نگاهي به دو فيلم روز اول جشنواره فيلم فجر
اجراي زيبا، فيلمنامه نازيبا!
محسن جعفريراد
رمانتيسم عماد و طوبي ساخته كاوه صباغزاده
فيلم دوم يك فيلمساز، يك سنگ محك جدي محسوب ميشود كه ببينيم مثلا اگر در فيلم اولش نقاط مثبتي داشته، سير صعودي بوده يا نه. كاوه صباعزاده كه سالها دستيار كارگردان بوده با فيلم اول خود يعني «ايتاليا ايتاليا»گام اول را خيلي خوب برداشت و ما را به آيندهاش اميدوار كرد. فيلمي كه از لحاظ روايي كمتر نمونهاي در چند سال اخير داشت و سرشار بود از ارجاعات به فيلمهاي ايراني و خارجي با بازيهاي خوب به خصوص سارا بهرامي. با اين توقع سراغ فيلم دوم صباغزاده رفتيم ولي انگار هر چه ايده روايي و اجرايي داشت در فيلم اول خرج كرده بود. توجه كنيد كه از اساس فيلمي در ژانر «كمدي، رمانتيك» در سينماي ايران امكان ساختش نيست. به خصوص اينكه فضا عاشقانه است و در خانه ميگذرد و مثلا زن نميتواند بدون روسري باشد. صباغزاده همان ايدههاي ايتاليا ايتاليا را در اين فيلم خوشرنگ و لعابتر تكرار كرده و با دو وجه متمايز. اينبار زوج ماجرا فرزند دارند و فيلم هم پايان خوشي دارد. به هر حال منتظر فيلم سوم او ميمانيم. فيلمسازي كه ايدهپرداز خيلي خوبي است، اما نميتواند يك كليت منسجم ارايه كند. يعني فيلمهايش ممكن است چند سكانس درخشان داشته باشند، اما در نهايت يك كل هويتمند نميسازند.
امتياز ۴ از ۱۰
بيهمه چيز ساخته محسن قرايي
قرايي بعد از خسته نباشيد و سد معبر سراِغ اين فيلم رفته كه دومين فيلم مستقلش محسوب ميشود. ماجراي روستايي متعلق به قبل انقلاب كه مردمانش چيزي براي از دست دادن ندارند و فكر ميكنند با آمدن يك زن ستاره از دربار رخوت زندگيشان از بين ميرود. فيلمي بسيار پر بازيگر كه همين ريسك بسيار بزرگي براي قرايي بود كه خوشبختانه به خوبي از عهده بازيهاي منسجم بر آمده است. از هديه تهراني و پرويز پرستويي گرفته تا مهتاب نصيرپور، از بابك كريمي تا پدرام شريفي همگي حضور خوبي دارند و تبديل به يكي از امتيازات مثبت فيلم شدهاند.
امتياز مثبت ديگر مديريت هنرورها در ميرانسنهاي بسيار شلوغ است كه قرايي به خوبي از عهدهاش بر آمده و از تصاويري چشمنواز براي نمايش زندگي مردماني كه خود را در مرز خوشبختي ميدانند، بهره برده است.
در واقع از لحاظ ساختاري با توجه به اينكه نگارنده بيشتر فيلمهاي جشنواره را قبل از جشنواره ديده، اجراي خوشساختي دارد با تدويني كه ريتمي مناسب دارد و كاملا در خدمت اوج و فرود داستان است.
اما مشكلي اگر هست طبق معمول سينماي ايران، به فيلمنامه مربوط ميشود. تا نيمه اول داستان، موقعيتها و انگيزههاي آدمها كاملا چفت و بست درستي دارد، اما در نيمه دوم، موقعيتها تصادفي ميشوند و بر اساس منطق درام خود فيلم جلو نميرود. زني كه مثلا منجي روستاست، حاضر است روستا و مردمانش را نونوار كند در ازاي كشتن كسي كه حدود ۲۰ سال پيش با او ارتباط داشته اما گردن نگرفته است كه همين ايده مركزي كمي سست به نظر ميرسد. مردم روستا نيز ناگهان امير كه زن زيباي درباري خواستار كشتن او را دارد و قبلا از او به عنوان بزرگتر محل ياد ميكردند و معتمدترين بود، حالا منفورترين آدم ميشود و زمين و زمان براي كشتن او همراه ميشوند.
غير از مشكل ايده مركزي داستان، پايانبندي داستان نيز ميتوانست بهتر و منطقيتر باشد. زن درباري همه را جمع ميكند تا در مركز محله امير را دار بزند. اما در آخرين لحظه پشيمان ميشود و ميبخشد. ناگهان خود پرستويي پايه زير دار را هل ميدهد تا بميرد اما با وجود بخشش او حتي يك نفر از جمعيت انبوه، پايش را نميگيرد كه زنده بماند و اين از نقاط ضعف فيلم است كه باورپذير و متقاعدكننده نيست. اگر مردم از او دور بودند، منطق داشت، ولي وقتي نيم متري او هستند! به راحتي ميتوانند او را نجات دهند، ملموس نيست. فيلمنامهاي كه به راحتي ميتواند زن درباري را قرينه دختر امير نشان دهد و ميتواند ايجاز را رعايت كند، ناگهان چنين موقعيت بيمنطقي از آن انتظار نميرود. در كل اين دو نقطه ضعف، لطمهاي اساسي به فيلم ميزنند تا در حد يك فيلم خوب باقي بماند، در حالي كه واقعا اجراي دشواري داشته و كارگردان به خوبي، اجرايي سرشار از جزييات ارائه كرده است. بايد توجه كرد كه بهترين اجراها و بازيها و فيلمبرداريها و تدوينها و... يعني اگر همه عوامل فني به شكل ممتازي كار خودشان را انجام دهند، اين داستانگويي و روايت متقاعدكننده و باورپذير فيلم است كه آن را ماندگار ميكند و تصاوير خوشرنگ و لعاب و پر زرق و برق و موسيقي گوشنواز و... در ماندگاري يك فيلم جايي ندارد اگر داستان جذاب و تاويلپذيري در ميان نباشد. امتياز ۷ از ۱۰