سپردن رهبري مذاكرات با ايران به امريكا يا اتخاذ راهبردي مستقل؟
انگليس بر سر دوراهي
مترجم: هديه عابدي
سياستهاي امريكا و انگليس در قبال ايران در سالهاي گذشته بهشدت از هم فاصله گرفته و هر دو كشور بايد براي احياي شراكت خود سخت تلاش كنند. انگليس ميتواند با افزايش تمركز خود بر پرونده هستهاي ايران و امنيت خاورميانه، نقش خود را در اين زمينه ايفا كند. امريكا در چهار سال گذشته سياست تقابل و عدم قطعيت را در قبال ايران در پيش گرفت، اما با تحليف جو بايدن به عنوان رييسجمهور امريكا، رويكرد اين كشور در قبال جمهوري اسلامي تغيير ميكند. همه انتظار دارند بايدن امريكا را به توافق برجام بازگرداند، البته به اين شرط كه ايران نيز به همه تعهدات خود عمل كند. بايدن از رويكرد «فشار حداكثري» دولت ترامپ انتقاد كرده و ادعا ميكند اين سياست نه تنها ايران را به بمب هستهاي بسيار نزديكتر كرده، بلكه تنشها در منطقه را به شكل خطرناكي افزايش داده است. البته اشتباه است اگر انگليس تنها با اتكا به تغيير رياستجمهوري امريكا فكر كند قرار است پيشرفت پايداري در مساله هستهاي ايران و امنيت كل منطقه حاصل شود.
از حرف تا عمل
بازگشت «كامل» به برجام در لفظ ساده به نظر ميآيد، اما در عمل بسيار دشوار است. اگرچه بخش عمدهاي از اقداماتي كه ايران در نقض تعهدات خود ذيل برجام انجام داده قابل بازگشت است، اما طول ميكشد تا همهچيز به حالت قبل بازگردد. فعاليتهاي ايران در زمينه تحقيق و توسعه روي سانتريفيوژهاي غنيسازي اورانيوم منجر به دستيابي به دانشي شده است كه نميتوان به سادگي آن را از ايران گرفت. در عين حال، برنامه تهران براي كار روي اورانيوم فلزي در ماههاي آتي نيز اگر پيگيري شود، ميتواند پيامدهاي مشابهي داشته باشد. بازگشت امريكا به اجراي كامل برجام نيز كار دشواري است. تحريمهاي اين كشور عليه ايران بسيار پيچيده است و شامل محدوديتهاي گسترده در حوزه تراكنشهاي مالي با ايران ميشود. با بازگشت امريكا به برجام، اين محدوديتها برداشته نميشوند، چراكه مستقيما به فعاليتهاي اتمي ايران مرتبط نيستند. اين پيچيدگي به همراه احتمال بازگشت سريع تحريمها در بحرانهاي آينده بدان معناست كه بخش خصوصي همچنان بايد پس از رفع تحريمهاي هستهاي نيز نگران تجارت با ايران باشد. به همين دليل، زمان ميبرد تا ايران نيز بتواند عملا از رفع تحريمها سود لازم را كسب كند.
سنگ بنا
نگارندگان اين مقاله (انيسه بصيري تبريزي، دريا دولزيكووا و تام پلنت) در قالب پروژهاي به نام «گذرگاههاي هستهاي ايران» در مورد عوامل اصلي موثر بر ماهيت برنامه هستهاي ايران در آينده تحقيق كردهاند. اين عوامل عبارتند از: وضعيت قراردادهاي بينالمللي درخصوص برنامه هستهاي ايران و تعاملات ديپلماتيك به منظور دستيابي به چنين توافقهايي؛ اينكه تا چه حد گفتمان سياسي ايران و روند تصميمگيري در اين كشور به همكاري با امريكا و انگليس، فرانسه و آلمان و سازمانهاي بينالمللي در حوزه هستهاي تمايل داشته باشد؛ ادراك دولتهاي خاورميانه، از جمله ايران، از تهديدهاي موجود و وضعيت برنامه هستهاي ديگر كشورهاي خاورميانه.
ارزش افزوده لندن
به هر يك از اين عوامل بايد به نحوي رسيدگي كرد و انگليس در مورد تكتك آنها چيزهايي براي عرضه دارد. اينكه رييسجمهوري در امريكا روي كار آمده كه به نگرانيها و اولويتهاي لندن اهميت ميدهد، خيال انگليس را تا حدي راحت كرده و همين امر سبب ميشود لندن هماهنگي با واشنگتن را به تكروي ترجيح دهد. اما اين مساله نبايد به انفعال تبديل شود، حال چه از ترس تعارض با اولويتهاي امريكا باشد و چه به اين اميد كه امريكا بتواند ابتكارات ديپلماتيك براي حل و فصل اين مسائل را به خوبي مديريت كند.
انگليس بايد در قبال ايران رويكرد فعالانهتري را در پيش گيرد و توجه بيشتري به اين كشور داشته باشد. اين امر باعث ميشود اين حس در كشورهاي خاورميانه تقويت شود كه انگليس يكي از بازيگران ديپلماتيك مهم در منطقه است. اين كار اعتبار لندن در واشنگتن را نيز بالا ميبرد و آن را در نظر دولت جديد به شريك ارزشمندتري تبديل ميكند. اتخاذ چنين رويكردي لندن را در برابر تغيير احتمالي سياستهاي امريكا، مثلا با تغيير رييسجمهور در سال 2024 و تعارض دوباره آن با سياستهاي انگليس نيز بيمه ميكند. رويكرد انگليس بايد مبتني بر اتخاذ يك راهبرد قويتر در قبال منطقه خاورميانه و شمال آفريقا باشد. چنين رويكردي را وزير خارجه انگليس بايد در يك سخنراني عمومي اعلام كند تا نشان دهد انگليس تا چه حد به نقش خود در منطقه اهميت ميدهد. اين امر باعث تقويت بنيانهاي همكاري در منطقه ميشود و به انگليس اجازه ميدهد بين طرفهاي درگير در منطقه نقش ميانجي را ايفا كند و در بحثهاي مربوط به چارچوب امنيت مناطقهاي نيز نقش كليدي داشته باشد.
حتي در صورت پايبندي دوباره همه طرفها به برجام، اين امر به ويژه با توجه به اتفاقنظر واشنگتن و كشورهاي اروپايي درخصوص لزوم دستيابي به توافقي با تهران در بحثهاي غيرهستهاي بسيار حايز اهميت است. انگليس باتوجه به روابط خوبي كه با چندين كشور منطقه، به ويژه امارات و عربستان دارد، ميتواند به خوبي اين نقش را ايفا كند. لندن همچنين از نياز به درنظر گرفتن نگرانيها و اولويتهاي كشورهاي منطقه در مذاكرات آينده با ايران باخبر است و ميداند اين تنها راه براي كاهش تنشهاي منطقهاي و ادراك همسايگان از تهديد است.
به موازات اين كار، انگليس ميتواند با مشاركت در گفتوگوهاي غيررسمي و با استفاده از حضور ديپلماسي به شكلي مستقيمتر بر تصميمگيريهاي ايران تاثير بگذارد (انگليس ميتواند از مقامات و چهرههاي سياسي سابق خود كه در مذاكرات سال 2003 و اوايل دهه 2010 حضور داشتند، استفاده كند.) لندن ميتواند به عنوان پلي ميان ايران و امريكا عمل كند و انتظار تهران از مذاكره با واشنگتن را به اطلاع كاخ سفيد برساند و از سوي ديگر خيال ايران را از حسننيت امريكا راحت كند. اين كار در نهايت باعث ميشود مشاركت ديپلماتيك بين دو طرف تسهيل شود.
لندن بايد نقش سنتي خود، يعني پلي ميان سه قدرت اروپايي و امريكا را ادامه دهد. ادامه سرمايهگذاري بر سازوكارهايي كه تروييكاي اروپايي در چهار سال گذشته پيش برده است – چه اينستكس و چه حذف دلار از معاملات – نشان ميدهد لندن مستقل از امريكا عمل ميكند و در آينده نيز اين امر به حفظ شراكت اثربخش آن با متحدان اروپايي اصلياش كمك ميكند. وزراي انگليسي كه درگير برگزيت و بحران كرونا هستند، بدشان نميآيد اجازه دهند امريكا رهبري را به دست گيرد و انگليس نقش نسبتا منفعلانهاي را در حمايت از تلاشهاي امريكا ايفا كند. ميتوان چنين وسوسهاي را درك كرد، اما اين امر در آينده مشكلاتي را براي انگليس به وجود ميآورد. با توجه به اختلافات سياسي داخلي در امريكا بر سر برنامه هستهاي ايران، پيچيدگي بنيادي اين مساله و منافع ملي انگليس كه عميقا به حفظ يك رژيم منع اشاعه اتمي قدرتمند و افزايش ثبات در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا وابسته است، لندن حتما بايد در اين زمينه فعالانه و با انرژي عمل كند. اگر لندن عقب بنشيند، نميتواند به ابزارهايي دست يابد كه در آينده به آن اجازه ميدهد هر نوع عدم هماهنگي با واشنگتن را تحمل كند. اتخاذ موضعي منفعلانه ميتواند فرصت لندن براي تبديل به يك بازيگر مثبت در بحث هستهاي ايران و امنيت خاورميانه را هدر دهد./ منبع: موسسه خدمترساني متحد سلطنتي (روسي)