چند ماهي از رونمايي بزرگترين طرح استراتژيك وزارت امور خارجه نميگذرد؛ قرارداد اقتصادي- امنيتي با چين كه به محض شروع و رونماي از اين طرح 25 ساله، حمايتها و شماتتها از هر سو برخاست. عدهاي بر طبل حمايت كوبيدند و عدهاي بركوس رسوايي دميدند. بايد انصاف داد كه نقادان از طبقه خارج از حاكميت بودند تا جايي كه به حمايت از غرب محكوم شدند و حاميان در طبقه داخل حاكميت. اين دو دستگي از طرفي و از طرف ديگر تعلل طرف چين در انعقاد قرارداد و نهايتا مخالف گسترده ايالات متحده با اين طرح، در جامعه ما حساسيت برانگيز شده است. مقاله حاضر تلاشي است در جهت تبيين كلي اين موضوع.
الف: قرارداد 25 ساله ايران و چين چيست؟
حقيقت آن است كه اطلاعات دقيقي از مفاد آن در دسترس نيست و اطلاعات ما محدود به مصاحبههايي است كه از سوي وزارت خارجه يا برخي نمايندگان مجلس بيرون آمده است. طرف چيني هم تمايلي به افشاي جزييات در اين رابطه ندارد. قدر متقين آنكه مدت اين قرارداد 25 سال بوده و حوزه اقتصادي- امنيتي را دربر ميگيرد. در حوزه اقتصادي آشكار است كه مطابق اين قرارداد چين متعهد ميشود براي 25 سال تمام توليد نفت ايران را بدون توجه به تحريمها دريافت كند، اما از ساير مفاد اقتصادي خبري در دسترس نيست. اينكه آيا در ازاي نفت، ما كالا دريافت ميكنيم يا يوآن يا دلار؟ اينكه چين در اين رابطه به مقررات FATF در زمينه تبادلات مالي پايبند ميماند يا خير، همگي بر ما مجهول است. نكته دوم اينكه قرار است چين در ظرف 25 سال به صورت سالانه در ايران سرمايهگذاري مستقيم كند؛ اما ميزان و مقصد اين سرمايهگذاري مشخص نيست. نكته سوم اينكه اين همكاري چهرههاي ديگري
-غير از اقتصادي- هم دارد كه اين چهرهها معلوم نيست. همكاري امنيتي فروض گستردهاي دارد و از همكاري در استرداد مجرمين تا پيمان مشترك دفاعي را شامل ميشود. كداميك از اين فروض در اين پيمان گفته شده است؟
ب: چرا چين؟
هفته گذشته چين به بزرگترين اقتصاد دنيا تبديل شد. طبيعي است كه هر كشوري سعي در همكاري با اين غول نوظهور اقتصادي داشته باشد. علاوه بر اين چينيها بر سرمايهگذاري خارج از مرزهاي خود به جهت اهداف سياسي علاقه بسياري دارند و اين موضوع براي هر كشوري تحريككننده است. چين بزرگترين شريك اقتصادي ايالات متحده، اتحاديه اروپا، روسيه، امريكاي لاتين، آفريقا و اتحاديه عرب است. طبيعي است كه هر كشوري بدون توجه به ملاحظات سياسي خواهان تعامل با چين باشد. موضوع به همينجا ختم نميشود. چين بزرگترين ارتش دنيا را در اختيار دارد و اخيرا به شدت بر تكنولوژي نظامي خود با هدف تسلط بر درياي چين جنوبي و اقيانوس آرام و هند متمركز شده است و در اين راه شانه به شانه ايالات متحده ميزند و در اين حوزه ميتواند به راحتي در كمتر از 24 ساعت حضور نظامي داشته باشد (اين آمار براي ايالات متحده 12 ساعت در سراسر كرهزمين است). علاوه بر اين چين بهشدت در فناوري فضايي (فضاي رقابت آينده جهان) در حال سرمايهگذاري است. چين داراي بزرگترين بازار جهان با بيش از يك ميليارد جمعيت نيز هست. چين داراي حق وتو در شوراي امنيت است. همه اين مولفهها در كنار هم پتانسيل ظهور ابرقدرت جهاني را ميدهد. در شرايط فعلي تنها كشوري كه ميتواند به قرن امريكا پايان دهد چين است.
پ: نياز چين به ايران چيست؟
انرژي مهمترين موضوع است. چين براي رشد پايدار خود به انرژي پايدار نيازمند است. هر چند طرحهاي عظيم انرژيهاي پاك در چين در حال اجراست، ولي تا افق 2050 هنوز چين به نفت و زغالسنگ وابسته خواهد بود. چين رشد اقتصادي خود را فداي مسائل زيست محيطي نخواهد كرد (برخلاف اتحاديه اروپا و كانادا). دومين هدف چين اجراي طرح جاده ابريشم براي دسترسي زميني به خاورميانه است. چين به تفوق دريايي ايالاتمتحده آگاه است و نميخواهد شريان اقتصادي خود را تنها به دريا گره بزند. ايران در وصول چين به اروپا و آفريقا نقش كليدي دارد. سوم اينكه ماهيت سياسي ايران با ساير كشورهاي عربي داراي نفت بسيار متفاوت است. چين از كويت، عراق و امارات و عربستان هم نفت ميخرد، اما به خوبي آگاه است كه اين كشورها به شدت به ايالات متحده وابستهاند و در روز تنگنا حتما به سوي ايالات متحده چرخش ميكنند. اما اين موضوع در مورد ايران صادق نيست. علاوه بر اين ايران اهرم فشاري بر ايالات متحده در خاورميانه است كه ميتوان اين اهرم را عليه منافع ايالات متحده در روز ضرور به كار گرفت.
ت: نياز ايران به چين چيست؟
اقتصاد گره خورده ايران به نفت و تحريمهاي ايالات متحده، ايران را براي به دست آوردن بازاري مطمئن ولو ارزانتر براي نفتش تشويق ميكند. چين به وسيله اين پيمان بلندمدت اين اطمينان را به ايران ميدهد. دوم اينكه در تحليل ايران، چين ابرقدرت مطلق جهان خواهد شد و اين ابرقدرت آثار سويي بر ايران نخواهد گذاشت. سيستم بسته حكومتي چين تنها به گسترش اقتصادي- نظامي در وراي مرزهاي خود علاقهمند است و بحثهاي حقوق بشري يا امثال آن در سياست خارجي اين كشور محلي از اعراب ندارد. اين موضوع چين را برخلاف غرب، ابرقدرتي دوستداشتني نشان ميدهد. چين داراي حق وتو در شوراي امنيت سازمان ملل متحد است و اخيرا با دستي بازتر از اين حق براي حفظ منافع خود و متحدان خود استفاده ميكند. علاوه بر اين چين در يك سال گذشته در فضاي ديپلماسي جهاني فعالتر شده و سعي دارد نقشي جايگزين روسيه را در مقابل غرب بازي كند. تا حدود 3 سال گذشته چين در عرصه ديپلماسي پيرو مسكو بوده و علاقهاي به تقابل مستقيم با غرب نشان نميداد. در يك سال اخير
به خصوص پس از قضيه كرونا، ديپلماتهاي چين حالتي تهاجميتر و فعالتر نسبت به قبل گرفتهاند و اظهارنظرهاي صريح و مستقيم و بيپروا دارند. اين نشان از آن دارد كه چين پاي خود را در اقتصاد محكم كرده و نيازي به محافظهكاري بيشتر نميبيند. اين موضوع براي ايران بسيار جذاب است. ايران بدون پايههاي اقتصادي به مصاف غرب رفت و نتيجه آن را ديد. اكنون در چين آرزوهاي خود را ميبيند. نكته آخر اينكه تحريمهاي ايالات متحده عليه ايران تا زمان اوباما به صورت هوشمند اجرا ميشد و ايران را بر لبه تيغ تعامل با غرب نگهميداشت. اين روند با آمدن ترامپ به هم ريخت. ترامپ ايران را به دامان شرق هل داد و چارهاي براي ايران به غير از توجه به شرق(روسيه-چين) باقي نگذاشت. در كوتاهمدت سياست ترامپ در مورد ايران كاراست، اما در ايالات متحده اگر عقلي آيندهنگر در انتخابات پيشرو رياست جمهوري بر سركار آيد به سياستهاي اوباما بازگردد و ايران را از تعامل با غرب مأيوس نميكند. شرايط كنوني چارهاي براي ايران جز تعامل كامل با شرق نگذاشته و اين تعامل براي ايران هم بدون هزينه نخواهد بود.
ث: ساير بازيگران
مطمئنا ايالات متحده از اين اتفاق خوشحال نخواهد بود. ايالات متحده براي مهار روسها و چينيها سياست سرزميني سوخته در شمال هندوكش، ايران و عراق را در پيش گرفته است. هرگونه توسعه پايدار در اين منطقه برخلاف سياستهاي اجرايي ايالات متحده است. علاوه بر اين ايالات متحده به راحتي تسلط خود بر نفت خاورميانه كه عمدتا به سمت چين سرازير ميشود را از دست نخواهد داد. همانطور كه پايگاههاي نظامي خود را در اين منطقه برپا كرده و هماكنون به حفاظت از آن ميپردازد. از طرف ديگر در ديد بلندمدت اتحاد چين-روسيه-ايران(اقتصاد-صنعت-انرژي) براي ايالات متحده خوشايند نخواهد بود. هماكنون جنگ سرد پنهان ميان ايالات متحده و چين در جريان است و دولت بعدي ايالات متحده از هيچ كوششي براي محدود كردن چين فروگذاري نخواهد كرد. ايالات متحده همچنان به تقويت هند به عنوان رقيب منطقهاي چين و تضعيف پاكستان، افغانستان، ايران و عراق ادامه خواهد داد.
روسها از اين پيمان استقبال خواهند كرد. سياست روسها بازيابي توان خود پس از فروپاشي شوروي است. اين بازيابي زماني كه زير ذرهبين غرب نباشد راحتتر امكانپذير است. بنابراين اگر چين جاي روسها را به عنوان اولويت تهديد خارجي براي ايالات متحده بگيرد به شدت مورد حمايت روسها خواهد بود و از اين كنشگري چين در عرصه بينالمللي به شدت استقبال خواهد شد. روسيه در درازمدت جاي خود را به چين نخواهد داد بلكه اكنون تنها محتاج زمان است. چين همچنان به تكنولوژي روسها محتاج باقي خواهد ماند.
كشورهاي عرب، ايران را به عنوان همسايهاي نامطمئن ميبينند بهخصوص كه تفاوت مذهبي نيز در دو سوي خليجفارس وجود دارد. عربستان و امارات به عنوان بازيگران اصلي فعلي جهان عرب،تا پايان قضيه سوريه و يمن روي خوشي به ايران نشان نخواهند داد و هر حركتي كه پاي چين را به خاورميانه باز كند و منجر به تقويت ايران شود از ديد آنان مردود است.
ج: اكنون ما كجا ايستادهايم؟
حقيقت آن است كه وضيعت كنوني ايران در موازنه با چين وضعيت مطلوبي نيست. در آمار سرمايهگذاري خارجي چين 3 سال است كه ايران در جا زده و در مقابل عربستان و امارات هر ساله ميزان بيشتري از سرمايه مستقيم چين را به خود جلب ميكنند. پس اگر طرف چيني پيشرفت مذاكرات را به حل مسائل ايران و اعراب گره بزند نبايد تعجب كرد. از سوي ديگر هنوز كشورهاي عربي بيشترين حجم نفت و گاز چين را تامين ميكنند. نكته ديگر اينكه بر فرض آمادگي طرف چيني به سرمايهگذاري در ايران، آيا فضاي اقتصادي ايران تحمل جذب اين حجم سرمايهگذاري را دارد و منجر به تب هلندي در اقتصاد ما نميشود؟ اقتصادي كه حجم بودجه به زحمت به 30 ميليارد دلار ميرسد درحالي كه نيازمند سرمايهگذاري سالانه 10 ميليارد دلار تنها در صنعت نفت است، آيا توان جذب نقدينگي حجيم چيني را دارد؟ نكته سوم آنكه تحريمها سبب شده كه تجار خصوصي چيني تمايلي به همكاري با ايران نشان ندهد و از طرف ديگر عدم الحاق ايران به FATF همچنان ايران را از جذب نقدينگي و انتقال آن در عرصه بينالملي محروم ميكند. نكته چهارم آنكه رقباي منطقهاي ايران نيز بيكار ننشستهاند. همانگونه كه ما فرصت طلايي سوآپ نفت را با خط لوله باكو - جيحان از دست داديم، فرصت طلايي جاده ابريشم را نيز از دست خواهيم داد و افغانستان اين مسير را به سمت تاجيكستان و تركمنستان ميچرخاند.
چ: چه بايد كرد؟
پاسخ به اين سوال كه قرارداد با چين مفيد است يا مضر بسته به يك عنصر حياتي دارد و آن اينكه ما اكنون كجاييم؟ چه طرحي و هدفي داريم؟ و قرار است به كجا برويم؟ به بيان ديگر تحولات خارجي زماني مفيد يا مضر تلقي ميشوند كه در ابتدا ما يك الگوي مفيد براي روابط بينالملل خود انتخاب كنيم. با ديدگاه فعلي اكنون موقعيت براي برقراري رابطه اينچنيني نهتنها با چين بلكه با هيچ كشوري مناسب نيست. ايران اكنون از لحاظ اقتصادي در ضعيفترين وضع قرار دارد و اين موضوع دست مذاكرهكننده را ميبندد و او قدرت چانهزني در مذاكرات را نخواهد داشت و به ناچار قرارداد يكطرفه خواهد شد. دوم آنكه مقدمه هر گشايش اقتصادي، الحاق به FATF و توجه به مقررات مالي بينالمللي از قبيل استانداردهاي بانكي و حسابداري بينالمللي و بسياري مانند اين است. تا اين مقدمه فراهم نشود، وضعيت همان است كه در مورد برجام وجود داشت. با عدم الحاق به FATF ما خود را تحريم كردهايم و از دريافت تامين مالي خارجي محروم شدهايم. نكته سوم بايد در خاورميانه با همسايگان خود به صلحي پايدار برسيم. تا زماني كه درگيريهاي غيرضرور در منطقه وجود دارد، هزينههاي امنيتي ما نيز كمرشكن خواهد بود. پولهايي كه بايد خرج پيشرفت و رشد اقتصادي كشور شود در امور نظامي و امنيتي خرج خواهد شد. فراموش نكنيم كه همين هزينههاي امنيتي بالا شوروي را در هم غلتانيد. نكته چهارم گردشگري بهترين صنعت براي ايران خواهد بود و البته چين در اين مورد از جايگاه ويژهاي برخوردار است. دوران كرونا پايان ميپذيرد اما آيا ما طرح جامعي براي گردشگري داريم؟ گردشگري صنعتي ارزآور و غيرقابل تحريم است. ارزي كه گردشگران با خود به كشور ميآورند، ميتواند به راحتي جايگزين نفت شود. نكته پنجم اينكه در ديپلماسي هنر اين نيست كه به سوي غرب يا شرق، ايالات متحده يا چين، روسيه يا اتحاديه اروپايي متمايل شويم و پيمان ببنديم. هنر آن است كه بتوانيم ميان اين همه، توازن سياسي برقرار كرده و از ميان اين توازن منافع خود را به دست بياوريم. از اين منظر همه قدرتها ارزشي يكسان مييابند.پس زماني چين براي ايران جذاب خواهد بود كه بتوان همان رابطه را با ايالات متحده يا اتحاديه اروپايي برقرار كرد. اين نكته به آساني به دست نميآيد و در راه آن هزينههاي بسياري بايد صرف كرد. چين ميتواند و بايد در ايران و سياست خارجي ايران نقش كليدي بازي كند اما اين نقش نبايد به ناديده گرفتن ساير بازيگران بينالمللي تمام شده و چين را به بازيگر انحصاري در ايران تبديل كند. اگر قراردادي منجر به انحصار در ايران شود، اولين كسي كه از عرصه ايران خسته ميشود، خود صاحب امتياز خواهد بود.