سينما را وسيلهاي براي تحقق اهداف غيرسينمايي ميكنند- است.