• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3263 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۹ خرداد

شعرخواني سايه براي پوري سلطاني

شب‌هاي بخارا اين‌بار در نكوداشت پوري سلطاني برگزار شد، بانوي كتابداري كه خيلي‌ها براي بزرگداشتش به اين شب آمده بودند، از هوشنگ ابتهاج و بها‌ءالدين خرمشاهي گرفته تا كامران فاني و عبدالله انوار.
بزرگداشت پوري سلطاني روز يكشنبه 17 خرداد به ميزباني كانون زبان فارسي و در يكي ديگر از شب‌هاي بخارا، برگزار شد و از جشن‌نامه پوري‌سلطاني كه همزمان با انتشار دويستمين شماره مجله بخارا بود، رونمايي شد. سپس گزيده‎اي از فيلم مستند «براي كتاب‎هايم» به كارگرداني رضا حائري به نمايش درآمد.
نخستين سخنران اين مراسم سيدعبدالله انوار بود كه نوشته‌اي را خواند و درباره پوري سلطاني گفت: «به‌واقع اين بانوي والامرتبه ملكي است در بين آدميان و همين تلبس به لباس آدمي است كه فلك سنگ جفا را با بي‌رحمي هرچه تمام‌تر تا آنجا كه توان داشته بر سر او كوبيده است و فقط همين خصلت ملكي اوست كه توانسته او را در برابر اين جفاي اهريمنانه فلك بايستاند و او بدون شكوه‌اي اين رنج‌ها را صبورانه تحمل كند و گذشت عمر را با بهترين انيس يعني كتاب و كارهاي راجع به كتاب همراه كند.»
اين كتاب‌شناس پيشكسوت ادامه داد: پوري سلطاني در عنفوان جواني و هنوز سه ماه از زندگي مشترك با همسرش نگذشته بود كه شاهد كشته شدن او به وسيله ستمكاران وقت شد؛ موضوعي كه نه‌تنها ضربه شديد به پيكر زندگي اين بانوي مفخم زد بلكه ضربه‌اي سخت بر پيكر هنر نويسندگي اين مُلك نيز زد.
پس از آن بود كه پوري سلطاني در كار كتابخانه و كتابداري وارد شد و به آموزش فن جديد كتابداري نو پرداخت و با اين پردازش از جمله افرادي شد كه فن جديد كتابداري را به كتابخانه‌هاي ايران برد.
سپس نوش‌آفرين انصاري گفت كه در طول زندگي، با دو بانوي بزرگوار نزديك بوده‌ام و بر خود باليده‌ام؛ يكي توران ميرهادي و ديگري پوري سلطاني.
دبير شوراي كتاب كودك سپس به مشابهت‌هاي اين دو با همديگر اشاره كرد و سخنان خود را با ذكر خاطره‌اي كه نشان‌دهنده عشق سلطاني به حرفه كتابداري بود به پايان رساند. در ادامه بهاءالدين خرمشاهي نيز گفت: « نزديك به نيم قرن از آغاز خدمات علمي آموزشي، پژوهشي اين مهربانوي بزرگ مي‌گذرد. امروزه شاگردان دوره‌هاي اوليه تدريس او خود اغلب استادان رشته كتابداري هستند. ده‌ها متن مرجع كتابداري يا مستقيما يا با همكاري يا راهنمايي او تدوين و تاليف يافته و كتاب‌هاي علمي امروز ما را همتراز پيشرفته‌ترين كشورهاي جهان ساخته است.»
خرمشاهي سپس سه قطعه شعري را كه در 20 سال اخير براي پوراندخت سلطاني سروده خواند. كامران فاني هم پوري سلطاني را يكي از برجسته‌ترين و اثرگذارترين چهره‌هاي علمي و فرهنگي روزگار ما خواند و آشنايي با او را بزرگ‌ترين رويداد زندگي خود توصيف كرد و به بيان چگونگي اين آشنايي پرداخت.
اين كتاب‌شناس پيشكسوت سپس گفت: «خانم سلطاني بي‌گمان در حوزه علم كتابداري و اطلاع‌رساني شخصيتي يگانه و منحصربه‌فرد است. چه در ايران و چه در جهان شناخته‌شده‌ترين كتابدار ايراني است. با 50 سال حضور مداوم و مستمر توانست بيش از همه كتابداري نوين را در ايران بنيان‌گذاري كند، گسترش دهد و شكوفايي بخشد.»
اميرهوشنگ ابتهاج نيز چنين گفت: «پوري سلطاني براي من جان جانان است، يعني مرتضي كيوان. از كيوان چه مي‎توانم بگويم. فقط چند نكته ظريف درباره وصيتنامه‎اي است كه از او به جا مانده. وقتي كيوان اين وصيتنامه را مي‎نوشت، از سرنوشت خود خبر داشت و مي‎دانست چند ساعت ديگر نخواهد بود. اما در دست‌خط او هيچ ارتعاشي نمي‎بينيم. او كه حتي عادت داشت وقت خواندن روزنامه‎هاي كيهان و اطلاعات غلط‎هاي آنها را تصحيح مي‎كرد. حتي تشديد «اما» را هم مي‎گذاشت. اين وصيتنامه را نيز طوري نوشته كه انگار مي‎خواهد نامه‎اي معمولي بنويسد.»
سايه افزود: «تاريخ مرگ كيوان 27 مهر 1333 است و نه 26. اما مدام سنگ قبر كيوان را مي‎شكستند و ما براي خود علامتي داشتيم تا نشاني از گور او داشته باشيم و بتوانيم بر سر گورش برويم. بعد آنجا را خراب كردند و جايش بوستان درست كردند و بعد هم بوستان را ويران كردند و جايش ساختمان ساختند. وقتي آن بوستان را ساختند من اين شعر را روي بشقابي نوشتم و به پوري هديه كردم:
ساحتِ گور تو سروستان شد/‌اي عزيز دلِ من/ تو كدامين سروي.
سپس پوري سلطاني در سخناني گفت: «دلم مي‎خواست بدانيد تنها چيزي كه در تمام اين سال‎هاي سخت و پرتلاطم به من قوت ايستادگي داد، عشق به مردم سرزمينم بود. حالا هم كه ناتوان و رنجور در حضور مهربان شما ايستاده‎ام، بسيار خوشحالم كه نقشي، هر چند كوچك، در پيشرفت كتابداري ايران داشته‎ام. كتابخانه‎ ملي را مثل بچه‎ام دوست داشتم و هنوز هم دلم برايش مي‎تپد و شور مي‎زند.»
او ادامه داد: «كتابخانه‌ها، به ويژه كتابخانه ملي كه مادر ساير كتابخانه‎ها محسوب مي‎شود، پشتيبان همه فعاليت‎هاي فرهنگي و آموزشي هر كشور است. افسوس كه هنوز اين مساله براي بسياري از مسوولان ما نامفهوم است. همه دوستان دست‌اندركار شاهدند كه چگونه توانستيم زيربناهاي كتابداري نوين را با دست‎هاي خالي در ايران بسازيم و آنچنان موفق عمل كرديم كه بارها از طرف مجامع بين‎المللي كتابداري جهاني مورد تشويق و تمجيد قرار گرفتيم.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون