درباره زندهياد همايون خرم
ميراثدار دقت و ظرافت صبا
بابك شهركي
وقتي درباره استاد همايون خرم بخواهيم صحبت كنيم بايد وجوه مختلفي را بررسي كنيم. در اينجا به دو وجه اشاره ميكنم يكي وجه اخلاقي ايشان و بعد هنري؛ چون فرقي كه استاد خرم با خيلي از اساتيد دارند اين است كه شيوه زندگي ايشان را به طور كلي ميتوان الگو قرار داد؛ گاه استادي در يك زمينه ممكن است درخشش داشته باشد ولي چند نقطه ضعف هم دارد كه نتوانيم به طور كامل ايشان را الگو قرار دهيم. در مورد استاد خرم واقعا از نظر اخلاقي ايشان سرآمد بودند؛ مهربان، مبادي آداب و احترامي كه حتي به كوچكتر از خودشان ميگذاشتند جاي درس گرفتن داشت. ايشان هم در زمينه تحصيلات موفق بودند و مهندسي برق و قدرت داشتند و در زندگي نيز واقعا انسان فعالي بودند و كاملا سالم و سلامت؛ متاسفانه بعضي وقتها ميبينيم كه برخي هنرمندان ممكن است دچار انحرافاتي شوند و به سمت و سويي بروند و الگوي مناسبي براي شاگردان يا جوانترها نباشند ولي من هر طور كه نگاه ميكنم واقعا استاد همايون خرم در همهچيز سرآمد بودند و به طور كامل ميتوان شيوه زندگي ايشان را الگو قرار داد.
در مورد وجوه هنري ايشان تاكنون خيلي صحبت شده و بايد هم صحبت شود؛ من از سه جهت ميخواهم وجوه هنري ايشان را مورد بررسي قرار بدهم. يكي بحث آهنگسازي است كه به نظر من با اختلاف نسبت به آهنگسازهاي ديگر آثار ماندگار در موسيقي ايراني داشتند دليل ماندگاري آثار هم شايد به جز بخش موسيقيايياش اين بود كه استاد خرم ادبيات را خوب ميشناختند. ما وقتي صحبت از تصنيفسازي ميكنيم نميتوانيم فقط وجهه آهنگسازي را در نظر بگيريم بايد فكر كنيم كه تصنيف يعني يك قطعهاي كه شعر و ترانه دارد و طوري بايد ساخته شود كه ترانه هم معناي درستي داشته باشد. البته اغلب آثار استاد خرم به گونهاي ساخته شده كه اول آهنگ ساخته شده بعد ترانهسرا ميآمد روي آن ترانه ميگفت منتها همان كه شما اول چگونه بسازيد كه چه ترانهاي برايش مناسب خواهد بود، مهم است و خيلي وقتها استاد خرم در واقع جملاتي را روي همان تصانيف ميگفتند كه وقتي با شاعر مطرح ميكردند شاعر ميگفت همين خوب است؛ خيلي از قطعاتشان دقيقا همان چيزي كه استاد خرم انجام ميداد كه اصطلاحا ما به آن مِعر ميگوييم؛ ممكن است آهنگساز چيزي را بگويد كه اوزان هم درست باشد ولي از لحاظ معاني قابل اهميت نباشد و فقط براي معرفي اثر و شناخت بيشتر ترانهسرا نسبت به اين اثر گذاشته ميشود در اين باره هم چيزي كه ميگفتند خيلي خوب بود و گاه عين آن را ترانهسراها استفاده ميكردند و هميشه خودشان ميگفتند كه استاد، استاد را ميسازد و ايشان هم استادي مثل استاد ابوالحسن صبا داشتند. من هميشه لفظ استادالاساتيد را به استاد صبا اختصاص ميدهم. خيلي از بزرگان موسيقي ما از جمله آقاي خرم، فرامرز پايور، حسن كسايي، ابراهيم قنبريمهر و خيلي از كساني ديگر، افرادي هم كه شايد شاگرد كامل نبودند ولي دورههايي خدمت استاد صبا تلمذ كردند ولي اينكه استاد خرم به طور مستمر از ابتدا تا انتها پيش استاد صبا بودند اين هم واقعا اثر زيادي در شناخت دقيق ايشان از موسيقي ايراني و درك تمام ظرايف و دقايق موسيقي ايراني خواهد داشت.
وارد وجه تدريس ميخواهم بشوم استاد صبا واقعا خوب شاگرد پرورش ميدادند و به نظرم كاملا اين را به استاد خرم انتقال دادند؛ استاد خرم ارزش ويژهاي براي پرورش شاگرد و انتقال آن چيزي كه از صبا به ارث گرفتند،قائل بودند و اين انتقال فقط سر كلاس درس نبود حمايتهايي كه يك جاهايي لازم بوده براي اينكه يك شاگردي بتواند مسير درست را پيدا كند حتي خارج از كلاس داشتند، خيلي وقتها برنامههايي را ايجاد ميكردند براي اينكه شاگردان بتوانند آن چيزي را كه ياد گرفتند، به نمايش بگذارند و در واقع شاگرد را وارد گود ميكردند؛ خودم حدودا از ده سالگي در خيلي انجمنهاي ادبي و سالنها در همان سنين ساز زدم كه استاد خرم مرا با خودشان ميبردند و من خيلي از بزرگان موسيقي را در آن سالها ديدم كه اگر استاد خرم مرا نميبردند هيچوقت شانس ديدن اساتيد ديگر را نداشتم و همان ديدن، نشست و برخاست با اساتيد قديمي و ديدن آداب و معاشرتشان، مسائل مهمي است كه ميتواند در حالت خودآگاه و ناخودآگاه تاثير بگذارد. در شيوه پرورش يك شاگرد همين جمعهاي هنري بود كه به نظر من برايم راهگشا بود. در مورد وجه سوم هنري ايشان يعني نوازندگي؛ باز هم بر ميگردم به استاد صبا، در واقع كتابهايي كه آقاي صبا تاليف كردند، ميشود گفت مرجع رسمي و قطعي آموزش ويولن بعد از كتابهاي هنرستان موسيقي است يعني كتابهايي كه آقاي خالقي براي هنرستان نوشتند كه از تمام اساتيد موسيقي و خيلي از اساتيد ديگر قطعاتشان نوشته شده و حتي از آقاي صبا قطعهاي در آن است ازآقاي مفتاح و خيلي از اساتيد ديگر؛ قطعاتشان گردآوري و براي ويولن نوشته شده است و شاگرد را ميتواند به سمت جلو پرورش دهد منتها بعد از آن كتابها، كتاب مرجعي به جز رديف استاد صبا نداشتيم يك رديف سه جلدي است كه رديف اول در چپكوك نوشته شده، رديف دوم در راستكوك و رديف سوم بيشتر قطعات تكنيكي استاد صباست؛ هنوز كه هنوز است سختترين قطعات ويولن در موسيقي ايراني توسط استاد صبا نوشته شده و طبيعتا كسي كه شاگرد صبا بوده بايد ميتوانسته از پس اجراي تكنيكي آن قطعات به خوبي برآيد و آقاي صبا هم ميدانم كه درباره اين مساله خيلي گذشتي نداشتند. يك شاگرد اگر خوب نميزد، نميتوانست سر كلاس استاد صبا دوام بياورد و ادامه دهد. نوازندگي استاد خرم بسيار مبتني براصول بود چون كه استاد خيلي دقيقي داشته و همان دقت به استاد خرم منتقل شد بهعلاوه چاشني ذوقي كه خود استاد خرم در بداههنوازي داشتند. سبك ويولن نواختن استاد خرم خود يك كلاس درس موسيقي است يعني شما فقط با يك نوازندگي شيرين و دلچسب، طرف نيستيد بايك نوع ملوديپردازي بداههنوازي بر اساس اصول دقيق موسيقي ايراني ولي طوريكه همان تكرار مكررات در رديف نباشد؛ رديف خيلي هم خوبست ولي ماندن در رديف باعث ركود ميشود و خيليها متاسفانه ممكن است استعدادي در خلاقيت، پرورش و گسترش موسيقي نداشته باشند فقط به تكرار رديف بسنده ميكنند و گاهي نشان ميدهند كه همين روش درست است و همه فقط بايد رديفنوازي كنند كه اصلا اينطور نيست. حركت استاد خرم چه در زمينه نوازندگيشان چه در زمينه آهنگسازيشان بسيار رو به جلو بود بسيار از زمان خودشان جلوتر بودند و شاهد اين قضيه هم اين است كه هنوز بازخواني آثار استاد خرم خيلي براي خوانندهها دلچسب است چون ميدانند كه مخاطبانشان از شنيدن مجدد لذت خواهند برد؛ خاتمه كلام اينكه استاد خرم معلمي بسيار دلسوز، بينظير، نوازندهاي مبتني بر اصول و بداههپرداز و آهنگسازي تكرار نشدني هستند.