اما و اگر رهاييبخش
نازنين متيننيا
روز گذشته، دو خبر در حوزه اجتماعي با «اما» و «اگر» مديران روي خروجي خبرگزاريها آمد. نخستين خبر مربوط به نشست رييس پليس تهران بود كه اعلام كرد 12 هزار معتاد كارتنخواب در تهران وجود دارد كه «اگر» شرايط نگهداري آنها تامين شود، پليس تهران ميتواند آنها را ظرف 24 ساعت جمعآوري كند. خبر دوم هم درباره طرح نشاط در شش هزار مدرسه در سال آينده بود و اينكه معاون پرورشي و فرهنگي وزارت آموزش و پرورش درباره آن توضيح داد: آموزش و پرورش آمادگي اجراي طرح يك روز نشاط را در شش هزار مدرسه دارد كه «اگر» اعتبارات لازم تامين شود، آن را اجرا ميكند. هر دو اين خبرها از اخبار اجتماعي مهم روز بودند و تيترهاي آنها درباره اتفاق، فارغ از «اما» و «اگر»هاي اعلامشده، حسابي به چشم ميآمد. انگار به همين اندازه كه پليس تهران آمادگي جمعآوري معتادان را دارد يا وزارت آموزش و پرورش توانايي برگزاري يك طرح بزرگ در مدارس را دارد، كافي است و اجرايي شدن هركدام از اينها به همان «اما» و «اگر»هاي جادويي برميگردد كه معمولا هم در دسترس نيست و به نهاد و سازماني ديگر برميگردد كه حالا آنها هم يا جوابگو هستند يا نيستند و اصل خبر هميشه نشدني و اتفاقنيفتادني باقي ميماند. همين است كه معمولا اخبار از اتفاقهاي واقعي كه هرروز ميبينيم دورتر و دورتر ميشوند و هيچكسي هم حواسش را به اين «اما»ي آمده در متن نميدهد. بروكراسي اداري، وارد خبرها هم شده و هرخبري از هر مديري در حد يك روايت صرف است و ارزش بيشتري ندارد. گره همه مسائل در دست يك نهاد و سازمان ديگر حل ميشود و در بهترين حالت و وقتي به سراغ آن نهاد و سازمان ديگر هم بروي، بازهم يك نهاد و سازمان ديگر موظف وجود دارد كه «اما» و «اگر» نهاد و سازمان دومي را ميسازد و اين چرخه آنقدر ادامه پيدا ميكند تا اصل اتفاق معمولا به حاشيه و سكوت خبري برود و اتفاقها و جريانهاي ديگر سوژه روز شوند. براي همين است كه در مرور اخبار و آرشيو خبري، اكثر سوژههاي اجتماعي، همچنان پرونده باز دارند و نهتنها هفتهها و ماهها كه گاهي ميشود سالها پشت سر هم درباره آن حرف زد و سرنوشت گيج و پيچدرپيچ آن را در بروكراسي اداري دنبال كرد و در انتها هم به هيچ نتيجه مشخص، واضح و پاياني نرسيد.