مقايسهاي ساده!
همه ميدانيم كه شرايط كشور و تورم و نقدينگي چگونه است. هر ريالي كه به بودجه اضافه شود، به همان نسبت تورم ايجاد ميكند، چون اين ارقام ناشي از توليد و ثروت حكومت و جامعه نيست، بلكه فقط به دليل انتشار پول است. به معناي ديگر اينها دوغ خالص ولي جديدي نيستند، بلكه آبي است كه به دوغ موجود بسته ميشود و از جيب فقيرترين افراد خارج ميشود. يك ليتر دوغ خالص داريم و ۵ نفر مصرفكننده و به هر كدام يك ليوان دوغ ميرسد حالا به علتي ۵ نفر مهمان هم ميرسد. يا بايد همه نصف ليوان دوغ خالص مصرف كنند، يا بايد يك بطري جديد دوغ خالص بخريم يا اينكه تقلب كرده و يك بطري آب بريزيم داخل دوغ خالص و آن را رقيق كنيم. راه ديگري نداريم. افزايش بودجه بدون تامين منابع واقعي، همان راه سوم است. ولي برخلاف مثال فوق كه هر ۱۰ مصرفكننده از دوغ رقيقشده مشابهي استفاده ميكنند در ماجراي بودجه اينطور نيست. ۲ نفر از مصرفكنندگان همان دوغ خالص را ميخورند، ۸ نفر بقيه، رقيقشده سه ليوان باقيمانده را ميخورند. هر چه فقيرتر باشيد، سياست افزايش نقدينگي تورمزا، ارزش و توان خريد پول را براي شما كمتر ميكند، زيرا ثروتمندان ميتوانند تورم را جبران كنند. حالا ببينيد كه چنين پول هزاران ميليارد توماني كه به مثابه آب به دوغ بسته شده است كجاها هزينه ميشود؟ همه آنها در زمينهها و مربوط به كارگزاراني است كه براي حفظ موقعيت خودشان كاربرد دارند. حكومت و مجلس بايد براي همه و به ويژه براي فرزندان اين سرزمين و آيندگان تصميم بگيرد. آخر اين چه كاري است كه پول به كامنتگذاران فضاي مجازي بدهيد؟! در اين افزايشها، اقشار اصلي جامعه كجا هستند؟ كارگران، معلمان، استادان دانشگاه، كاركنان بهداشتي كشور و پرستاران كه در صف اول مبارزه با كرونا هستند، محيط زيست، فقرا، زنان سرپرست خانوار، معلولان و نيازمندان، كارآفرينان، افراد بيكار كه دنبال اشتغال هستند، توليدكنندگان، كشاورزان، كودكان كار، نيروهاي حاشيهاي و... خيلي خيلي دورتر از حداقلهاي امام علي(ع) هستيم ولي بدتر اين است كه چهار نعل در حال دورتر شدن نيز هستيم. براي حسن ختام، دو مورد از دهها داستان امام علي(ع) را در زير ميآورم كه مروري باشد بر ذهنيت كساني كه پيش از انقلاب با اميد رسيدن به چنين جامعهاي انقلاب كردند.اميرالمومنين(ع) ضمن خطبهاي فرمودند: «به خدا سوگند عقيل را در نهايت بينوايي ديدم، از من خواست تا يك صاع از گندم شما مردم را به او ببخشم، در حالي كه فرزندانش را از شدت فقر آشفتهموي و گردآلود با چهرهاي نيلين ميديدم. چند بار نزد من آمد و خواهش خود مكرر كرد و من همچنان به او گوش ميدادم و او پنداشت كه دينم را به او ميفروشم و شيوه خويش واميگذارم و از پي هواي او ميروم. پس پاره آهني را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گيرد، به تنش نزديك كردم. عقيل همانند بيماري ناله سر داد و بيم آن بود كه از حرارتش بسوزد.گفتم: اي عقيل نوحهگران در عزايت بگريند، آيا از حرارت آهني كه انساني به بازيچه گداخته است مينالي و مرا از آتشي كه خداوند جبار به خشم خود افروخته بيمي نباشد؟ تو از اين درد مينالي و من از حرارت آتش ننالم؟»يكي از اتفاقات مشهور در دوران حكومت اميرالمومنين(ع) مربوط به فرماندار بصره يعني عثمان بن حُنيف است. طي اين ماجرا به آن حضرت خبر رسيد عثمان دعوت يكي از ثروتمندان بصره را پذيرفته است؛ لذا طي نامهاي مورد عتاب امام (ع) قرار گرفت. در بخشهايي از اين نامه تاريخي آمده است: «اي پسر حنيف، به من گزارش دادند كه مردي از سرمايهداران بصره، تو را به مهماني خويش فرا خواند و تو به سرعت به سوي آن شتافتي خوردنيهاي رنگارنگ براي تو آوردند و كاسههاي پر از غذا پي در پي جلوي تو نهادند. گمان نميكردم مهماني مردمي را بپذيري كه نيازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، انديشه كن در كجايي؟ و بر سر كدام سفره ميخوري؟ پس آن غذايي كه حلال و حرام بودنش را نميداني دور انداز و آنچه به پاكيزگي و حلال بودنش يقين داري مصرف كن.» از اين نوع برخوردها حتي با خانوادهاش و ساير منسوبين حكومتي نيز داشته است.