شباهت پارازيت و اقبال
شهرام شهيدي
روحاني سر راه رفتنش به آيين دهمين دوره جايزه ملي محيط زيست آمد توي تاريكخانه تا عكسي به يادگار بگيرد. تا وارد شد ديد خانم باجي دارد برگهاي خشك گلدان شمعدانياش را ميكند. روحاني بادي در غبغب انداخت و گفت: دولت يازدهم دولت محيط زيست است. موسيو شيطان نه گذاشت و نه برداشت، يكهو گفت: اين را نفرماييد. اوضاع محيط زيست كه قاراشميش و هشلهفت است. دولتتان را با يك چيز مناسبتر مقايسه كنيد. خانم باجي گفت: اين بار حق با اين موسيو شيطان ما است. محيط زيست نگو بلا بگو. همهچيزش چپكي است. درياچه اروميه و زاينده رودش بايد آب داشته باشند اما ندارند. در عوض سد گتوند را نبايد آبگيري ميكردند كه كردند. عموحسام گفت: شما هم شدهايد مثل آنهايي كه نميگذاشتند روحاني حرف بزند؟ مهلت بدهيد حرفش را بزند. موسيو شيطان گفت: اتفاقا ما از دولت انتظار داريم حرف نزند. بلكه عمل كند. روحاني گفت: بنده روي حرفم هستم و براي شبيهسازي دولتم با محيط زيست دليل دارم. همه با هم پرسيدند چه دليلي؟ روحاني گفت: شباهت مان در اين است كه هم ما و هم محيط زيست بدجوري تحت فشاريم. خانم ابتكار گفته در حال حاضر ميزان بهرهكشي انسانها از طبيعت بيشتر از ظرفيت زيستي زمين است به گونهاي كه براي هر يك سال زندگي انسانها بر روي كره زمين يك سال و نيم زمان براي بازسازي نياز است. ما هم به عنوان دولت براي بازسازي آن هشت سال معروف، حداقل دوازده سال نياز داريم. اما عمر دولت ما حداكثر هشت سال است. حالا فهميديد چرا ميگويم دولت ما دولت محيط زيست است؟ وگرنه اين دولت كه براي ما آب ندارد. صداي روح دلواپسي گفت: اتفاقا چيزي كه در دولت شما به وفور پيدا ميشود آب است. به خاطر همين زياد داشتن آب است كه برخي از اعضاي كابينهتان آب به آسياب دشمن ميريزند. روحاني پرسيد: كي بود؟ من پريدم وسط و گفتم: خط رو خط شده بود. از بس پارازيت مياندازند. روحاني پرسيد: كي پارازيت مياندازد؟ ما همه با هم پرسيديم: كي بود پارازيت انداخت؟ روح دلواپس هم گفت كي پارازيت ول كرده؟ براي اولين بار همه با هم همنظر بودند اما راستش فايده نداشت. ما فهميديم پارازيت هم چيزي شبيه بخت و اقبال است. گاهي هست بي اينكه كسي بداند چرا و گاهي نيست بيآنكه كسي بفهمد براي چه!