پر از ادعا در عين بيادعايي
ابراهيم عمران
برخي فيلمهاي سينماي ايران هرچند ادعاي خاصي ندارند و خود اين نداشتن ادعا، اين روزها شده سكوي پرش از بيكفايتي فيلمها، ولي در نهان خويش ميتوانند دورهاي از روابط جامعهشناسانه را خدشهدار كند. چه كه با نقبي بيجهت به هر مورد اجتماعي، بنا بر خواسته خويش هر طوري كه خواهان آن هستند دوره مورد نظر را به عقل خويش به چالش ميكشانند. نمونه اين دست از فيلمها «نهنگ عنبر» است كه با دستمايه قرار دادن زندگي يك جوان دهه پنجاهي و گريزي كوتاه از زندگياش در آن دوره، بيشتر مسائل زندگي روزمرهاش را در دهه 60 و دهه مياني 70 و به طريق اولي 90، به چالش ميكشاند و از پي عشقي سطحي، گريز اصلياش را به آن سالها ميزند و در «دمدستي»ترين حالت ممكن كه بارها اين حالات در مديومهاي مختلف تجربه شده، به زعم خود جامعه آن سالها را در حقيقت نقد ميكند... حال به چه ديدگاهي، بماند! هر چند اين نوشته در پي نقد فيلم نيست از منظر فيلمشناسانه ولي نميتواند از زاويه نگاه سازندگان آن بهراحتي عبور كند. همانطور كه آمد برخي دوستداران فيلم از كمدي بيادعاي آن تقدير كردهاند كه تماشاگران بيشماري را هم روانه سالنهاي خلوت اين روزها كرده است. آخر چگونه ميشود رفتارهاي «هيستريك» شخصيت اصلي فيلم را با چنين نگاهي به نظاره نشست؟ رضا عطاران كه در «بازيهاي تكراري هر چند دلنشينش» شكي نيست و اين اواخر اينگونه هنرنمايي، براي خود او نيز دروني شده، در نگاه تمسخرآميز به دههاي كه برخي محدوديتهاي خاص خود را داشت، بيهيچ اشارهاي كه چرا چنين بود، به سبب بيادعا بودن از كنار آن ميگذرد كه برخي از اين محدوديتها همچنان هم در جامعه وجود دارد و اگر كسي به هر طريق بخواهد، جامعه آن سالها را از طريق اين فيلم بشناسد، چه برداشت سطحي و گذرايي خواهد داشت؟! سه ويژگي فيلم «فروختن و اجاره دادن آن سالها» و «جبهه و جنگ» و وارد شدن به باند «قدرت و خودي نشان» در اين فيلم به طريقي زيركانه در مايه طنز به نمايش گذاشته ميشود و ادامه آن هم با «موتيف روزنامه» كه اشارهاي است به كار چند سال پيشش (پارتي) به پايان ميرسد، بيآنكه در پي چرايي باشد و شايد ميخواهد با سينماي طنز كه لامحاله عنصر چرايي در آن جايي ندارد در نگاه برخي، از كنار آن بگذرد كه گذشتن اينچنيني نميتواند به صلاح باشد براي فيلمي كه هر چند داعيهاي ندارد از نگاه سازندگان ولي «گل درشتياش» آنچنان است كه اين ادعا را باطل ميكند از نگاه تماشاگر حرفهاي سينما...