استقلال مقابل سايپا شكست خورد
فكري و مشكل فاصله ايده تا اجرا
علي ولياللهي
در عالم هنر و مخصوصا نوشتن مفهومي هست به نام فاصله ايده تا آنچه روي كاغذ ميآيد. بسيارند نويسندگان تازهكار و كمتجربه كه ميگويند يك رمان كامل يا يك فيلمنامه جذاب توي سرم دارم. آنها ميتوانند ساعتها در مورد قصه رمان يا فيلمنامهشان حرف بزنند. اما وقتي نوبت به پياده كردن تمام آن ذهنيات روي كاغذ ميرسد، تنها چيزي كه باقي ميماند سفيدي كاغذ است و اعصاب خراب هنرمندي كه ميداند چه كار ميخواهد بكند اما نميتواند. مشكلي كه تنها يك دليل دارد؛ عدم تمرين كافي. اين مساله فقط مخصوص هنرمندان نيست. در حرفههاي ديگر هم آدمها نقشههاي زيادي ميچينند و برنامههاي متنوعي توي ذهنشان تدراك ميبينند كه وقتي به عمل ميرسد كوچكترين نسبتي با مرحله ايده ندارند. اين همان مشكلي است كه استقلال در بازي با سايپا با آن دست به گريبان بود. محمود فكري ميدانست ميخواهد چه كار كند اما نتوانست.
سرمربي استقلال طبق آنچه بارها به آن اشاره كرديم تلاش دارد با سيستم ۱-۳-۲-۴ بازي كند. سيستمي كه در لحظات مختلف و با توجه به روند بازي قابليت تبديل شدن به سيستمهاي ۳-۳-۴ يا ۱-۵-۴ يا ۱-۴-۱-۴ يا حتي شيفت به وضعيت حمله با دو مهاجم را دارد. اين ايده بسيار خوبي است كه با توجه به مهرههاي استقلال به هيچوجه پياده كردنش دور از ذهن نيست. آنچه در اين ميان مشكل ايجاد كرده همان مشكلي است كه نويسندههاي جوان با آن درگير هستند: عدم تمرين كافي. براي يك هنرمند تمرين يك مساله شخصي است ولي براي يك تيم فوتبال تمرين شامل موارد بسياري ميشود. اول از همه خود مربي بايد تسلط كامل پيدا كرده باشد روي ايده محوري تيمش و در وهله دوم تيم را با ايدههايش هماهنگ كرده باشد. اگر استقلال اين فصل سينوسي عمل ميكند و در تبريز سه بر يك تراكتور را شكست ميدهد اما در تهران و در ورزشگاه آزادي مقابل تيمي كه از ۱۱ بازي تنها دو برد كسب كرده و دومين تيم ضعيف از لحاظ گلزني است، شكست ميخورد، نتيجه همين عدم تمرين كافي است.
استقلال قبل از شروع بازي روز شنبه كه نه، از چند هفته قبل ميدانست با تيمي بازي خواهد كرد كه در دفاع بسيار فشرده خواهد بود و عمدا در خط مياني تراكم ايجاد ميكند. تيمي كه بيشتر حواسش روي فاصله بين خط مياني تا محوطه جريمه است و با دو، سه بازيكن پا به توپ هر آن ميتواند در ضدحملات خطرناك ظاهر شود. استقلال در بازي مقابل سايپا با همان شيوه بازي با تراكتور وارد زمين شد. چهار دفاع خطي. سه هافبك مركزي يعني مهديپور، ريگي و شجاعيان و سه مهاجم شامل دياباته، مطهري و قايدي. قرار بود اين تركيب بتواند يك حلقه محاصره قدرتمند روي دروازه سايپا ايجاد و با فشار مداوم و حملات پر دامنه دروازه استقلال را باز كند. آنچه اما در واقعيت رخ داد اين بود كه سايپا با همان حربه ساده فشردگي و حضور با تعداد بالا عملا فرصت هرگونه ابتكار عملي را از استقلال گرفت. اينكه چرا استقلال نتوانست از زير فشار خط مياني حريف خارج شود به همان نكتهاي كه گفته شد، برميگردد. اينكه استقلال هنوز بازي با اين حربه را ياد نگرفته، به اندازه كافي تمرين نكرده و به همين دليل فاصله بين ايدههاي فكري تا آنچه در زمين پياده ميشود بسيار زياد است.
فرق بازي تراكتور و سايپا در اين بود كه تيم تبريزي بالا بازي ميكرد و نميخواست صرفا بازي حريف را تخريب كند. هر سه گل استقلال مقابل تراكتور از طريق بازپسگيري توپ در پشت محوطه جريمه تراكتور به دست آمد زماني كه حريف در حال حمله بود. در حالي كه سايپا اصلا حملهاي نميكرد كه بخواهد روي از دست دادن توپ و پرس مهاجمان استقلال غافلگير شود. به بيان سادهتر ميتوان گفت بازيكنان استقلال نميدانند در شرايط مختلف چطور خودشان را هماهنگ كنند. داريوش شجاعيان و مهديپور عملا در جريان بازي استقلال نقشي ايفا نكردند. شجاعيان كه در بازي قبلي مقابل تراكتور درخشان ظاهر شده بوده مقابل سايپا به دليل مشخص نبودن وظايفش سردرگم ظاهر شد و مهديپور تا آخر بازي مدام با بازيكنان سايپا سر توپ درگير بود.
شايد يك روز استقلال و محمود فكري بتوانند فاصله ايده تا اجرا را بهطور كامل پياده كند. شايد چند بازي ديگر بازيكنان استقلال بتوانند مقابل حريفان مختلف با ايدههاي متفاوت موفق ظاهر شوند. آنچه در اين ميان اهميت دارد از دست رفتن امتيازاتي است كه يك تيم براي قهرماني نياز دارد. استقلال با برد تراكتور در تبريز در قامت يك مدعي جدي ظاهر شد و تحسين كارشناسان را برانگيخت. كمتر از يك هفته بعد همان تيم مقابل سايپا چنان دست و پا بسته نشان داد كه صداي هواداران استقلال درآمد. واقعيت اين است كه يك تيم نميتواند با شكست مقابل سايپا و امتياز از دست دادن مقابل ساير تيمهاي پايين جدول عنوان قهرماني را به دست بياورد.
محمود فكري بعد از شكست مقابل سايپا عنوان كرد كه تيمش حريف را دستكم گرفته و از لحاظ فني هيچ مشكلي وجود نداشته است. اين نقطه خطرناكي براي استقلال به حساب ميآيد چرا كه استقلال به وضوح مقابل سايپا با ضعف فني موفق به برتري نشد.
حتي گلي كه اين تيم خورد نتيجه يك اشتباه تاكتيكي در بين استقلاليها و آناليز خوب ابراهيم صادقي از استقلال بود. اگر برگرديم به مثال ابتداي نوشته ميتوان گفت نويسندهاي كه بپذيرد در راه تبديل ايدههاي ذهنياش به نوشتار با مشكل كمبود تمرين مواجه است ميتواند به سرعت پيشرفت كند اما نويسندهاي كه اعتقاد دارد مشكلي وجود ندارد و اگر نوشتهاي خلق نميشود به كيفيت كاغذ و نوع قلم و سر و صداي محيط برميگردد هرگز متن درخوري خلق نخواهد كرد. محمود فكري به عقيده بسياري از كارشناسان تيم پرمهرهاي در اختيار دارد و در برخي از بازيها هم نشان داده ميتواند با اين نفرات نتايج خوبي كسب كند. اگر او بپذيرد كه در مواردي دچار مشكل هست و به فكر رفع اين مشكلات بيفتد احتمالا ديگر شاهد باختهايي از اين دست براي استقلال نخواهيم بود.