مشق و درس سرخها سر و سامان ندارد...
يحيي سرشار از تشويش!
اميد مافي
باد نابلد مثلا رفته روزهاي خوبش را براي يحيي بياورد اما تا اين لحظه برنگشته.مردي كه تا همين فصل پيش با پلن هايش حريفان را وادار به ميخكوب شدن ميكرد حالا به سختي از تونل وحشتي كه قعرنشين ليگ ساخته عبور ميكند و يك امتياز نبرد با هوادار برايش طعم هزار جعبه قند حبه را ميدهد. قهرمان بي چون و چراي چند ساله ليگ كه نه از سوختن ميترسيد و نه از شعلهور شدن، حالا پس از 9 هفته از آغاز ماراتن با ۱۶ امتياز در پله پنجم ايستاده و اين براي يحيي گل محمدي جاه طلب اصلا خوب نيست. فرمانده ۵۰ ساله اهل ميناآباد اردبيل در پنج شنبه خزاني براي ستاندن يك امتياز از تيم پايين جدولي رضا عنايتي ۹۶ دقيقه كنار نيمكت زجر كشيد و در اقيانوس تشويش غرقه شد تا پرسپوليس در چند وجبي ناكامي، شكست را با مساوي معاوضه كند و يحيي در وقت اضافه براي دومين بار قفل دروازه هوادار را بشكند و به يك تراژدي جانسوز پايان دهد. تيمي كه در ايستگاه نهم با نظر مدافع مياني سالهاي دور فوتبال ايران در ورزشگاه غم آلود آزادي به ميدان رفت تيم بي حوصله و منفعلي بود كه با هر حمله شاگردان عنايتي به خود ميلرزيد و تكيه داده به غروب با گاف هايش سوهان بر اعصاب ميليونها هوادار خود ميكشيد. يك آشيانهبان پراشتباه كه كمتر شباهتي به روزهاي اوج خود داشت و يك ديوار دفاعي لرزان كه بارها و بارها اشتباه كرد و ويران شد كافي بود تا يحيي كنار نيمكت هزار و يك پرسش را در خطوط چهرهاش پنهان كند و به اين بينديشد كه آيا با اين مهرهها قادر خواهد بود براي يك فصل ديگر به آسمان هفتم نوك بزند و براي آتشپارهها دلبري كند؟ معادلات چند مجهولي مردي كه روزگاري در پورا گمنامترين توپچي جهان بود وقتي حل نشد كه او نتوانست از تفنگداران خود سود لازم و مكفي را ببرد و در واقع همه مردانش را در يك تراز قرار دهد.چه اينكه وقتي مهدي ترابي به جبر مصدوميت از كارزار بيرون رفت موتور حركتي ارتش سرخ به يكباره خاموش شد و تك مضرابهاي وحيد اميري نيز نتوانست به مشق و درس سرخها سر و سامان دهد.تصور كنيد فاصله زياد بازيكني چون طارمي با مهدي شيري در روزهايي كه غولها از قائم به فرد بودن حذر ميكنند سبب شده تا پرسپوليس بدون دو آس خود به تيمي معمولي با حداقل زهر بدل شود و بوق ممتد رستگاري را قطره قطره در گوش و به سختي خود بريزد. علاوه بر اين فراز ونشيب وحشتناك توپچيهايي كه يك روز در جلد دكتر سوكراتس فرو ميروند و روز ديگر در حد ابرام چرخي نزول ميكنند باعث شده تا ناخدايي با ۷۴ بازي ملي روي عرشه كشتي قرمز زوال را از چهار جهت لمس كند.يحيي در خط آتش خود مهدي عبدي را دارد كه در روز خوب خويش سيم خاردارها و سنگربانان را يك تنه به ميان شمشادها ميفرستد و در روز بدش دروازه خالي را كج ميبيند.انگار س