آب و آينده رويايي تهران
فريدون مجلسي
در اين روزهاي دودآلودِ بنفش كه زندگي را در تهران دشوار ساخته، وقت آن است كه به تهراني بهتر و قابل زيست براي آيندگان بينديشيم. تهران زادگاه من است و آن را دوست دارم. خاطراتم به شهر سرسبز و جمع و جوري در هفتاد سال پيش بازميگردد كه محلاتي كه اكنون رنگ مركزي شهر به خود گرفتهاند تازه در شمال خيابان طالقاني كنوني در حال روييدن بودند. قلعهمرغي و دولاب و قصر فيروزه و ونك و تجريش و اوين و دركه و امامزادههاشم و قلهك و قيطريه و اقدسيه روستاهاي ييلاقي پيراموني بودند. اكنون تهران يك مگالوپوليس يا كلانشهر است.
سالهاست نسبت به حفظ و بازسازي يادگارهاي اصيل تهران قديم كه هويتافزاي شهر است اقدام ميكنند. به همان نسبت بخشهاي خشتي و گلي و فشرده و پرازدحام و زشت و فقير بايد با پرداخت غرامت يا تحويل آپارتمان معادل در نوسازيهاي زيبا و اصيل از صورت افقي به صورت طبقات 8 طبقه مسكوني زيبا مانند پاريسي كه چند قرن پيش در زمان شهرداري اوسمان و مهندس پيير لانفان ساخته شد، با درنظر گرفتن همه نيازهاي فرهنگي و اجتماعي و بهداشتي و اداري و امنيتي و مراكز خريد ساخته شود و زمين اضافي از تبديل ابنيه متراكم افقي به عمودي به فضاي سبز و ورزشي مناسب تخصيص يابد. نبايد نياز به اين باشد كه مردم با استفاده از ماشين شخصي سر كار و خريد بروند. بنزين بايد به نرخ واقعي و سودآور و با دريافت ماليات فروخته شود و مردم با شبكه گسترده مترو و بيش از آن با تراموا و وسائط عمومي و «برقي» سفر كنند.
روزانه چند رودخانه پيراموني عملا به تهران وارد و به سامانه فاضلاب تزريق ميشوند. برنامه كنوني جمعآوري اصولي و تصفيه گسترده آن بايد عمومي و عملي شود و تزريق به چاههاي فاضلاب خطرآفرين ممنوع شود. مقتضيات زيست محيطي ايجاب ميكند كه بخش بزرگي از نيازهاي شهر از فواصل نزديك پيراموني تامين شود. با الهام از 200 كيلومتر مربع كشت گلخانهاي در صحراي خشك اسپانيا كه آب خود را از تبخير آفتابي آب دريا به دست ميآورد، آب حاصل از تصفيه فاضلاب تهران نيز ميتواند در مساحتي بزرگ صرف تامين نيازهاي غذايي جمعيت عظيم تهران شود. زمينهاي باير و زير كشت جنوب تهران نيز بايد با شرايطي فقط در اختيار شركتهاي تخصصي كشت و زرع با مشاركت جوانان تحصيلكرده قرار گيرد كه مرگ سهامدار موجب تعطيلي يا تفكيك ملك نشود. سوءاستفاده تفكيك و تغيير كاربري منتفي شود.
اين شركتها بايد در دهها كيلومتر مربع زمينهاي گستره جنوبي تهران تا قم، سهميه آب خريداري شده خود را فقط صرف «كشت گلخانهاي» كنند كه مصرف آب را در منطقه خشك تهران به يكدهم كاهش ميدهد و محدوديتِ زمان كشت را از بين ميبرد يعني در گلخانه بهطور پيوسته در چهار فصل ميتوان توتفرنگي يا ريحان و شويد و جعفري و تربچه و بادمجان يا موز و آناناس كاشت و برداشت و حتي ميتوان انبه و پاپايا و تمر هندي كاشت.
كشت گلخانهاي بايد تركيبي از توليد برق با پنلهاي خورشيدي نصب شده در سقف گلخانه باشد كه هم درجه حرارت گلخانه را با توجه به نوع كشت تنظيم كند و هم با روشنايي دايمي بر سرعت توليد بيفزايد و برق مجموعه را تامين كند. بخشي از كشت گلخانهاي ميتواند به توليد علوفه و يونجه و غذاي دام و طيور اختصاص يابد و در كنار آن پرورش طيور و دام و توليد شير و تخممرغ نيازهاي پروتييني شهر را مرتفع كند.
پرورش ماهيان سردآبي و گرمابي و حتي توليد ماهيهاي پردرآمد مانند تاسماهيان خاوياري در استخرهاي بزرگ پوشيده مانند نمونه موفق ابوظبي در جاهايي كه آب شورتر است با تنظيم در حد شوري دريايي خزر، كاملا امكانپذير است. درست است كه اجراي اين برنامهها ممكن است آرزو و تخيل به نظر آيد، اما چارهاي نيست. بايد به فكر آينده و زندگي ارزشمند بود و دست به كار شد. ممكن است پرسيده شود با كدام پول؟ پرسش منطقي است.
البته نيازي نيست ناگهان صد كيلومتر مربع گلخانه ايجاد شود، اما امكان سنجي با استفاده از تكراري بودن نقشهها و استفاده از قطعات پيشساخته بتني در ابعاد كوچكتر قابل اجرا خواهد بود. وقتي سرمايهگذاري در چند هكتار اوليه طبق برنامه انجام شد، چون محصول كشاورزي در يك فصل به دست ميآيد و بعد هم در سه فصل ديگر قابل تكرار است، سودآوري سريع آن جايترديد نيست. تهراني كه آرزو ميكنم، چنين شهر سبزي است، با پنلهاي الكتريكي روي بامها و باغچههاي شهري كه آرزومندم خوانندگان جوان آن را ببينند. در چنان محيط سالمي در آرامش و صلح توسعه فرهنگي و هنري امكانپذير است.