درنگي بر وضعيت انجمنهاي موسيقي
چرا مديران كارآمد استعفا را چاره ميبينند؟
بيتا ياري
پس از استعفاي مدير دفتر موسيقي در بهار سال 98 در مخالفت با طرح دولت به منظور بهرهمندي از درآمد موزيسينها در قانون موسوم به 10درصد، اكنون استعفاي مديرعامل انجمن موسيقي در بهمن ماه گذشته به علت مخالفت با طرح وزارت ارشاد در تبديل انجمنهاي موسيقي به موسسات فرهنگي و هنري و دخالتهاي مديران بالادستي در رتقوفتق امور قانوني انجمن، اين دومين استعفاي هشدار برانگيز در وزارتخانهاي است كه قرار است براي فرهنگ و هنر و بهبود آن بكوشد، چراكه نشانگر انحرافات و قصوري بزرگ در اهداف آن است كه تاكنون در آن جاي نداشته. نميشود به سادگي از تبديل ماهيت انجمنها، دليل عمده اين استعفا، چشم پوشيد و نميشود از اين استعفا به سادگي گذشت، چراكه علي ثابتنيا، مديرعامل مستعفي انجمن موسيقي در مدتزماني كه در اين سمت مستقر بوده است، در نزديك به دو سال گذشته، عملكرد درخشاني از خود به جاي گذاشته و همكاران او در انجمنهاي سراسر كشور و نيز هنرمندان در تعامل با انجمن موسيقي ايران بر اين حسن عملكرد صحه ميگذارند و ناباورانه تاييد اين استعفا در هيات امناي انجمن را مورد پرسش قرار ميدهند كه اين چگونه هيات امنايي است كه برايش استعفاي يك مدير كارآمد و مفيد با استعفاي مديران ناكارآمد يكي است؟ اينجاست كه اين پرسش به ذهن ميرسد كه اين هيات امنا چگونه است كه اينقدر مصر بر خلاف اهداف انجمن در بهبود وضعيت مشاركت موزيسينها در انجمنها و تعالي آن در تلاش است؟ و آيا اين انحراف بزرگ از اهداف انجمن نيست؟ و پرسش مهمتر اينكه چرا اين هيات امنا كفه ترازويش به سمت وزارت ارشاد و دستورات دولتي (همانند دستور حذف انجمنهاي سراسر كشور و ايجاد موسسات فرهنگي و هنري به جاي آنها) سنگيني ميكند تا به نفع جامعه موسيقي و انجمن؟ آيا اين سوال به ما متذكر نميشود كه وجود هيات امناي اينچنيني كه اغلب در دمودستگاه ارشاد و شوراهاي آن صاحب ركورد و كسوت هستند، كمتر به صلاحديد انجمن ميانديشد و تنها در جهت تامين منافع وزارت ارشاد گام برميدارند؛ همان بيخاصيتسازي وجود انجمنهاست كه در دوره اين دولت در انجمن موسيقي ايران رخ داده؟ و حالا هم كه در نتيجه اين وضعيت، تلاش براي تلاشي انجمنها با تاييد استعفاي مديرعامل انجمن موسيقي شاهديم كه مخالف با طرح وزارتخانه براي تبديل انجمنهاي موسيقي به موسسات فرهنگي و هنري بود. ما در جهت حل مشكلات كشورمان همچون مسائل هستهاي و تحريمها و ... در سطح جهاني اميد به دولت داريم و نگاه حذفي را برنميتابيم اما در قالب يك انجمن از عدم ايجاد مداخلهگري و امتداد بقاي آن عاجزيم و راهكار دوقطبي تنگناي حذف و بقا را كاتاليزور طرحهاي نامفيدمان ميكنيم؛ تا آنجا كه مديرعامل انجمن به ناچار، خسته از تلاش، راه استعفاي خويش را برميگزيند تا ننگ ايجاد شرايط بغرنج و محنتزا براي انجمنها را به جان نخرد. شايسته هم نيست مديري كه خوشنامي و حسن عملكرد از خويش برجاي گذاشته اينچنين بهناحق گرفتار دستوراتي شود كه جز صدماتي آشكار به پيكره جامعه موسيقي نيست. چه شده است كه در وزارت ارشاد و دولت بودجهها صرف اموري ميشود كه جز دشوار كردن شرايط براي همكاري انجمنها و فعاليتهاي مستقل و مشاركتي مردمي چيز ديگري نيست؟ كجايند آن كساني كه داد سخن ميدانند از سپردن كارها به انجمنها و اصناف در هر حوزه؟ چرا بودجه دولتي و بيتالمال در وزارت ارشاد و دفتر موسيقي به جاي طرح كمك به بهبود وضعيت موزيسينها از طريق انجمنها در جهتي صرف ميشود كه طرحهاي اينچنيني راه را بر اندك فعاليتهاي مستقل موسيقي در روزنههاي محدود باقيمانده در سراسر كشور سد ميكند؟ دفتر موسيقي به عنوان عضوي از هيات امناي انجمن، با چه هدفي اين روند را تسريع ميكند؟ چرا مديران بالادستي ارشاد و دفتر موسيقي خود را مجاز ميدانند كه با ايجاد قوانين حذفي و تغييرات اساسي بر انجمنها را تحت چنان فشاري قرار دهند كه براي مديرعامل چارهاي نماند جز آنكه نبودن را بر بودن ترجيح دهد؟ در اين وزارتخانه چه موقعيتهايي بهتر و بالاتري در كجا براي كدام موزيسين و جمعي ايجاد شده است كه اين دولت فعاليت آنها را با حذف انجمنها مفيدتر ميداند؟