• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4856 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۴ بهمن

گفت‌وگو با روح‌الله حجازي، كارگردان فيلم «روشن» كه در بخش سوداي سيمرغ جشنواره فيلم فجر حضور دارد

براي ساخت روشن ريسك كردم

تينا جلالي

روح‌الله حجازي در واپسين ساخته خود، دوربينش را به طبقه فرودست جامعه نزديك مي‌كند؛ تجربه‌اي كه در ديگر فيلم‌هاي او شاهد نبوديم. شايد فيلم «در ميان ابرها» روايتگر زندگي آدم‌هاي حاشيه‌نشين بود ولي حجازي در فيلم «روشن» سراغ آدم‌هاي جنوب شهر تهران مي‌رود و لنز دوربينش را روي قشر آسيب‌ديده ناتوان و زيردست جامعه زوم مي‌كند. فيلم روشن فرق اساسي با ديگر فيلم‌هاي اجتماعي آدم‌هاي جنوب شهري هم دارد و آن، اينكه قهرمانش به جاي عربده و داد و بيداد در مواجهه با مشكلات منزوي مي‌شود و در خودش فرو مي‌رود. ديگر فرق اين فيلم اينكه شخصيت اصلي يعني «روشن» به سينما علاقه دارد و اساسا او همه‌ چيز را از قاب سينما نگاه مي‌كند، همين موضوع در زير متن قصه جريان دارد؛ داستان روشن اگر چه در فصل‌هايي كاملا جدي است، اما لحظاتي هم اسباب تفريح مخاطب را فراهم مي‌كند. همه اين نكات در كنار هم باعث مي‌شود ما تجربه‌اي جديد از حجازي شاهد باشيم.

به بهانه اكران اين فيلم در سي و نهمين جشنواره فيلم فجر با روح‌الله حجازي گفت‌وگويي انجام داديم كه پيش‌روي شماست.

بد نيست در ابتداي امر كمي از ژانر فيلم‌تان صحبت كنيم. «روشن» از آن دست فيلم‌هايي است كه نه مي‌توان آن را در گروه فيلم‌هايي با موضوع درام و اجتماعي قرار داد و نه عنوان كمدي به آن اطلاق كرد.

شايد سابقه كاري من و رضا عطاران هم در اين نكته‌اي كه اشاره مي‌كنيد بي‌تاثير نباشد. فيلم‌هاي من معمولا درام‌هاي اجتماعي هستند و رضا عطاران هم بيشتر به عنوان بازيگر كمدي شناخته مي‌شود. حالا همكاري مشترك من و رضا عطاران شائبه كمدي بودن فيلم را به وجود آورده يا اينكه بعضي هم معتقدند نگاه اجتماعي بر فيلم «روشن» حاكم است يا اينكه به نظر عده‌اي برسد كه مضمون فيلم در هيچ كدام از اين دسته‌ها قرار نمي‌گيرد و تناقضي اين وسط شكل مي‌گيرد. اما آنچه براي من اهميت دارد اينكه «روشن» آدم صاف و ساده‌اي است كه به واسطه يك‌سري اتفاقات در دل اجتماع قرار مي‌گيرد و موقعيت‌هايي را خلق مي‌كند كه لحظاتي باعث خنده مخاطب مي‌شود و در عين حال صحنه‌هايي هم ماجرا جدي مي‌شود. به نظر من فيلم نه آن ‌قدر جدي است و نه آن ‌قدر كمدي.

نظرم اين است كه مي‌توانيم كمدي سياه به مضمون فيلم اطلاق كنيم.

نظر شما قطعا مهم است ولي من وقتي فيلمي مي‌سازم به اين فكر نمي‌كنم كه قرار است اين فيلم در چه ژانري تعريف شود. ولي برايم مهم است كه خودم را تكرار نكنم و فيلم جديدم تجربه جديد در كارنامه‌ام باشد. اصلا اينجا منظورم ديگران نيستند فقط درباره خودم صحبت مي‌كنم. خود بازيگوشي دارم كه دلم مي‌خواهد هر كارم با كارهاي ديگرم تفاوت داشته باشد.

مي‌توانيم بگوييم كه «روشن» تفاوت جدي به لحاظ ساختاري و هم مضموني در بين فيلم‌هاي شما دارد. از همان زمان شكل‌گيري ايده به اين تفاوت فكر مي‌كرديد؟

واقعيتش اين است كه خير. وقتي به ايده‌اي مي‌رسم و خط داستاني شكل مي‌گيرد و فيلمنامه نوشته مي‌شود خود فيلمنامه به من مي‌گويد كه چگونه مرا بساز. از همان اول شكل‌گيري ايده فيلم «روشن»، شخصيت و كاراكتر «روشن» در ذهنم بود. اصلا مي‌دانستم اسم كاراكتر فيلم «روشن» است. مي‌دانستم كه او چه شخصيت و چه ويژگي دارد و در چه موقعيت‌هايي قرار مي‌گيرد.

حتي در ذهن‌تان مشخص بود كه روشن يك قهرمان منفعل است؟

دقيقا؛ مي‌دانستم بر‌خلاف اينكه ظاهر قهرماني دارد ولي روشن مثل تمام قهرمان‌هاي داستان‌ها عمل نمي‌كند و چنين كاراكتري نقطه مقابل بسياري از قهرمان‌هاي سينماي ايران قرار مي‌گيرد. حتي مي‌توانيم بگوييم چنين قهرماني در سينماي ايران نداريم.

تا جايي كه حتي پرداخت چنين كاراكتري يك ريسك براي فيلم شما به حساب مي‌آمد.

اين موضوع خيلي مرا ترساند و با خودم مي‌گفتم كه تو مي‌خواهي با كاراكتر روشن چه كني؟ قهرماني كه واكنش جدي و تندي نشان نمي‌دهد و در برابر اتفاقات زندگي ري‌اكشن‌هاي مختص به خودش را نشان مي‌دهد كه با بقيه قهرمان‌ها فرق مي‌كند. خيلي روي اين موضوع فكر كردم وقتي جلو رفتم؛ كم‌كم شخصيت «‌روشن» براي من شكل گرفت. از آنجايي كه دنبال تجربه كردن هستم (به اين معني كه كارهاي جديد و نكرده‌اي در كارنامه‌ام داشته باشم حتي ممكن است كار بعدي من ايده اجتماعي متفاوت و اساسا ديگري داشته باشد) از اين رو ايده فيلمنامه به من مي‌گويد كه چه كاري انجام دهم.

رضا عطاران به خوبي قالب «روشن» را شكل مي‌دهد و متفاوت ظاهر مي‌شود كه قطعا طراحي گريم او به اين موضوع كمك شاياني كرده است. شايد اگر او براي اين نقش انتخاب نمي‌شد ممكن بود كار شكل ديگر و غيرقابل باوري پيدا كند و حتي به نوعي سقوط كند. از همان ابتداي نگارش به حضور عطاران فكر مي‌كرديد؟

از همان ابتداي نگارش به رضا فكر مي‌كردم. وقتي به او اين نقش را پيشنهاد دادم انتقاداتي به شخصيت روشن داشت. ما جلسات متعددي با هم داشتيم. او بهانه مي‌آورد كه سال شلوغي دارم ولي من سماجت كردم كه بايد در فيلم من حضور داشته باشد. از همان ابتدا به او گفتم اگر در اين فيلم حضور نداشته باشي و بازي نكني من اين فيلم را نمي‌سازم. بعد از شروع فيلمبرداري و سرماي شديد هوا كار كمي سخت پيش مي‌رفت و رضا هم نگران بود. همان‌جا دوباره به او گفتم رضا جان اگر تو در اين فيلم نباشي خيالت را راحت كنم من اين فيلم را نمي‌سازم و همين‌جا فيلمبرداري را تعطيل مي‌كنم. به او گفتم شخصيت «روشن» تويي و لاغير. روزهاي ابتدايي كار سخت پيش رفت تا من و رضا كنار هم قرار بگيريم. همين‌جا با تاكيد بگويم كه رضا بسيار بازيگر باهوش، خلاق و با اخلاق منحصربه فردي است و من اين را در اولين همكاري‌اي كه با او داشتم، دريافتم. در عين حال يك مقدار كنترلش مي‌كردم و يك مقدار هم او از من خواست كه آزادش بگذارم تا در ادامه به تعريف مشترك رسيديم كه هم خودش هم من شاهد آن رضايي كه پيش‌تر از او ديده بوديم، نباشيم. مهم‌ترين دليلش هم اين بود كه آنچه در فيلمنامه آمده بود تا آنچه به اجرا مي‌رسيد زمين تا آسمان بينش فرق است.

اساسا اجرا، دنيا و زبان ديگري دارد.

همين‌طور است. در فيلمنامه نكاتي لحاظ مي‌شود كه وقتي به مرحله اجرا مي‌رسيم تازه با ماجراهاي جديد مواجه مي‌شويم. در ابتداي مسير تا من و رضا به زبان مشترك‌مان برسيم كمي سخت بود ولي از جايي كه رضا يا همان كاراكتر «روشن» درون اتاق با كاراكتري كه جاي دوربين قرار مي‌گيرد، مواجه مي‌شود. از آنجا به بعد شخصيت «روشن» تكامل پيدا كرد و رضا به آنچه مد‌نظرم بود حتي در جزيي‌ترين رفتار رسيد. در پاسخ به پرسش شما دوباره تاكيد كنم كه اگر رضا عطاران نبود من اين فيلم را نمي‌ساختم. صحبت از گريم شد به اين نكته هم اشاره كنم كه گريم رضا عطاران در اين فيلم محصول طراحي ايمان اميدواري است. وقتي اين چهره را براي من ترسيم كرد در ابتداي امر ارتباط با آن براي من كمي سخت بود. ولي يك شب تا صبح طول كشيد كه صورت و گريم روشن به دلم نشست و با آن همرا ه شدم.

برگرديم به فيلمنامه و شكل‌گيري قصه «روشن». كانسپت ماجرا چگونه در ذهن‌تان شكل گرفت؟

ايده اصلي روشن بعد از اتاق تاريك و در سال 96 در ذهنم شكل گرفت. شخصيت «روشن» را با آدم‌هايي كه در زندگي مي‌ديدم پيدا مي‌كردم. انسان‌هايي كه مشكلات فراواني دارند و هزار بلا و گرفتاري را تحمل مي‌كنند اما واكنش خاص خودشان را به اتفاقات زندگي نشان مي‌دهند و اهل داد و بيداد نيستند. حتي خانه و محل زندگي «روشن» در ذهنم وجود داشت. اسفند 96 و 97 با چند دوست فيلمنامه‌نويس مشورت كردم و با آنها راجع به اين فيلمنامه صحبت كردم اما در‌نهايت به نظرم آمد كه فيلمنامه «روشن» شخصي است و خودم بايد از پسش بربيايم و داستان مربوط به زاويه نگاه خودم است. با اينكه ابتدا و انتهاي قصه را مي‌دانستم اما اينكه شخصيت «روشن» چه مسيري را طي مي‌كند براي من مبهم بود.

چند ‌بار فيلمنامه را بازنويسي كرديد؟

«روشن» سخت‌ترين فيلمنامه‌اي بود كه من تاكنون نوشتم. شايد باورتان نشود ولي من يك شخصيت داشتم با سه داستان و قصه متفاوت.

بيشتر توضيح مي‌دهيد؟

درواقع شخصيت اصلي در سه داستان و قصه روشن است اما همين يك شخصيت با آدم‌ها در موقعيت‌هاي مختلف با چالش‌هاي گوناگون مواجه مي‌شود. براي اولين‌بار بود كه من نگارش چنين فيلمنامه‌اي را تجربه مي‌كردم. فيلمنامه‌هاي ديگرم معمولا با يك شخصيت و يك قصه همراه بود ولي در اينجا من سه فيلمنامه حول شخصيت روشن نوشتم.

دليلش چه بود؟

براي اينكه دو فيلمنامه ديگري كه نوشته بودم تقريبا شبيه فيلم‌هاي خارجي مهم سال (انگل و جوكر) شده بود و من از اينكه انگ كپي بودن فيلمنامه به من وارد شود، واهمه داشتم. البته اين نكته را اضافه كنم تاريخ ثبت فيلمنامه‌‌هاي من همه در خانه سينما هست و قابل رويت (فيلمنامه‌هاي من اساسا به قبل از اكران جوكر و انگل مربوط مي‌شود) اما همين كه من فيلمنامه را مي‌نوشتم و به شخصيت‌ها پر و بال مي‌دادم متوجه مي‌شدم كمي تا قسمتي شبيه آن فيلم خارجي شده. به هر جهت بپذيريم كه ذهن‌ها در دنيا به هم نزديك است و مضمون نگاه طبقه فرودست به فرادست هميشه دغدغه فيلمسازان بوده است.

و اساسا مگر چقدر موضوع و مساله در جهان وجود دارد كه نويسنده‌ها به سراغش نرفته باشند ناخودآگاه مضامين شبيه به هم مي‌شود.

رفته بودم سوئد كه جوكر اكران عمومي شد. به رضا عطاران زنگ زدم گفتم اين فيلمنامه را كنار بگذاريم و يادم مي‌آيد رضا همان زمان خيلي تعجب كرد. به هر جهت همين باعث شد كه من دو فيلمنامه قبلي را كنار بگذارم و مراحل نگارش فيلمنامه دو سه سالي طول كشيد. به هر جهت هم به لحاظ نگارش فيلمنامه و هم در ساختار تجربه خاص و متفاوتي بود.

نكته‌اي كه درباره فيلم روشن وجود دارد (موضوع و داستان اسپويل نشود) به سمت پوچ‌گرايي نمي‌رود و نقد اجتماعي را مطرح مي‌كند. اين موضوع از جانب شما تعمدي بود؟

حرف شما را رد نمي‌كنم ولي من در مرحله نوشتن و ساختن به اين موضوع فكر نكردم. ولي چه بخواهيم چه نخواهيم مطمئن باشيد ايدئولوژي من در جهان فيلم قابل مشاهده است. هر فيلم جهاني را ترسيم مي‌كند كه فيلمساز از آن دريچه به دنيا نگاه مي‌كند من هم از اين قائده مستثني نيستم.

مي‌خواهم بگويم در اين فيلم روي لبه تيغ حركت مي‌كرديد چون قهرمان در اين فيلم منفعل است و ممكن بود به آن سمت پرتاب شويد ولي محتاطانه قدم برداشتيد.

نه اتفاقا محتاط نبودم. نگاهم اصلا پوچ‌گرا نيست. شايد چون كاراكتر عمل‌گرا نيست اين‌طور به نظر مي‌رسد. دوست منتقدي به من مي‌گفت شخصيت «روشن» در مواجهه با مشكلات بر‌خلاف ديگر قهرمان‌ها عربده نمي‌كشد و داد و بيداد نمي‌كند. قهرمان منزوي كه در مواجهه با مشكلات در خودش است. از اين حيث بله با شما موافقم كه كار بسيار خطرناك و سختي بود و اين ترس هميشه با من همراه بود با اين حال دل را به دريا زدم و در اين فيلم تا دل‌تان بخواهد ديوانه‌بازي درآوردم. مي‌توانم بگويم در فيلم «روشن» رهاتر از همه فيلم‌هايم بودم. با اينكه در بعضي تله‌فيلم‌ها، دوربين متفاوت است و بازي‌هاي فرمي زيادي انجام مي‌دادم ولي در اين فيلم آزادتر گام بر داشتم.

نكته قابل تامل ديگر اينكه برخلاف فيلم‌هاي ديگرتان، اين‌بار دوربين شما به طبقه فرودست نزديك مي‌شود. كاري كه ما در فيلم‌هاي ديگر شما نديده بوديم. در فيلم «در ميان ابرها» شما زندگي آدم‌هاي حاشيه‌نشين را روايت مي‌كرديد ولي در فيلم «روشن» شما به سراغ آدم‌هاي جنوب شهر تهران مي‌رويد.

بله تاكنون چنين تجربه‌اي نداشتم. صحبت از پايين شهر شد اجازه بدهيد خاطره‌اي از همكاري با رضا عطاران و مردم جنوب شهر براي‌تان بگويم. تجربه خيلي سختي بود گاهي در پشت صحنه ما نزديك به 600 نفر بودند براي اينكه رضا عطاران محبوب مردم بود و همه مي‌خواستند او را از نزديك ببينند. همين نكته كنترل صحنه را براي ما سخت مي‌كرد. برگردم به صحبت شما؛ بله در اين فيلم براي اولين‌بار به سراغ آدم‌هاي جنوب شهر و طبقه پايين جامعه رفتم كه داستان‌ها و روايت‌هاي مختلفي راجع به آنها بيان شده و ماحصل كار هم خوب بوده. در طول نگارش فيلمنامه مدام از خودم مي‌پرسيدم كه خب من قرار است چه كار كنم؟ خيلي فكر كردم و درنهايت به زبان فرمي كه در فيلم جاري است، رسيدم. به دليل علاقه و نگاهي كه «روشن» به سينما دارد و اساسا او همه ‌چيز را از قاب سينما نگاه مي‌كند اين موضوع در زير متن قصه جريان دارد و اين قاب‌بندي‌هايي كه روشن انجام مي‌دهد تفاوت در فيلم ايجاد مي‌كند. در هيچ فيلمم جرات نداشتم با لنز زوم به شخصيت فيلم نزديك شوم اما در اين فيلم به فرم تازه‌اي دست پيدا كردم كه متاثر از خود شخصيت فيلم است.

با اين همه نگراني از سليقه مخاطب نداشتيد كه مواجهه‌اش با قصه «روشن» چگونه باشد؟

قطعا نگران بودم ولي با وجود اينكه ديگر فيلم‌هايم با مخاطبان ارتباط خوبي برقرار كردند، فكر مي‌كنم روشن نسبت به ديگر كارهايم مخاطب‌پسند‌تر باشد، چون فضاي اين فيلم تازه‌تر است و مخاطب با رضا عطاران تازه‌اي مواجه مي‌شود، نه در موقعيت فيلم‌هاي كمدي است و نه قصه فيلم جدي است. اينجا رضا عطاران ميانه كمدي و جدي قرار مي‌گيرد. نكته ديگر اينكه قصه اين فيلم، داستان خود مردم است و آنها قصه خودشان را روي پرده مي‌بينند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون