شايد برگردم
خيال و واقعيت در دو روايت توامان
«شايد برگردم» عنوان رماني است نوشته پژند سليماني كه در آن دو زن به نامهاي رويا و غزاله همراه هم داستاني را روايت ميكنند. داستاني كه بين خيال و واقعيت در رفتوآمد است. داستاني كه هر دو شخصيت اصلي، همراه با هر چه كه دارند و حتي واژهها و شيوه روايت در آن گم ميشوند. در «شايد برگردم» داستان دو زن نويسنده را ميخوانيم كه قابل تعميم به زندگي هر انسان ديگري هم ميتواند باشد. در بخشي از اين رمان ميخوانيد: «خدا را شكر خيلي وقت است موبايلم را بيخيال شدهام. حالم از موبايل و اينستاگرام و واتسآپ و كوفت و خوره بههم ميخورد. از اينكه از در و ديوار عكس بيندازم و بگذارم توي اينستاگرام و زيرش الكي بنويسم براي مخاطب خاص. براي مخاطب خاصي كه نيست. بعد هم دنبال هزار و يك هشتگ بگردم. هشتگ مخاطب. هشتگ خاص. اصلا اين موبايل دو زار نميارزد. آدم مدام بايد چكش كند و وقتي ببيند كسي زنگ نزده، كسي لايك نكرده، كسي... و غصهاش بگيرد. هر كس بخواهد زنگ ميزند همين خانه.» «شايد برگردم» را نشر سيب سرخ منتشر كرده و اخيرا به چاپ دوم رسيده است.