فوتبال، شورش و فاجعه
مرتضي ميرحسيني
نتيجه بازي براي پروئيها نه فقط مهم كه حياتي بود و حداقل به تساوي نياز داشتند. اما فقط چند دقيقه از رقابت باقي مانده بود و با يك گل خورده از آرژانتين عقب بودند. با اين شكست احتمالا از رسيدن به بازيهاي المپيك توكيو محروم ميشدند؛ آنهم زماني كه مسير راه را تا نيمه طي كرده بودند. حتي در اين بازي خانگي-كه در ورزشگاه ملي ليما برگزار ميشد- از هر حيث از رقيبشان بهتر بودند و حقشان شكست نبود. البته هنوز بازي ادامه داشت و همه اميدها از دست نرفته بود. سرانجام در واپسين دقايق بازي به هر زحمتي كه بود گل مساوي را زدند و ورزشگاه از صداي شادي و فرياد تماشاگران منفجر شد. اما داور گل را نپذيرفت. صداي هواداران كمي فرونشست، اما دو نفر از آنان به داخل چمن به سمت داور دويدند تا با مشت و لگد به تصميم او اعتراض كنند. پليسها هم به دنبالشان وارد زمين شدند و هر دو را گرفتند. اما به جاي آنكه اين دو را هرچه سريعتر به بيرون چمن هدايت كنند بياعتنا به اعتراضهاي تماشاگران - كه اشيايي را به درون زمين پرت ميكردند- همانجا با خشونتي زياده از حد كتكشان زدند و بعد كشانكشان با خود بردند. اين صحنه حتي شايد بيشتر از تصميم داور، تماشاگران را عصباني و از خود بيخود كرد و اينجا بود كه آنان گروه گروه مثل سيل به داخل چمن سرازير شدند. پليسها سعي كردند با شليك گاز اشكآور، جمعيت خشمگين را پراكنده كنند، اما ديگر كسي تسلطي بر اوضاع نداشت. درگيري بين تماشاگران و ماموران انتظامات بالا گرفت و چند هزار نفر متاثر از شرايط ايجادشده به بيرون ورزشگاه دويدند. بيشتر درهاي خروجي هنوز بسته بود و از اينرو بيشترشان در چند راهرو و راهپله باقي مانده گرفتار شدند. عده زيادي همانجا از خفگي يا ضربه به سرشان جان باختند، اما ماجرا هنوز ادامه داشت. بيرون ورزشگاه عملا جنگ خياباني درگرفت و شمار ديگري هم در اين زدوخوردها كشته و زخمي شدند. در آن چند ساعت خونين و پرالتهاب، به خانهها و مغازههاي منتهي به ورزشگاه هم آسيبهاي زيادي وارد شد. آن روز -طبق آمار رسمي- 328 نفر كشته شدند و بيشتر از 500 نفر هم مجروح. ورزشگاه ملي ليما 53 هزار نفر ظرفيت داشت و آن روز همه صندليها پر شده بودند. جالب اينكه از ميان آنهايي كه داخل چمن يا روي سكوها ماندند كسي كشته نشد و تلفات فقط به آنهايي برميگشت كه در خروجيها گير افتادند يا در درگيريهاي بيرون ورزشگاه شركت كردند. هرچند همه ابعاد و زواياي اين حادثه -كه سال 1964 در چنين روزي روي داد و نوشتهاند كه بدترين فاجعه اينچنيني در تاريخ فوتبال است- آن زمان معلوم نشد و دولت پرو هم چنانكه بايد مساله را درست و دقيق بررسي نكرد. فقط فرمانده پليس را به جرم تخطي از دستورالعملها و نيز دستورش براي شليك گاز اشكآور به 30 ماه حبس محكوم كردند. همچنين ظرفيت ورزشگاه ملي ليما را از 53 هزار نفر به 42 هزار نفر كاهش دادند. جرج سالازار (مورخ و روزنامهنگار) كه چندي بعد كتابي درباره اين فاجعه نوشت، ميگويد جامعه پرو در آن سالها، يعني دهه 1960 هم ملتهب و هم آماده انفجار بود، در آن سالهايي كه بسياري قهرمانيهاي فيدل كاسترو را تحسين ميكردند و مجذوب بيتلها بودند و مردم به ويژه جوانان محروم شهري، عدالت اجتماعي و فرصتهاي برابر ميخواستند و متاثر از تبليغات چپها آماده طغيان و عصيان بودند. آن روز هم سوت داور اروگوئهاي و بعد خشونت پليسها را -كه يكي از آنان را با خشونت كتك زده و تحقير كرده بودند- مصداق ظلم و بيعدالتي ديدند و ضد آن شوريدند.