چرايي مخالفت با توافق هستهاي- نگراني امنيتي يا منافع اقتصادي
مهرانگيز مروتي
اظهارات علني برخي كشورهاي منطقه در مخالفت با توافق هستهاي و تحت فشار گذاشتن 1+5 براي بسياري از مردم اين سوال را مطرح ميكند كه چرا كشورهاي منطقه با حل مساله هستهاي ايران مخالف هستند. عربستان سعودي، امارات، قطر و تركيه چهار كشور منطقه خاورميانه هستند كه با استفاده از فضاي سياسي موجود در منطقه و جهان و با دستمايه قرار دادن برنامه صلحآميز هستهاي ايران، تلاش كردهاند در دو حوزه ديپلماسي رسمي و عمومي، از ايران پيشي بگيرند و دايره تقابل جمهوري اسلامي با جهان غرب را با استفاده از امكانات محدود خود توسعه دهند. پيدايش گروههاي تكفيري القاعده، النصر و داعش در افغانستان، سوريه و عراق و جنايات بشري در يمن كه با ترس از حوزه نفوذ ايران شكل گرفته، نتيجه همكاري تنگاتنگ تركيه، عربستان، امارات و قطر بوده است. سياست ضدايراني و ضدشيعي اين كشورها به ويژه سعوديها، به حدي بوده كه در روزهاي اخير حاكمان سعودي براي مقابله با ايران تا آنجا پيش رفتند كه دست در دست اسراييل گذاشته و با رژيم صهيونيستي، آشكارا ائتلاف كردهاند. كشورهاي حاشيه خليج فارس به دليل شرايط اجتماعي، فرهنگي و نداشتن الگوهاي قابل قبول دموكراسي، از مقبوليت چنداني برخوردار نيستند. اما از آنجايي كه كشورهاي غربي همپيمان قدرتمندي در منطقه ندارند لذا به طور تاكتيكي با اين كشورها روابط سياسي مناسبي بر مبناي منافع ملي خود برقرار كردهاند. ابتكار عمل دولت تدبير و اميد در عرصه سياست خارجي تحت هدايتهاي داهيانه رهبر معظم انقلاب، با رويكرد نرمش قهرمانانه و بر اساس منافع ملي و سه اصل عزت، حكمت و مصلحت، نهتنها مجال تقابل را از كشورهاي فرصتطلب منطقه گرفت، بلكه به فرصتي ارزشمند براي بيان مواضع اصولي جمهوري اسلامي ايران تبديل شد. به گونهاي كه با وجود به كارگيري تمام حربههاي داخلي و خارجي، اوباما بارها دست رد به سينه نتانياهو و جنگطلبان جمهوريخواه زده و ديپلماسي و گفتوگو را راهحل برنامه صلحآميز هستهاي ايران اعلام كرد.
اما براي پاسخ به سوال مطرح شده بايد از چند جنبه به موضوع نگاه كرد: نخست، از نگاه حكام مستبد و ديكتاتور منطقه، ايران باثبات و توسعهيافته بر اساس مردمسالاري ديني، ميتواند الگوي ملتها قرار گرفته و پايههاي غيردموكراتيك حكومتهاي آنها را سست كند. به ويژه اينكه پس از به وجود آمدن موج بيداري اسلامي، اين كشورها بيش از پيش نگران شدهاند.
دوم، اسراييل تحت هيچ شرايطي خواهان برقراري روابط مسالمتآميز بين ايران و غرب نيست و توافق خوب و بد فقط لفاظي ديپلماتيك است و پروژه ايرانهراسي، ابزاري است كه اسراييل در تمام سالهاي بعد از انقلاب، براي مخدوش كردن چهره ايران اسلامي به آنها متوسل شده است. متاسفانه استفاده از ادبيات نامناسب حاكم بر سياست خارجي در سالهاي بعد از دولت اصلاحات، اين بهانه را به آنها داد تا با تبليغات رسانهاي، مظلومنمايي كرده و برنامه صلحآميز هستهاي ايران را براي خود به عنوان تهديدي امنيتي، به افكار عمومي جهان معرفي كند. اثبات صلحآميز بودن برنامه هستهاي ايران، نهتنها وجهه اسراييل را نزد افكار عمومي جهان مخدوش ميكند بلكه با تغيير تمركز توجه از ايران به سمت اسراييل، موضوع جنايتهاي اين رژيم و شهركسازي در اراضي اشغالي را برجستهتر ميكند. وجود تهديد موهومي به نام ايران، حصار امني براي ادامه سياستهاي غيرانساني اسراييل در مناطق اشغالي است و اسراييل به هر حيلهاي براي تداوم اين سياست متوسل ميشود.
بخش سوم كه در واقع به نوعي جنگ اقتصادي عليه كشورمان است و هنوز ادامه دارد، نياز به توضيح بيشتري دارد. در دوران سازندگي، تا حدودي زمينه براي ورود سرمايهگذاران خارجي فراهم شد و صنايع بزرگ و زيربنايي در حوزههاي مختلف با كمك و تلاش متخصصان داخلي به كار افتادند. اين روند با روي كار آمدن دولت اصلاحات و سياست تنشزدايي شتاب بيشتري به خود گرفت و موجب شد شركتهاي بزرگ و معتبر آسيايي و اروپايي براي سرمايهگذاري و بستن قرارداد همكاري با جمهوري اسلامي ايران از همديگر سبقت بگيرند. ميتوان گفت اين دوره، عصر طلايي رشد اقتصادي و سرمايهگذاري خارجي در سالهاي بعد از انقلاب است. اتخاذ سياستهاي جديد بعد از دولت اصلاحات و شعارهاي حساسيتبرانگيز، فرصتي ايجاد كرد تا دشمنان ديرينه و رقباي منطقهاي دست به دست هم داده و اين شعارها را دستاويزي براي فشار به نظام جمهوري اسلامي قرار داده و پروژه بزرگتري را شروع كردند كه منجر به صدور شش قطعنامه ظالمانه عليه كشورمان شده است. تحريمها و موج ايرانهراسي، زمينهاي شد تا كشورهاي ذكر شده از اين موقعيت بهرهبرداري كرده و زمينه توسعه و سرمايهگذاري خارجي را بيش از گذشته دركشور خود فراهم كنند. در سالهاي اوج درآمد نفتي، سوءتدبير داخلي و سپس تحريمهاي خارجي، مانع روند رشد كشور شد و جهش اقتصادي كشورمان را عملا متوقف كرد. در همين زمان رقباي منطقهاي از فرصت طلايي به وجود آمده سود جستند و با افزايش ذخاير ارزي، سرمايهگذاري خارجي، افزايش توليد و صادرات، به نرخ رشد اقتصادي نسبتا خوبي دست پيدا كردند و ما از تحقق اهداف سند چشمانداز 20 ساله، دور شديم. بيشك رقباي منطقهاي در كنار تمام ملاحظات سياسي، ترجيح ميدهند به جاي يك اقتصاد پويا و توسعهيافته و توليدكننده، در همسايگي خود، بازار بكر و مصرفي 80 ميليون ايراني را داشته باشند تا عرصهاي براي سرازير كردن كالاهاي خود در دسترس داشته باشند و با استفاده از تحريمهاي بينالمللي، كالاها و خدمات خود را با شرايط خاص به بازار ايران تحميل كنند. اين وضعيت منجر به كاهش سرمايهگذاري، كاهش توليد، ورشكستگي بنگاههاي اقتصادي، تورم، ركود و افزايش بيكاري و... شده است. با روي كار آمدن دولت تدبير و اميد و شعار اعتدال و گفتوگو با جهان، گفتماني تازه در بعد سياست خارجي آغاز شد. سكانداري دستگاه سياست خارجي توسط ديپلماتهاي متعهد، آگاه، باتجربه و فهيم كشورمان نيز طي دو سال اخير، منجر به ايجاد نگاهي واقعبينانهتر به كشورمان در جهان شده و روند رو به پيشرفت مذاكرات ايران و 1+5 احتمال دستيابي به توافق را افزايش داده است. با ظاهر شدن نشانههاي اين توافق، عربستان، تركيه و كشورهاي حاشيه خليج فارس، با همراهي اسراييل، تلاش مشتركي را براي به نتيجه نرسيدن مذاكرات شروع كرده و اين بار نه از پشتپرده، بلكه علنا به مخالفت برخاسته و دشمني خود را آشكار كردهاند. دشمني آنها نه از ايران هستهاي است و نه ريشه در مباني محكم ايدئولوژيك دارد چرا كه در بزنگاههاي مهم و تعيينكننده حتي حاضر شدند ملت فلسطين را تنها گذاشته و با اسراييل هم كلام و همپيمان شوند. به نظر ميرسد حرفهاي نتانياهو، حرف دل حكام مستبد منطقه است كه سرازير شدن ميلياردها دلار از ذخاير بلوكه شده ايران و سرمايهگذاران خارجي به بازار بكر و جذاب ايران را براي اقتصاد خود يك تهديد جدي ميدانند. تيم سياست خارجي ما هم به خوبي ميداند كه در اين كارزار، بايد در چندين جبهه، از جمله ديپلماسي اقتصادي بجنگد تا با برداشتن تحريمهاي ظالمانه، زمينه رشد سرمايهگذاري مستقيم خارجي و در نتيجه افزايش درآمد مالياتي، كاهش نرخ تورم، افزايش رشد اقتصادي، افزايش سطح اشتغال، كاهش واردات و توسعه صادرات را فراهم كند. هرچند در طول سالهاي بعد از انقلاب عملكردها و رفتارهاي خصمانه اين دولتها عليه كشورمان ثابت شده بود اما تجربه اخير مذاكرات با 1+5 نشان داد كه جمهوري اسلامي و دولت تدبير و اميد مسير درست را انتخاب كرده است. حمايت قاطع و همهجانبه رهبري معظم انقلاب از مذاكرات هستهاي، به خوبي نشان داد كه ايشان با هوشمندي و نكتهسنجي زمينه را براي رشد و توسعه و ارتباط با جهان، با تكيه بر توانمنديهاي داخلي فراهم كردهاند. موفقيتهاي كشورمان در عرصه ديپلماتيك و پذيرش ايران هستهاي از سوي قدرتهاي بزرگ جهاني گواهي بر اين مدعاست. آنچه اكنون لازم است به آن توجه جديتري داشته باشيم اين است كه از اين فرصت تاريخي براي اعتلاي جمهوري اسلامي و ارتقاي شأن و جايگاه مردم شريف ايران در عرصههاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي استفاده كنيم و اجازه ندهيم اختلاف سليقهها به منافع ملي ما آسيب بزند.
نماينده دوره ششم و هفتم مجلس شوراي اسلامي
زنگ خطر براي «عدالت و توسعه»
اما اگر حزب عدالت و توسعه بخواهد دولت ائتلافي تشكيل دهد از جمله گروهي كه به طور بالقوه ميتواند ائتلاف كند در گام نخست با نمايندگان مستقل است.اگر اين سناريو نتيجه ندهد حزب حركت ملي گزينه ديگري است كه به طور بالقوه ميتواند با عدالت و توسعه ائتلاف كند اما اين كار بسيار سخت و پيچيدهاي خواهد بود.
بايد گفت اين انتخابات زنگ خطري است براي حزب عدالت و توسعه تا در سياستهاي خود بازنگري انجام دهد. رهبران حزب ميتوانند اشتباهاتي را كه داشتهاند مورد بررسي قرار دهند و آن را جبران كنند. تركيه در اين سالها محدوديتهاي بسياري براي رسانهها و روزنامهنگاران وضع كرده، با منتقدان بهشدت برخورد ميكرد و در موضوع بحران سوريه اشتباهاتي انجام داده كه ميتواند روي آنها بازنگري انجام دهد. در اين انتخابات اردوغان هدف مهمي را دنبال ميكرد و آن هم تغيير نظام سياسي در تركيه بود كه با اين شرايط، تحقق اين موضوع بسيار دشوار شده است مگر اينكه بتواند حزبي را راضي كند تا از اين موضوع حمايت كند كه آن هم بسيار دشوار خواهد بود.