• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4842 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۵ دي

نريمان گرانمايه از نمايشگاه جديدش مي‌گويد

مدارهاي آشفته ارتباط

پرويز براتي

محل گفت‌وگو، نقطه تلاقي آهن و سنگ و كوه است؛ تالاري با ديوارهايي بلند حوالي كاشانك. غروب نوزدهمين روز زمستان است و آمده‌ايم تا نظاره‌گر «مدار آشفته» باشيم. نقاشِ آشناي سال‌هاي دور، پس از ۳۷ سال بازگشته است؛ با بوم‌هاي غول پيكري كه در مرز بين زيبايي و هراس ايستاده‌اند. نريمان گرانمايه تازه‌ترين مجموعه نقاشي‌هايش را عصر جمعه ۱۹ دي ۹۹ در يك نمايشگاه انفرادي به تماشا گذاشت. مدار آشفته، عنوان نمايشگاه و جديدترين مجموعه آثار اين هنرمند در آستانه ششمين دهه زندگي اوست؛ آثاري كه اجراي برخي‌شان يك فصل به درازا كشيده است. گرانمايه متولد ۲۳ مهر ۱۳۴۰ در تهران است. سال ۱۳۶۲ در نمايشگاه گروهي در انجمن فرهنگي ايران و ايتاليا شركت كرد و آثارش در كتاب منتخب منتشر شد. او تا سال ۱۳۷۰ هم آثار خود را در چند نمايشگاه گروهي شركت داد، اما بعدتر نقاشي‌هايش را در خلوت خود پنهان كرد و به كارگرداني و ساخت انيميشن پرداخت و اتفاقا به موفقيت‌هاي متعدد دست يافت؛ او از سال ۷۵ به مديريت و كارگرداني در استوديوهاي بامداد فيلم، سيمرغ فيلم و آبنوس فيلم مشغول بود و ساخت انيميشن تصميم سخت و مشاركت در پرتره‌هاي نمكي، پلنگي، گاگيلا، توم توم و... را در رزومه‌اش دارد. از آغاز دهه ۹۰ او براي كمك به هموطنان آسيب ديده در بلاياي طبيعي در سلسله نمايشگاه‌هاي خيريه گالري مژده اثري هديه و ارايه كرد و نهايتا به دعوت گالري مژده، دومين نمايش انفرادي آثارش را به تماشا گذاشت. ابعاد بسيار بزرگ برخي آثار گرانمايه سبب شد گالري مژده اين نمايشگاه را در ساختماني حوالي كاشانك بر پا كند. در بيانيه معرفي نمايشگاه آمده است: «ما توسط ديگري ديده شده و او را مي‌بينيم، او را درك مي‌كنيم و او نيز تلاش در درك ما دارد، بنابراين ديگري هستي ماست و با ديگري بودن سرشت و هستي سوژه زمان‌مند و مكان‌مند را تشكيل مي‌دهد. اما هر يك از ما به واسطه زيسته‌هاي خود درك و دريافت متفاوتي از بيرون و ديگري دارد و همين دريافت‌ها در پيوند ما با يكديگر گاه سبب مي‌شود معنا و شناخت به تعليق درآيد و اين تعليق خود زمينه‌ساز بروز افتراق و رخنه در مدارهاي پيوسته ما مي‌شود. اين گسست سبب تعليق شناخت و ارتباط با ديگري و حتي گسست از او و ايجاد مدارهايي آشفته مي‌شود.» نگرش هنرمند در اين نمايشگاه بيشتر معطوف به خطوط است تا به رنگ‌ها. به عبارت ديگر رنگ در آثار گرانمايه ارزش انضمامي دارد و مي‌توان رنگي را جايگزين رنگ ديگري كرد؛ بدون آنكه در تركيب‌بندي تغيير محسوسي ايجاد شود. خطوط در نقاشي او پرقدرت و همواره در حركتند به‌ گونه‌اي كه مخاطب مي‌تواند در ذهن اين حركات را تا ابد روي يك بوم بي‌نهايت وسيع ادامه دهد.

 

دليل اينكه اين نقاشي‌ها را سال‌ها در خلوت خود پنهان كرديد، چه بود؟

پنهان كردني در كار نبود! من براي پاسخ به پرسش شما بايد به سال‌هاي دور برگردم؛ به سال‌هاي آغازينِ دهه 60 كه اولين نمايشگاهم را در انجمن فرهنگي ايران و ايتاليا برگزار كردم. اتفاقي كه براي من افتاد اين بود كه چون من آن سال‌ها بيشتر طرفدار هنر اجتماعي بودم با وجودي كه جوان بودم و جوان هم مي‌دانيد جاه‌طلبي‌هاي خاص خودش را دارد، بيشتر درگير اين بودم كه نگذارم كسي برايم تعيين تكليف كند كه چه كاري بايد بكنم يا نكنم. چون وقتي بازار شكل مي‌گيرد بازار خواه ناخواه شما را به آن سمتي مي‌برد كه مي‌پسندد. بنابراين با وجود اينكه هميشه نقاشي كار اصلي من بوده اما سعي كردم منبع درآمدم نباشد. از اين رو كارهاي نزديك به نقاشي را براي تامين معاش خود انتخاب كردم كه كار انيميشن بود. در همين سال‌ها هم مي‌بينيد كه به هر حال اينها، كارهايي نيست كه در كنار كار اصلي بخواهيد انجام دهيد و در حقيقت تمركز اصلي من هميشه بر نقاشي بوده است. البته مدار آشفته يكي از مجموعه كارهاي من طي اين سال‌ها بوده است. كارهاي ديگري در حال و هواي متفاوتي دارم. يك مجموعه آبرنگ از طبيعت دارم كه من اصلا انرژي‌ام را از كارهاي آبرنگ مي‌گيرم. البته نه اينكه خود آبرنگ مهم باشد ارتباطم با طبيعت مهم است. در كنار نقاشي، عكاسي هم مي‌كنم.

عنصر محوري نمايشگاه‌تان، خطوط درهم پيچاني است كه مي‌تواند استعاره‌اي از پيچش و تابيدگي در هستي باشد. اين خط خطي‌هاي تجريدي ذهن مخاطب را به حركت وا مي‌دارد. با اين حال مايلم از زبان خودتان بدانم دليل برجسته ساختن اين تعليق چيست؟

حقيقت اين است كه اينها دو چيز متضادند كه با هم وجود دارند؛ يعني از يك طرف ما درگير يك آشفتگي و تعليق هستيم كه ارتباط‌هاي‌مان را پيچيده مي‌كند و در عين حال اين ارتباط‌ها وجود دارد. گاهي اوقات اين ارتباط‌ها براي ما خيلي هم آزاردهنده هستند؛ به خصوص فكر مي‌كنم قبل از همه‌گيري كرونا ما در اين فكر بوديم كه چطور مي‌شود از شرّ خيلي از اينها خلاص شويم. امروز مي‌فهميم در عين آنكه اين پيچيدگي‌ها پيرامون ما هستند ولي پيوستگي‌شان براي ما خيلي ضروري بوده است كه امروز داريم به اين پيوستگي‌ها مي‌رسيم. آنچه كه من در اين كارها بيشتر رويش تاكيد داشتم، همين پيوندي بوده كه گهگاه ناخوشايند بوده در واقع اغلب ناخوشايند بوده ولي ضروري است و در عين حال گاهي اوقات هم مي‌تواند فرم‌هاي زيبايي داشته باشد. اين آن چيزي بوده كه من در اين كارها دنبال كرده‌ام.

اين كارها متعلق به همين دوران اخير كرونا است؟

نه، درگيري من با اين كارها قبل از اين دوره هم بوده است اما به خصوص در كارهاي اخيرم كه اجراي چند تايشان مصادف شد با كرونا اين درگيري بيشتر ديده مي‌شود.

ايده كار از كي شروع شد؟

ايده اوليه اين آثار مربوط به طراحي‌هاي اوليه‌ام است كه ده دوازده سال قبل شروع شد.

ايده آبستراكسيون يا انتزاعي ساختنِ آنچه عيني و واقعي است در دهه 60 و 70 ميلادي در سراسر هنر اروپا و امريكا تبديل به نوعي اپيدمي هنري و زبان شناختي شد. وجه تمايزي قائل هستيد بين آثار اين نمايشگاه با آثار قبل از خودتان؟

وجه تمايز همه آثار اين نمايشگاه فقط فيگورهاي انساني است. بدون استثنا. من وقتي كاري را شروع مي‌كنم با طراحي فيگورها شروع مي‌كنم بعد كه به خطوط مي‌رسد فراموشش مي‌كنم و آن وقت است كه فقط خط و رنگ وجود دارد. ولي شايد وجه تمايزش اين است كه همه كارهايي كه در اين نمايشگاه ديديد فيگورهاي انساني است.

يعني كارهايي فيگوراتيو با رويكرد انتزاعي را مي‌بينيم.

بله.

آثار اين نمايشگاه با تكنيك تركيب مواد اجرا شده‌اند. آيا اين تكنيك هميشگي شماست؟

نه، فقط در اين كارها از تركيب مواد استفاده كرده‌ام. يك علتش هم اين است كه من هم همراه هم‌نسلان خودم جزو اولين گروه‌هايي بودم كه سراغ كامپيوتر و ابزار ديجيتال رفتم. بعد احساس كردم كه اين خيلي دارد كارها را يكنواخت مي‌كند. بنابراين براي من حس كردن كار در فضا خيلي اهميت پيدا كرد، به‌خصوص هر چه جلوتر رفتم اين رويه برجسته‌تر شد. من كار آبرنگ هم مي‌كنم، كار رنگ روغن هم مي‌كنم؛ اينها باعث مي‌شود شما هم حضور خودتان را در مقابل كار و هم حضور فيزيكي كار را در مقابل خودتان بيشتر حس كنيد و اين به نظر من خيلي مهم است. درست است كه دشواري‌هايي هم در تكنيك اجرايي كار به وجود مي‌آورد ولي واقعيت اين است كه خوب است؛ يعني من دارم سعي مي‌كنم كه كار وجود داشته باشد و شما هم مجبور به حضور در مقابل كار باشيد. نه اينكه به صِرف ديدن دو تا عكس در فلان سايت و اينستاگرام بخواهيد اثري را توليد كنيد. من البته مي‌دانم كه اين رايج شده و من هم نمي‌توانم در مقابل اين موج بايستم ولي من كار خودم را دارم مي‌كنم و اين به نظر من خيلي مهم است.

اين كارها همه با دست انجام شده؟

بله

و اجراي هر اثر چقدر زمان برده است؟

بعضي‌هاي‌شان خيلي زياد زمان برده است. نه اينكه بگويم تمام سال را صرف آن كرده‌ام و درگير اين كار بوده‌ام؛ ولي بيش از يك سال براي من وقت برده است.

اشاره كرديد به ريشه اين كارها...

ريشه اين كارها مجموعه‌اي بود كه من در مورد فيگور انجام دادم كه بعد منجر شد به همين خط‌خطي‌ها.

در اين نمايشگاه تقريبا سه دسته كار مشخص داريد. اينها به هم پيوسته هستند؟

موضوع اينها همه ارتباط‌هاي انساني است و يك كمي جلوتر كه رفتم انشقاق هم پيش آمد. مثلا تابلوهايي كه از وسط دو پاره شده‌اند، سمبل همين انشقاق در روابط انساني هستند؛ اينكه يك چيزي خارج از ارتباط‌هاي انساني مثل جنگ، تفرقه، نژادپرستي و... مي‌آيد همه ارتباط‌ها اعم از خوشايند يا ناخوشايند را دچار گسست مي‌كند و ما را به دو گروه تقسيم مي‌كند. همه دردسرها از اينجا شروع مي‌شود؛ متاسفانه ما بيشتر داريم به اين سمت مي‌رويم. اين حس بدي را كه امروز دارم آن موقع كه اين تابلوها را مي‌كشيدم كمتر داشتم.

نكته ديگر، نظم هندسي در كارهاي شماست. با وجود درهم تنيدگي، دقت خاصي در اين خطوط به كار رفته. ما براي مثال اين درهم تنيدگي را در كارهاي جكسون پولاك هم مي‌بينيم، اما در كارهاي شما نوعا درهم تنيدگي هندسي خاصي ديده مي‌شود. چقدر اين نقاشي‌ها متكي بر محاسبات هندسي و رياضي است؟

هيچ محاسبه‌گري‌اي در اين كارها نبوده است. من حتي زماني كه شروع مي‌كنم به كشيدن كارهاي بزرگ حتي روي كار پيش طراحي نمي‌كنم. تازماني كه كار در ذهنم شكل نگرفته دست به تابلو نمي‌زنم، همين كه شكل مي‌گيرد زمينه را سياه مي‌كنم و شروع مي‌كنم روي خودش كار كردن. حتي نمي‌دانم آخرش چي از آب در مي‌آيد! بعد از آن است كه پروسه حجم‌دهي و اضافه كاري‌هاي ديگر شروع مي‌شود، اما طراحي كاملا بداهه و بدون مقدمه قبلي است.

آيا به كاليگرافي ايراني هم توجه داشته‌ايد؟

نه، به كاليگرافي نه چندان؛ اما حتما تاثيراتي را در همه موارد از فرهنگ ايراني گرفته‌ام. من آدمي هستم كه در اينجا به دنيا آمده و زندگي كرده‌ام. مثل خيلي‌ها زماني مجبور بودم از طريق گرافيك كار كنم. در انجمن خوشنويسان آموزش خط هم ديده‌ام حتي زماني با خوشنويس‌ها زاويه داشتم و حتي از آنها دور شدم. با اين حال به كاليگرافي توجهي نداشته‌ام اما حتما درباره رنگ‌ها، درباره فرم‌ها و درباره خطوط، تاثير فرهنگ ايراني وجود دارد؛ چرا‌كه من ريشه در همين خاك دارم...


   موضوع اينها همه ارتباط‌هاي انساني است و يك كمي جلوتر كه رفتم انشقاق هم پيش آمد. مثلا تابلوهايي كه از وسط دو پاره شده‌اند، سمبل همين انشقاق در روابط انساني هستند؛ اينكه يك چيزي خارج از ارتباط‌هاي انساني مثل جنگ، تفرقه، نژادپرستي و... مي‌آيد همه ارتباط‌ها اعم از خوشايند يا ناخوشايند را دچار گسست مي‌كند و ما را به دو گروه تقسيم مي‌كند. همه دردسرها از اينجا شروع مي‌شود متاسفانه ما بيشتر داريم به اين سمت مي‌رويم. اين حس بدي را كه امروز دارم آن موقع كه اين تابلوها را مي‌كشيدم كمتر داشتم.
  وجه تمايز همه آثار اين نمايشگاه فقط فيگورهاي انساني است. بدون استثنا. من وقتي كاري را شروع مي‌كنم با طراحي فيگورها شروع مي‌كنم بعد كه به خطوط مي‌رسد فراموشش مي‌كنم و آن وقت است كه فقط خط و رنگ وجود دارد. ولي شايد وجه تمايزش اين است كه همه كارهايي كه در اين نمايشگاه ديديد فيگورهاي انساني است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون