پاكيزه بشوي دست و رو را
سيد علي ميرفتاح
گورباباي سياست. گورباباي غرب و شرق. بيخيال مذاكرات هستهاي. بيخيال دلواپسان و اميدواران. بيخيال اوضاع نابسامان اقتصادي. بيخيال همه چيز... بو كه ميتوانيد ندهيد. در اين گرما، در اين ازدحام، در اين شلوغي، در اين تابش عمودي آفتاب، گناه كه نميكنيد اگر «گند بغلتان» را با اسپري بپوشانيد. كاش دولت در گرماي تابستان يارانه دئودورانت را به طور علاوه ميداد كه كسي بهانه نداري پيش نكشد. البته غير از دئودورانت يك يارانه علاوه هم ميداد براي خميردندان و مسواك، يكي هم براي زاج سفيد كه توي كفشهايشان بريزند و عفن پاي مباركشان را به تاخير بيندازند. اينجا شهر است، شهر هم در ازدحام است از بد حادثه توي اتوبوس و مترو و تاكسي بايد بچسبيم به هم و يك مسير نيم ساعته را در مجاورت هم طي كنيم. بقيه كه از سنگ و آهن نيستند.
آدمها متاسفانه دماغ دارند و حس بوياييشان كار ميكند و در اين تابستان زودرس تا فيها خالدينشان ميسوزد از تندي بوي پا و بدن و دهان... حمام چيز خوبي است. صابون چيز خوبي است. عطر، به تنهايي كاري از پيش نميبرد، به خصوص عطرهاي تند ارزان قيمت وقتي كه با بوي بدن همراه ميشوند خود تبديل به عفني ميشوند كه مستراحهاي بين راه را تداعي ميكنند. قبل از عطر بايد حمام رفت. در حمام بايد صابون زد. بعدش بايد اسپري زد. در اين گرما لباسها را بيش از يك روز نميشود پوشيد. مردم هم كه عموما پيه و چربي انباشته دارند و در اين گرما تعريق مضاعف دارند و از خود رطوبت آميخته بانمك صادر ميكنند... دموكراسي خوب است و حقوق شهروندي هم به همان ميزان خوب است و حتما بايد روندهاي دموكراتيك پي گرفته شوند، قبلش اما تف انداختن توي كوچه و خيابان زشت است. فين كردن از آن هم زشتتر و پاك كردن انگشتان با درختها يا با تيرهاي چراغ برق از همه زشتتر. آب كم شده اما نه آنقدر كه نتوانيم دوش بگيريم.
حمام نيست، شير آب كه هست... پاكيزه بشوي دست ورو را/ صابونت اگر بود ميسر (اين را صد سال پيش گفته نه الان) بر شستن دست و رو چه بهتر/ با حوله پاك خشككن رو/ پس شانه بزن به مو و ابرو/ كن پاك و تميز گوش و گردن/ كاين كار ضرورت است كردن/ تا آنكه به پهلويت نشيند/ چرك گل و گوش تو نبيند/ در پاكي دست كوش كز دست/ دانند ترا چه مرتبت هست/ چركين مگذار بيخ دندان/ كان وقت سخن شود نمايان/ پيراهن خويش كن گزيده/ هم شسته و هم اتو كشيده/ كن كفش و كلاه با برس پاك/ نيكو بستر ز جامهات خاك/ در آينه خويش را نظر كن/ پاكيزه لباس خود به بر كن.
جان من، عزيز من، هر عقيدهاي داري، محترم. هر چه هستي باش. هر كه هستي باشد. فقط تابستان است و رمضان در راه. بوي بد از هر پلشتي پلشتتر است.