ميتوان گفت در سال 99 هيچ صنف و قشري نبود كه از سايه سنگين همهگيري كوويد19 در امان بوده باشد؛ موسيقي هم از اين معضل جهاني مستثنا نبود و صدمات مادي و معنوي زيادي بر اين حوزه و فعالان آن وارد آمد؛ اگرچه نبايد كتمان كرد كه برخي هنرها همچون موسيقي در ايامي جز كرونا نيز مهجورند و براي ارايه خيلي وقتها با مشكل روبهرو؛ اما اين همهگيري مشكلات را دوچندان كرد. شايد مهمترين و اصليترين مسالهاي كه بر اين حوزه تاثير گذاشت، همين همهگيري بود؛ اجراها و كنسرتهايي كه به ناچار آنلاين شدند؛ جشنواره فجري كه متاثر از اين همهگيري متفاوت از هميشه برگزار شد و البته مسائلي كه جدا از اين اتفاقات بود؛ از جمله درگذشت هنرمندان تاثيرگذار همچون محمدرضا شجريان و گلنوش خالقي و... البته مسائل صنفي نيز چون هميشه با چالشهايي مواجه بود كه ميتوان به ماجراي انتخابات خانه موسيقي اشاره كرد. درباره اتفاقاتي كه در اين سال بر موسيقي گذشت، با ماني جعفرزاده منتقد و آهنگساز گفتوگو كردم كه در ادامه ميخوانيد.
كوويد19 در سالي كه گذشت، بر تمام جهان سايه انداخت و البته بر بسياري از حوزههاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و... از نظرگاه شما تاثيرات اين همهگيري بر حوزه موسيقي چه بود؟
حقيقت غيرقابل انكار اين است كه قسمت منفي ماجرا معوق ماندن كنسرتها و نامعلوم بودن وضعيت اجراهاست. ضعف زيرساختها هم عملا باعث شده كه اجراي كنسرتهاي آنلاين هم با مشكلات عديدهاي روبهرو باشند. معتقدم در همه اتفاقات خير و شري وجود دارد. به باور من وجه خير اين ماجرا نيز اين است كه هياهوي موسيقي را مقداري ساكت كرد و به آهنگسازان، هنرمندان و موسيقيدانان جديتر، اين فرصت را داد كه شروع به خلق اثر كنند. تصورم اين است كه در اولين فرصتي كه كرونا شرش را كم ميكند با تعداد قابل ملاحظهاي از آثار روبهرو خواهيم بود كه در همين دوره نوشته و ساخته شدهاند و امكان اينكه در شتابزدگي كنسرتها و اجراها، به صورت خام يا نارس به دست مخاطب برسند كمتر شده يعني فرصت بوده كه خودِ هنرمند اثرش را چكشكاري و به آن فكر كند و درنهايت اثر بهتري خلق نمايد؛ از اين نظر فكر ميكنم ميشود، اميد بست به آنكه اين توقف، فرصتي ايجاد كرده باشد براي خلق آثار عميقتر و جديتر.
خب اگر هنرمند جدي باشد، غير از اين هياهو نيز پيش از چكشكاري و فكر كردن، اثرش را منتشر نميكند؛ چگونه هياهو ممكن است بر يك هنرمندِ جدي تاثير بگذارد و چطور ميتواند از اين سكوت كه گفتيد استفاده كرده باشد؟
ببينيد زماني كه توفان كنسرتها در پيش است، زماني كه جنجال دايمي فضاي مجازي وجود دارد و رقابت حرفهاي، پيوسته از شما توليد بيشتر ميخواهد. از بيماريهايي كه اين روزها نه فقط در مملكت ما، بلكه از تهران تا نيويورك وجود دارد، بيماري توليد انبوه است يعني همه سعي ميكنند در يك رقابت عجيب و غريب به يك كارخانه توليد اثر هنري تبديل شوند و اين منافاتي با جدي بودن ندارد. ممكن است آرتيست يا موسيقيدان خيلي هم جدي باشد ولي در رقابت حرفهاي و در فشار كاري ناگزير به توليد بيشتر باشد و اين افزايش سرعت توليد، خواهي نخواهي كيفيت لازم را كمي پايين ميآورد.
يكي از تاثيرات منفي كه اين همهگيري بر فعالان حوزه موسيقي گذاشت، بحث اقتصادي بود اگرچه دامن همه اقشار جامعه را گرفت اما اگر بخواهيم درباره حوزه موسيقي صحبت كنيم از تعطيلي اجراها تا آموزشگاهها و... همه متاثر از اين ماجرا شدند.
من در يك كلام معتقدم كه خون موسيقيدان از ديگران رنگينتر نيست؛ ما هم مثل بقيه مردم هستيم و مردم بدون استثنا از همه طبقات جامعه به جز طبقات خيلي بالا كه ما هيچوقت آنها را نميبينيم و فقط بعضي مواقع با ماشينهايشان رد ميشوند؛ همگي در طبقه متوسط به پايين، اين صدمه را خوردهايم. فكر نميكنم موسيقيدان در چنين موقعيتي حق داشته باشد كه نق اضافه بزند به دليل اينكه او در همان موقعيتي ايستاده كه مردم هستند و وضعيت او هم مانند ديگر مردم است.
در پاسخ به پرسش اولم، اشارهاي داشتيد به اجراهاي آنلاين؛ اين كنسرتها و اجراهاي برخط امسال به دليل شرايط همهگيري خيلي گُل كردند اما با مشكلات عديدهاي هم روبهرو بودند، نظرتان در اين رابطه چيست؟
تصور من اين است كه قسمت مهمي از ارايه آنلاين آثار هنري، بيرون از حوزه فرهنگ و هنر است و درواقع به زيرساختهاي فني كه در كشور وجود دارد مرتبط ميشود. بنده در اين حوزه متخصص نيستم ولي به نظرم بحث فقط اينترنت نيست، بحث اينترنت عوامانهترين بحث است، مبحث اصلي توانايي پلتفرمهاست مثلا خيلي وقتها ممكن است، اينترنت پاسخگو باشد ولي پلتفرمي كه كنسرت را ارائه ميدهد، امكان ارائه درست نداشته باشد. بعضي از پلتفرمها امكاناتشان با هم متفاوتند. يكي از تجربههاي شخصي خود را در اين زمينه بگويم، اركستر ملي كه عضو شوراي آن هستم، برنامه كنسرت داشت كه براي ارائه آنلاين آن برنامهريزي مفصلي كرده بوديم و تصورمان اين بود حداقل كار به صورت آنلاين ديده شود ولي عملا اين اتفاق نيفتاد به شكلي كه بعد از 20 دقيقه اكثر قريب به اتفاق مخاطبان، اجرا را از دست داده بودند كساني هم كه موفق شدند تا آخر ببينند تعداد خيلي كمي بودند. هنرمندان، شورا و رهبر اركستر، همه تلاششان را كردند و بهترين كاري را كه ميتوانستند، ارائه دادند ولي جايي بيرون از حوزه اختيار هنرمند اتفاقي ميافتد كه همه برنامهريزيها و تلاشها را زير سوال ميبرد. در واقع زيرساختهايي چون پلتفرمها و اينترنت به اشكالي مضاعف تبديل شدهاند كه عملا ارتباط مخاطب را با اثر هنري كموبيش قطع كردهاند. از آن بدتر اين است كه پايين بودن كيفيت ارايه به مخاطب، اين سوءتفاهم را ايجاد ميكند كه يا اثر هنري بد است يا اجرا. به نظرم اگر ارتباط پلتفرمي قطع شود به مراتب بهترست چون درنهايت عذرخواهي ميكنيم و ميگوييم پلتفرم قطع شده است و ما نتوانستيم اشكال را رفع كنيم ولي وقتي كه اثر شما با كيفيت خوب اجرا ميشود و با كيفيت خيلي بدي به دست مخاطب ميرسد، اين نتيجه بدتري در پي دارد.
اگر بخواهيد اين برنامههاي آنلاين را از ابتدا تاكنون با هم قياس كنيد؛ به نظرتان از منظر كيفيت تفاوتي كردهاند، پيشرفتي داشتهاند؟
به باور من تكان مختصري خوردهاند ولي حقيقت اين است كه آن تكان مختصر به اين معناست كه مثلا هنرمندان به اين تجربه رسيدهاند كه يك اجرا را در يك پلتفرم ارايه ندهند. چهار يا پنج پلتفرم مختلف را با هم اجاره كنند و در آن قالب ارايه دهند تا كمي كار بهتر شود كه اين ايده نتيجه تجربه خود اجراكننده در طول سال است و تصور نميكنم در طول سال در تواناييهاي فني ما در اين حوزه تغيير هويتي اتفاق افتاده باشد.
در سالي كه گذشت، انتشار آلبومها و به ويژه تك آهنگها را چطور ديديد؛ در بازهاي از سال ما شاهد انتشار آثار بسياري بوديم و البته با توليدات زيادي مواجه شديم...
به نظرم هر قدر در اين حوزه فعالتر باشيم مسلما نشاندهنده اين است كه صنعت موسيقي در كشور تواناتر است؛ حتي اگر آثاري با كيفيت هنري پايينتر هم در حال توليد انبوه هستند، اين هم به خودي خود بد نيست هميشه اين مثال را زدهام كه تنقلات در كنار غذا ميمانند چون قسمتي از خوراكي روزمره ما هستند در حالي كه همه ما ميدانيم كه ارزش غذايي ندارند در نتيجه توليد انبوه به خودي خود بد نيست. به آن نگاه بدي ندارم اما پيش از هر چيز مبين اين است كه نوع ارائه موسيقي نه فقط در كشور ما بلكه در همه جا در حال تغيير است. بحث تكآهنگها بيشتر از سه،چهار سال نيست كه مطرح شده؛ پيش از اين دائم در مورد آلبوم صحبت ميشد و الان در مورد تك آهنگ صحبت ميشود...
اين تغيير در ارائه ناشي از چيست؟
دليلش تغيير و تحولي است كه در ساختار ارائه اثر به مخاطب به وجود آمده است. پيش از اين، من براي اينكه بتوانم اثري را به دست مخاطبم برسانم حداقل بايد 8 قطعه ميساختم كه روي يك سيدي كپي شود و به دست مخاطب برسد ولي الان
به سادگي ميتوانم يك تكآهنگ را منتشر كنم و در فاصله كوتاهتري هم اثرم شنيده شود. اينجا در مورد كيفيت صحبت نميكنم ممكن است يك اثر تنقلاتي توليد شده باشد كه اين عيبي ندارد. من دارم توضيح ميدهم كه به نظر من تغيير ماهيت ارائه اثر به مخاطبان منجر به اين انفجار توليد شده به دليل اينكه وقتي قرار باشد 8 اثر را كنار هم بگذاريم براي توليد آن زمان بيشتري نياز داريم در صورتي كه وقتي كار به ارائه يك اثر ختم ميشود با سرعت بيشتري ميتوان توليد كرد در نتيجه انبوه شدن آن چيز دور از ذهني نيست.
ما در سال 99 خبر ديگري هم داشتيم درباره برگزاري انتخابات خانه موسيقي و در واقع اعلام خبري مبني بر تعويق در برگزاري كه علتش شيوع كرونا بيان شده بود و باقي ماجرا كه بحثبرانگيز بود؛ نظر شما در اين رابطه چه هست؟
ماجراي خانه موسيقي و همه ماجراهاي صنفي كه در سطح كلان فرهنگ كشورمان اتفاق ميافتد خيلي متاثر از ماجراي كرونا نيست، در حالي كه خيليها سعي ميكنند آن را به كرونا مرتبط كنند اما به باور من اصلا اينطور نيست. مطلب روشن است مثل هميشه تكليف خانه موسيقي معلوم و روال آن هم مشخص است، در نتيجه اگر زماني گفته شود كه به دليل كرونا فلان اتفاق افتاده، آخرين نفري كه ممكن است چنين چيزي را باور كند، خود من هستم، چراكه تصور نميكنم اگر كسي واقعا بخواهد تحولي جدي در يك ساختار صنفي ايجاد كند، چيزي مثل كرونا مزاحمتي در اين زمينه داشته باشد. همانطور كه ميبينيد جشنواره فجر برگزار شد و كلي اتفاق و تحولات كلان فرهنگي رخ داد كه همگي در زمان كرونا بودند.
به جشنواره فجر اشاره كرديد، خيليها با برگزاري آن موافق نبودند و برخي نيز معتقد بودند زيرساختها براي اجراها مهيا نبوده.
در مورد جشنواره فجر بايد بگويم كه در كل من با برگزار نشدن فستيوالي كه 6-35 سال برگزار شده، موافق نيستم مگر اينكه در موقعيت عاطفي خاصي قرار بگيرد، به طور مثال عزاي عمومي اتفاق بيفتد؛ من خودم از كساني بودم كه در زمان حادثه هواپيما گفتم در جشنواره شركت نميكنم و گفتم موقعيت حاضر وقت جشن گرفتن نيست، چراكه همه سوگوارند، اما زمانيكه فستيوالي سالهاي سال كار كرده، بديهي است كه تعطيل كردن آن منطقي نيست. مشكل فجر در برگزار شدن يا نشدن آن نيست. من بر اين باورم كه مشكل بنيادين فجر مشكل مديريتي است، چراكه هميشه در فاصله زماني بسيار كوتاهي مانده تا برگزاري جشنواره، تازه شروع به برنامهريزي ميكنند. الان بايد كارهاي جشنواره فجر سال ۱۴۰۰ كليد خورده باشد، به گروههاي اجرايي آن، به پلتفرمهاي لازم جهت ارايه و به اينكه كرونا مانده باشد يا نه، فكر شود و همه برنامهريزيهاي آن انجام شده باشد نه اينكه در ماه مهر يا آبان برنامهريزي شود. در نتيجه فارغ از اينكه جشنواره برگزار بشود يا نه، معتقدم جشنواره فجر به شكل بيمارگوني بزرگ است. بنده مقالههاي مربوطه را نوشتهام و موجود است. يك جشنواره موسيقي نميتواند هم جشنواره موسيقي پاپ باشد، هم جشنواره موسيقي كلاسيك و هم جشنواره موسيقي نواحي، هم جشنواره كلاسيك ايراني و سنتي، هم به همه سيديهايي كه در طول سال منتشر شده، جايزه بدهد. شما يك فستيوال ديگر در دنيا معرفي كنيد كه اينگونه اداره شود. من پيشتر از اين هم گفته بودم اجزاي جشنواره فجر بايد تقسيم شوند. به طور مثال جشنواره موسيقي كلاسيك در ارديبهشت برگزار شود يا جشنواره موسيقي نواحي در تير ماه. در كل جشنواره موسيقي فجر را كه جشنواره بسيار بزرگي است، در طول سال به جشنوارههاي كوچكتر تقسيم كنيم كه قابل مديريت بوده و بتوانيم آن را به درستي به نتيجه برسانيم. چنين برنامهريزي يعني دو ماه مانده به شروع فستيوال، روش مخصوص امسال و پارسال نيست، 36 سال است كه روش همين است.
اما در سالي كه گذشت ما با اخبار تلخ و نابهنگام نيز روبهرو شديم و هنرمنداني را از دست داديم كه البته بسياري از آنها تاثيرگذار و محبوب بودند ولي در اين ميان درگذشت آقاي محمدرضا شجريان واكنشهاي بسياري را در پي داشت؛ همچنين درگذشت خانم گلنوش خالقي كه خب جايگاه ويژهاي داشتند.
سال تلخي گذشت و به باور من براي موسيقي خيلي سختتر بود. بديهي است كه كوتاه شدن سايه بلند استاد شجريان از موسيقي ايران ضايعهاي تكرار نشدني است و خيلي بعيد است تا مدتها شخصيتي با مختصات هنري و شخصيتي آقاي شجريانِ پدر داشته باشيم يعني كسي كه مقبوليت عمومي دارد؛ خواص، او را ميپسندند و عوام هم او را ميفهمند، بهشدت محترم، هميشه كنار مردم و اين سوي خط بوده است؛ از آن مهمتر اينكه او قسمتي از فرهنگ اين سرزمين شده و به مراتب فراتر از يك خواننده محبوب است. خواننده محبوب خيلي زياد است اما شجريان يك نفر است و فكر ميكنم تا مدت زمان طولاني هم اين طور باقي بماند.
درباره استاد گلنوش خالقي هم نميشود از حق گذشت. ايشان نقش بسيار مهمي هم در تنظيم و هم در رهبري داشت و همچنين معرفي دوباره آثار پدر فقيدش استاد روحالله خالقي و هم اينكه در معرفي فرهنگ موسيقيايي اركسترال ايراني به جهان كه نوع خاصي از رنگآميزي اركستر به وجود آورد كه كاملا امضاي شخصي او بود و بهواقع به فرهنگ اين سرزمين خدمت كرد و از ياد نبريم يكي از نخستين زنان رهبر اركستر بود و ميشود گفت كه احتمالا اولين زن رهبر اركستر تاريخ موسيقي ايران بود و سايه او هم تا مدت زمان طولاني بر نوع خاصي از اركستراسيون در اين فرهنگ باقي خواهد بود.
و در جمعبندي اگر مطلبي داريد، بفرماييد.
تصور من اين است كه كرونا موسيقي را ناگزير كرد به پذيرش با شتاب تحولي كه در پيش بود. آن تحول، پلتفرمهاي موسيقي و ارائه آن به مخاطبان بوده است. پلتفرمها در حال تغييرند در حالت عادي شايد چنين تحولي در دو، سه سال آينده اتفاق ميافتاد اما كرونا عملا آن را به امسال موكول كرد. درنهايت اينكه نه فقط براي جامعه موسيقي كه براي همه مردم كشورمان آرزوي گشايش در سال جديد ميكنم و اميدوارم كه هم اين بيماري و هم مشكلات اقتصادي كه با سوءمديريتهاي كلان در كشور به وجود آمده در سال جديد برطرف شوند كه همه مردم از جمله موسيقيدانها بتوانند آسودهتر زندگي كنند.