واگذاري كامل حقوق سياسي
عباس عبدي
مواضع به نسبت روشن حسين آقاي مرعشي كه چند ماه پيش در گفتوگو با روزنامه همشهري و نيز در جمعي از اصلاحطلبان اظهار كرد، بازتاب زيادي داشت، گر چه هنوز به موضوعي براي نقد و ارزيابي عمومي تبديل نشده است، چون ديدم دوباره در جايي مطرح كردند به نظرم رسيد كه آن را نقد كنم.
آقاي مرعشي به نسبت ساده و روان و فارغ از تعقيدهاي كلامي و به دور از لفاظيها سخن گفته است. او ضمن نقد گذشته به توصيف وضع كنوني پرداخته و سپس پيشنهادي نيز ارايه ميكند. در گفتوگو با همشهري بهطور خلاصه موضع اصلي خود را چنين اظهار داشته كه «اصلاحات سياسي و فرهنگي در شرايط فعلي كشور راه به جايي نميبرد. بايد به سمت اصلاحات اقتصادي و اجتماعي گام برداشت كه بر سر آن ميتوان با نظام مفاهمه كرد.»
اين موضع را به صورت صريحتر در جلسه كميته سياسي اصلاحطلبان در مورخ 2 شهريور 99 شرح داده كه مفصل است و در اينجا بخش مهمش نقل ميشود: «با مردم در يك ارزيابي روشن بگوييم كه كجاها اشتباه كرديم و از اعتمادي كه مردم به ما كرده بودند كم استفاده كرديم يا اينكه منتخبان ما كجا ضعف داشتند خيلي صريح و روشن با مردم صحبت كنيم و انشاءالله مردم را براي انتخابات آينده به صحنه بياوريم...
برخي دوستان ما كه از لحاظ روشنفكري افراد ارزشمندي هستند و مطالعات زيادي دارند طوري به قضيه نگاه ميكنند كه انگار ما الان در شرايطي از توسعهيافتگي كشورمان و منطقه خودمان كه ميتوانيم يك نظامهاي مدرني را مستقر بكنيم، هستيم...
ما همان نيروهايي هستيم كه بازرگان را در مجلس تحمل نميكرديم، همان نيروهايي هستيم كه سحابي را تحمل نميكرديم، همان نيروهاي هستيم كه كوچكترين مخالف را تحمل نميكرديم تا امروز رسيديم به چنين نقطهاي، ... همان تماميتخواهياي كه ما گروه رقيب را به آن متهم ميكنيم و ميگوييم او تماميتخواه است ما بعد از استقرار مجلس ششم همان تماميتخواهي را كرديم...
ما تمام قدرت را ميخواهيم، ما هم مثل اصولگرايان تمام قدرت را ميخواستيم... خود من هم جزو كساني بودم كه در خيابانهاي كرمان داد و فرياد اين را زدهام، همه دوستان ما در سطح كشور اين كار را كردهاند...
حالا اگر ميخواهيد اصلاح بكنيد بايد خيلي ملايم و خيلي تدريجي، خيلي با حوصله بتوانيد گامهايي را در جهت اصلاح كشور برداريد...
البته نظر بنده را بخواهيد با اين نظامي كه ما خودمان در استقرارش نقش اصلي را داشتيم و البته مزايايي هم دارد، فوايدي هم دارد و من قاطع هستم كه چون ما در حوزه فرهنگ و در حوزه سياست راهكارهايمان و مشتركاتي كه ميتوانيم تعريف بكنيم با نظام خيلي فاصله دارد هيچ جاي پيشرفتي از نظر من وجود نخواهد داشت، ولي در حوزه اقتصاد و در حوزه مسائل اجتماعي ميتوانند در يك چارچوبهايي به توافق برسند، حداقل مدل چين در ايران پياده بشود، ما داريم از يك نظام بسته، همه هزينههايي كه در يك نظام بسته را داريم، ميدهيم ولي از نظام بسته استفاده نميكنيم، چه دليلي دارد كه ما استفاده نميكنيم، چينيها مگر دموكراسي دارند، چين هم يك نظام بسته است، ولي حداقل چهل سال رشد اقتصادي بالاي ۸ درصد را تجربه كرده، چين توانسته از سرانه ۲۲۰ دلار توليد ناخالص داخلي برسد به ۱۱هزار دلار كه الان دارد قدرت اول دنيا ميشود. ما در حال حاضر حداقلش اين است كه اگر نميتوانيم اصلاحات سياسي خودمان را جلو ببريم حداقل به نظر من اصلاحطلبان ميتوانند در عرصه سياستهاي اجتماعي، در عرصه سياستهاي اقتصادي يك مشاركت وسيعي را داشته باشند با نظام به يك توافقي برسند تا بتوانند در واقع ايران را از فقر مطلق، از بيكاري، از ۵ ميليون فارغالتحصيلهاي دانشگاهي بيكار (نجات دهد).»
بنده قصد ورود به جزييات نكات مطروحه ايشان را ندارم. توصيه ميكنم خوانندگان در فضاي مجازي متن كامل را پيدا و مطالعه كنند، ولي اجمالا به نظر ميرسد كه افراط و يكسويهنگري در نقد گذشته، به افراط و يكسويهنگري تحليل وضعيت موجود ميانجامد. احتمال ميدهم كه زيادهروي در اين نقد، انگيزه سياسي داشته است تا جلب اعتماد حكومت شود. ولي گمان ميكنم كه تقليل امر سياست به موضوع اعتماد، اشتباه و حتي خطرناك است. اين اشتباهي است كه در سياست خارجي هم مرتكب ميشويم. سياست عرصه موازنه قواست و اتفاقا اعتماد نيز در ذيل همين مفهوم شكل ميگيرد. اصولا اعتماد با تعريف فردي و اخلاقي آن، در جامعه امروزي كاربرد ندارد، بلكه بايد اجراي تعهدات را تضمين كرد و از اين طريق بياعتمادي را كاهش داد. توضيح تفاوت اين دو نگاه در كيفيت سياستورزي تعيينكننده است كه در يادداشت ديگري به آن اشاره خواهد شد.
در نقد گذشته در مواردي با آقاي مرعشي همدل و همعقيده هستم هر چند وزن عوامل مرتبط با خطاهاي گذشته را مشابه ايشان نميبينم. در برخي موارد هم نادرست است. در توصيف وضعيت كنوني ميتوان با آقاي مرعشي همراهي و همفكري بيشتري ابراز كرد. ولي اين دو بخش را براي نتيجهگيري نسبت به آينده اظهار داشته كه معتقدم راهبرد پيشنهادي وي نارسا و غيرسازنده است. چرا؟
اولين نكته در منطق آقاي مرعشي اين است كه اقداماتي را در گذشته به اصلاحطلبان منتسب ميكند كه فارغ از درستي يا نادرستي كميت و كيفيت اين انتسابها، بهطور ضمني ميخواهد نتيجه بگيرد كه بايد مسووليت آنها را پذيرفت و اين مسووليتپذيري را نيز معادل تن دادن به خواست رسمي و تمكين در برابر آن ميكند. اول اينكه اگر كساني به صورت فردي يا حتي گروهي و به صورت جمعي خود را مبرا از آن توصيف ايشان بدانند، چه كار بايد كنند؟ آيا بايد راهبرد ديگري را در پيش گيرند؟ در واقع به نظرم آقاي مرعشي از يك تاكتيك رواني براي خلع سلاح مخاطب خود استفاده كرده كه بله ما و شما چنين بوديم و اشتباه كرديم پس بايد دستها را به علامت تسليم بالا برد. خب اگر كساني در گذشته همواره بر مسير اشتباه بودهاند، بايد علل آن را واكاوي كنند و الا بدون ريشهيابي اين علل، همچنان ميتوانند مرتكب اشتباه شوند، حتي اگر ايده جديدي را طرح كنند. شايد آقاي مرعشي با يك پيشفرض به دنبال تحليل گذشته رفتند و در نتيجه در سخنراني خود نقل قول اشتباهي را از يكي از دوستان سياسي نقل كردند. بهطوري كه من نيز تعجب كردم كه اگر چنين خبري بوده، چرا در زمان مزبور به بنده نگفتهاند، لذا از آن دوست، ماجرا را جويا شدم كه تكذيب و آقاي مرعشي نيز آن نقلقول را اصلاح كردند. مساله اين است كه با بيان اشتباهات گذشته نميتوان نتيجه گرفت كه راهبرد جديد را بايد چنين و چنان انتخاب كرد، بلكه ابتدا بايد علت تكرار آن اشتباهات روشن و ريشهيابي شود. آيا اشتباهات تاكتيكي و فني بوده يا راهبردي؟ براي مثال از نظر بنده اشتباهات اصلاحطلبان در سال 1384 و 1388 هر دو راهبردي بود و نه فني و تا هنگامي كه اين تمايز شناخته نشود، نميتوان نسبت به راهبرد آينده نظر داد. چه بسا كه نظر درباره آينده بر اساس همان راهبرد گذشته تنظيم شده باشد.
ادامه دارد