اژدها و اشرف مخلوقات
محمدابراهيم واعظي
امروزه كمتر كسي يافت ميشود كه به نحوي تاثير خيل عظيم پيامدهاي ناخواسته را بر زندگي و محيط پيرامون خود تجربه نكرده باشد. خصوصا كه برخي از اين پيامدهاي ناخواسته نتيجه بهكارگيري سياستها، راهكارها، پاسخها و در يك كلام اعمال قصدي، هدفمند و آگاهانه به منظور دستيابي به نتيجه خاصي بوده باشد. بعضا حتي بهترين نيتها هم به نتايج ناخواستهاي منجر شده كه فاجعهبار بوده است. در طرحي كه براي مبارزه با گرسنگي در افريقا انجام شد و هدف اوليه آن، جلوگيري از كشتار حيوانات وحشي بومي توسط بوميان آفريقا و همينطور آموزش شيوههاي مختلف پرورش احشام و استفاده از شير آنان بود، در ابتدا واقعا احشام پروار شدند اما به دليل نبود سياستهاي مناسب براي چراگاههاي بوميان آفريقا، به مرور زمان چراگاهها فرسوده شده و وضعيت مردمان بومي آفريقايي بدتر از قبل شد. در طرحي ديگر كه به منظور جلوگيري از گسترش و شيوع مالاريا انجام شد، پشهبندهايي كه كشورهاي پيشرفته به روستاييان زامبيا اهدا كردند، تبديل به تور ماهيگيري شده و در نهايت به واسطه صيد بيش از حد ماهي، منابع توليد ماهي ته كشيده و گرسنگي و قحطي گسترش پيدا كرد. از اين دست مثالها چه در سطح فردي و چه در سطوح اجتماعي فراوانند. اعمالي كه به هدف خاصي انجام شده اما نتيجه كاملا متفاوتي بر جاي گذاشته است. از همين رو مطالعه و تحقيق حول موضوع پيامدهاي ناخواسته، ما را براي مواجهه با دنيايي مشحون از اين دست پيامدها بيش از پيش آماده خواهد كرد. هر چند شايد بتوان ردپاي پيامدهاي ناخواسته را در نوشتههاي آدام اسميت و جان لاك (و حتي قبلتر) يافت، اما اين رابرت مرتن، جامعهشناس امريكايي بود كه پيامدهاي ناخواسته را مركز مطالعات خود قرار داد و اين مفهوم را بيش از پيش در عرصه عمومي مورد توجه قرار داد. 80 سال بعد از مرتن، دارل كوئن، فيلسوف اخلاق امريكايي، مطالعات و تحقيقات فلسفي خود را متوجه همين موضوع كرده و آنها را تحت كتابي با عنوان همزيستي با اژدها منتشر كرد. تعريفي كه خانم كوئن از پيامدهاي ناخواسته ارايه ميدهد بر اعمال و سياستهاي قصدي تاكيد دارد و نه هر عمل يا واكنش غريزي خارج از كنترل ما. در حقيقت پيامدهاي ناخواسته «نتيجه پيشبيني نشده عمل هدفمند، قانون يا سياستي است كه انسانها و ديگر موجودات زنده خود را با آن سازگار ميكنند». اما ريشه اين نوع از پيامدها چيست؟ خواستگاه و منشأ آنها را تا كجا بايد دنبال كرد؟ دارل كوئن در اين كتاب، علل عمده پيامدهاي ناخواسته را در سه قسمت توضيح داده و همزمان هم به خواننده هشدار ميدهد نبايد پنداشت كه علل مذكور، تمامي علتهايي كه به چنين پيامدهايي منجر ميشوند را بر خواهد شمرد. سه عنوان مهمي كه اين كتاب جهت يافتن ريشههاي اين مساله مهم معرفي كرده، علل مربوط به سرشت دنيا، علل مربوط به سرشت عمل و علل روانشناختي هستند اما در اين بين شايد دو عامل ذهنيت اشرف مخلوقات بودن و ذهنيت نيوتني كه در ذيل علل مربوط به سرشت دنيا تعريف شدهاند از همه جالبتر باشد. ديگر اكنون به سختي ميتوان جوامعي يافت كه فناوري و تكنولوژي بدان راه نيافته باشد. در اين ميان جوامع بشري در حالي بر فناوري و تكنولوژيهاي مختلف بيش از پيش تكيه ميزنند كه در برخي موارد پيشفرضهاي حاكم بر سياستهاي جاري در محيط تكنيكي، نتايج فاجعهبار زيستمحيطي به بار ميآورد. پيشفرضهايي كه ردپاي آن را تا هايدگر و ديد گشتلي نسبت به طبيعت ميتوان يافت و هانس يوناس، فيلسوف آلماني آنها را موجب جدايي انسان از طبيعت دانسته است. در اين نوع نگرش، طبيعت اصلا و اولا براي آن به وجود آمده كه توسط دستان بشر تسخير شود. همين غرور و ذهنيت سلطهجو موجب آن شده است كه ايمان ما به فناوري و تكنولوژي به اندازهاي شود كه گمان كنيم ميتوانيم نظامهاي فراتر از فهم خود را كنترل، يا پيشبيني كنيم. در حالي كه جهان، محيط زيست و بسياري از مناسب انساني و غيرانساني محيط اطراف ما بسيار پيچيدهتر از آن است كه بتوان آنها را مدل كرده و يا به راحتي توضيح دهيم. شايد ايمان بيش از حد ما به فناوري و تكنولوژي در ذهنيت نيوتني ما نسبت به هستي ريشه دارد. ذهنيتي كه ميتواند تلقي اشرف مخلوقات بودن را تقويت كرده و همزمان از آن تغذيه كند. اين نوع نگرش نسبت به جهان چنان گسترده و عميق است كه نشانههاي آن را حتي در منازعات پيرامون جبر و اختيار نيز ميتوان يافت. تلقي نيوتني نوعي نگرش موجبيتگراست، به نحوي كه به ما گوشزد ميكند چنانچه از وضعيت اوليه هر ذرده در سيستم آگاه باشيم، با تكيه بر قوانين و تشخيص نيروها و عوامل موثر بر ذره، حالت آن را در هر زمان ديگر پيشبيني خواهيم كرد. ضمنا نظام نيوتني خصيصه ديگري دارد كه آن بسته بودن اين نظام است به نحوي كه براي بررسي و پيشبيني نحوه تغيير و تغير يك ذره در سيستم به چيزي خارج از آن سيستم نيازي ندارد. خصيصه ديگر ذهنيت نيوتني اتميستي بودن آن است؛ به اين معنا كه براي تعيين رفتار «كل» كافي است آن را به اجزاي سازندهاش تقليل داده و آنها را بررسي كنيم. همينطور اين طرز تلقي نسبت به هستي، قائل به وجود قوانين جهان شمول و تغيرناپذير است. با وجود آنكه برخي جنبههاي ذهنيت نيوتني توسط شاخههاي جديد فيزيك مثل كوانتوم دچار شبهه شده است اما نتايج حاصل از چنين پيش فرضي در بررسي واقعيت انساني و همينطور سيستمهاي اجتماعي، بسيار ناكام و در بسياري از موارد آسيبزا بوده است. اين دو ذهنيت همرا با بسياري از عوامل ديگر مثل پيچيدگي و تغييرات سريع هستي، تفاوتهاي فرهنگي و عدم فهم متقابل و همينطور بسياري از خطاهاي شناختي انسان عوامل ديگري هستند كه به باور دارل كوئن، موجب پديد آمدن پيامدهاي ناخواسته ميشوند. مطالعه و تحقيق پيرامون پيامدهاي ناخواسته، ما را در شناخت جهاني كه در آن زندگي ميكنيم ياري خواهد كرد و به ما گوشزد ميكند، درست همانطوركه تالكين نويسنده انگليسي به درستي تذكر داده است، اگر در كنار اژدها و با او زندگي كنيم، هر بار با اژدهايي هولناك روبرو نخواهيم شد.