بروز بحران به دنبال سالها عدم مديريت
ايران در بين ۲۴ كشوري قرار دارد كه وضعيت آب در آنها خطرناك است. بر اساس مستندات راهبردهاي بينالمللي آينده (FDI)، ايران از سالها پيش در معرض بحران آب قرار داشته، اما در سه دهه اخير براي آن گامي برداشته نشده است. اين گزارش حاكي از آن است كه ايران از مرحله آمادگي براي خطر عبور كرده و هماكنون در خطر قرار دارد. عيسي كلانتري، كه در دهه ۱۳۷۰ وزير كشاورزي جمهوري اسلامي ايران بوده، بحران آب در ايران را تهديدآميزتر از خطر اسراييل خوانده است. وي كه مسوول ستاد احياي درياچه اروميه است در بهمن ماه ۱۳۹۳ وضعيت آب در ايران را چنين شرح داده است: «از زمان ساسانيان و هخامنشيان تا حدود ۳۵ سال پيش برداشت اضافه از منابع آبي كشور نداشتيم اما در اين ۳۵ سال فقط ۱۲۰ ميليارد مكعب آبهاي شيرين فسيلي صدها هزارساله را كه حدود 75 درصد آبهاي شيرين زيرزميني بود مصرف كرديم كه حدود ۷۵ ميليارد متر مكعب آن در هشت سال گذشته بوده است. يعني منابع را تاراج كرديم. جمعيت را افزايش داديم غافل از اينكه اين جمعيت بايد در يك كشور آباد زندگي كند. بدون توجه به نيازهاي جمعيت، منابع كشور را براي رفع نيازها به تاراج گذاشتيم. » امروز هيچ تالاب درون سرزميني، آب ندارد، از بختگان تا هورالعظيم، گاوخوني و اروميه. ما امانتدار بسيار بدي براي اين تمدن ۷۰۰۰ ساله بوديم، در استاندارد جهاني هر كشوري كه ۲۰درصد از آبهاي تجديد پذيرش را هر سال استفاده كند هيچ خطري از نظر منابع آب متوجهش نيست. اگر ۲۰ تا ۴۰درصد استفاده شود به شرطي كه برنامهريزي باشد در خطر هستند اما به شرط مديريت ميتوانند در دراز مدت منابع آب را تامين كنند. اما اگر بالاي ۴۰درصد استفاده كنند وارد بحران شدهاند. در حال حاضر دو كشور در دنيا بالاي ۴۰درصد استفاده ميكنند، اولي مصر است با ۴۶درصد و ايران با ۸۵درصد. اين يعني به زودي همه جاي ايران مثل گاوخوني خشك خواهد شد. حتي امروز هم دير شده است. گاوخوني كه در زمان قديم بدون انتقال آب از كارون زنده بود امروز خشك شده. هر چه آب هست در بالادست اصفهان بر ميدارند. هر چه صنعت آب بر هست در اصفهان ايجاد كردهاند. نميشود همه صنايع آب بر را در اصفهان متمركز كرد. فضاي سبز اصفهان از رشت و ساري بيشتر است. نميشود تا قله كوه صفه در اصفهان درخت كاشت.
با وجود اينكه نزديك به 70 درصد از سطح زمين را آب فرا گرفته است ولي «بحران آب» در بسياري از كشورهاي جهان از جمله كشورهاي واقع در كمربند خشك زمين مثل ايران، روز بهروز ابعاد پيچيدهتري به خود ميگيرد. بنابراين تحليلگران معتقدند «جنگ آينده جنگ آب است.» از كل مساحت ايران تنها 15 درصد برخوردار از پوشش گياهي است و بيش از 85 درصد كشور ما جزو مناطق خشك و نيمهخشك محسوب ميشود؛ از اين رو انتظار بروز بحران آب در كشور غيرمنطقي نيست. نبايد فراموش كرد كه بحران آب ريشهاي طولاني در كشور دارد. حفر قناتها و ساختن آب انبارهاي مختلف و متعدد در شهرهاي ايران نشان ميدهد كه ايرانيان همواره با دغدغه دستيابي به آب روبهرو بودهاند. يكي از دلايل اصلي كمبود آب در كشور افزايش بيرويه جمعيت در يك سده اخير است؛ بر اساس آمارها جمعيت كشور در سال 1300 كمتر از 10 ميليون نفر بوده است ولي امروزه اين جمعيت از مرز 75 ميليون گذشته است. اين در حالي است كه ميزان سرانه آب تجديدپذير در سال 1300 حدود 13 هزار مترمكعب بود و در زمان حاضر اين ميزان به حدود 1900 مترمكعب تقليل يافته و درآينده به مراتب وضعيت بدتر خواهد شد. تنها افزايش جمعيت نيست كه نقش مهمي در شيوع بحران آب در كشور دارد؛ بلكه خشكساليهاي پيدر پي نيز در بروز اين بحران بيتاثير نبودهاند. آمارهاي سازمان هواشناسي كشور متوسط بارش در ايران را 248 ميلي متر تخمين زدهاند كه اين ميزان كمتر از يك سوم متوسط جهاني آن، يعني 831 ميلي متر است؛ به اين ترتيب در حالي كه ايران يك درصد جمعيت كل جهان را به خود اختصاص داده است ولي سهم كشورمان از منابع آب تجديدپذير فقط 36 صدم درصد است. براي حل هر بحراني نياز به يكسري از راهكارها و برنامهريزيهاي دقيق است؛ اين راهحلها عبارتنداز: مجموعه عملياتي كه به وسيله سازمانهاي دولتي، خصوصي و مردمي در رويارويي با بحران با هدف تقليل خسارت و ضايعات، عاديسازي شرايط و باز گرداندن به حالت پيش از بحران صورت ميگيرد.
با توجه به اينكه آب يكي از زيرساختهاي اصلي توسعه پايدار در بخشهاي مختلف اقتصادي و اجتماعي محسوب ميشود، تنش و بحرانهاي آبي در كشور نميتواند تاثير مخربي بر برنامهريزيهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي داشته باشد. لذا لازم است مسوولان دولتي، تشكلهاي مردم نهاد و رسانههاي مختلف، برنامههايي را تدوين كنند كه ميزان مصرف آب جامعه را به سمت متعادل هدايت كند.