• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3278 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۶ تير

نگاهي به هايدگرپژوهي گونتر فيگال در گفت‌وگو با دكتر شهرام باقري

هايدگرشناسي در جهان با پرسش‌هاي جديدي مواجه شده است

  منوچهر دين‌پرست/  هايدگر از جمله فيلسوفاني است كه به‌جد تاثيري ژرف بر انديشه و فلسفه در ايران معاصر داشته است. از اين رو برخي درصدد نقد و بررسي چگونگي حضور تفكر هايدگر در اين ديار و تاثير آن بر تاريخ تفكر معاصر ما ايرانيان و بحث و گفت‌وگو درباره پرسش‌هاي بسياري كه در خصوص اين موضوع وجود دارد، برآمده‌اند. در اين ميان عده‌اي به كار ترجمه آثار هايدگر روي آوردند و برخي نيز نسبت به آثار شارحاني كه درمورد هايدگر داراي ايده‌ها و نگرش‌هاي خاصي بودند توجه نشان دادند. اما بايد پذيرفت كه بحث از هايدگر و نقش تفكر وي در ايران نه ناشي از نوعي حساسيت نظري محض يا كنجكاوي آكادميك صرف بلكه برخاسته از ضرورت بنيادي‌تري است و آن اينكه چگونه مي‌توان در جهان معاصر به درك شايسته‌اي از جهان و هستي دست يافت كه به تعارضات، آشفتگي‌ها و بي‌سروساماني دروني عالم ويران شده ما وحدت و انتظامي دوباره بخشد. آيا هايدگر و آن دسته از انديشمندان ايراني كه بر تفكر اين متفكر بزرگ آلماني تاكيد ورزيده‌اند به ما در رهايي از تعارضات و تناقضات‌مان ياري رسانيده‌اند، يا وضعيت را آشفته‌تر و پرابهام‌تر ساخته‌اند، يا اصلا مساله پيچيده‌تر و غامض‌تر از آن است كه بتوان پاسخي قطعي و يكسويه به اين پرسش عرضه كرد؟ از سوي ديگر بايد پذيرفت كه فلسفه هايدگر رويكردي پويا و آزادانه به انديشيدني‌ها دارد. هايدگر در دستاوردهاي فلسفي خويش مي‌نگرد تا ناانديشيدگي‌هاي‌شان را نمايان سازد. به همين‌گونه او در برابر فلسفه‌هاي پيش از خود سرسپردگي يا ستيزندگي پيشه نمي‌كند، بلكه آنها را آزادانه و پرسشگرانه وامي‌كاود و براي كار انديشه‌گري بارور و از نو گويا مي‌گرداند. در كنار پويايي، سرشت‌پژوهي ويژگي ديگر فلسفه هايدگر است. اين فلسفه مي‌كوشد تا با بازگشت به ريشه‌ها و سرآغازها، آنچه براي يك پديده سرشتين و بنيادين است را دريابد و بازنمايد. بر همين اساس كتاب «درآمدي بر هايدگر» اثر گونتر فيگال، استاد كرسي فلسفه در دانشگاه فرايبورگ آلمان كه يكي از شارحان شناخته شده هايدگر و رييس انجمن هايدگر است كه به تازگي اين اثر به همت دكتر شهرام باقري به فارسي ترجمه و توسط انتشارات حكمت منتشر شده، مي‌تواند قابل تامل باشد. كتاب پيش ‌رو تلاشي كاميابانه براي بازنمايي اين دو ويژگي فلسفه هايدگر است. اين درآمد پرسش‌ها، انديشه‌ها، بازانديشي‌ها و سرشت‌پژوهي‌هاي كانوني فلسفه هايدگر را فراديد مي‌نهد و سرآغاز روندها و راه‌هايي كه اين فلسفه پيموده را مي‌شناساند. همچنين اين كتاب، جاي‌جاي، ديدگاه‌هاي هايدگر را در ترازوي انديشه سنجيده است.

بي‌گمان، هايدگر يكي از بزرگ‌ترين انديشمندان و فيلسوفان سده بيستم است. او انديشه‌ها و پرسشهايي را درافكند كه توجهي جهاني برانگيخت. پس از هايدگر ديگر نمي‌توان از ديدي فلسفي، درباره پاره‌اي از پديده‌هاي زيست انساني سخن گفت، بي‌آنكه از هايدگر ياد نشود
با انتشار يادداشت‌هاي روزانه هايدگر موسوم به «دفترهاي سياه»، هايدگرپژوهي با چالش‌هاي تازه‌اي روبه‌رو شده و نياز به بررسي و واكاوي انتقادي و همه‌جانبه نسبت شخص هايدگر و نيز فلسفه او با ناسيونال سوسياليسم افزون‌تر شده است

 به عنوان پرسش نخست و فتح باب صحبت‌مان از كتابي كه اخيرا ترجمه و منتشر كرديد صحبت را آغاز كنيم. كتاب درآمدي به هايدگر كه تاليف گونتر فيگال است از سوي شما ترجمه شده است. مي‌خواهم به يك نكته اشاره كنم و آن اين مساله است كه فضاي فلسفي ايران با آرا و انديشه‌ها و فلسفه هايدگر غريب نيست. كتاب‌هاي متعددي درمورد هايدگر از سوي مولفان و مترجمان منتشر شده و حتي برخي از آثار هايدگر مانند كتاب مهم هستي و زمان يا كتاب متافيزيك چيست و... به فارسي ترجمه شده است. از سوي ديگر هايدگر اين اقبال را هم داشته است كه پايان‌نامه‌هاي متعددي درباره فلسفه هايدگر نوشته شود. كتاب گونتر فيگال چه ويژگي و وجه مميزه‌اي نسبت به كارهاي مختلفي كه درباره هايدگر در ايران منتشر شده دارد؟
فلسفه هايدگر را به مانند هر فلسفه كلاسيك ديگري مي‌توان و بايد از نو تفسير كرد، شرح داد و گزارد چون هيچ تفسيري نمي‌تواند به تنهايي همه مايه‌ها و جنبه‌هاي چنين فلسفه‌اي را در خود بازتاب دهد. هرچه تفسيرها از فلسفه هايدگر بيشتر شوند، نمايي درست‌تر از آن نمايان مي‌شود. اما تفسيري مي‌تواند نمايان‌كننده باشد كه در آن، تفسيرگري و تفسيرشونده، از هم بازشناختني باشند. كتاب «درآمدي بر هايدگر»، چنين تفسيري بر فلسفه هايدگر است. در آن، از يك سو انديشه‌ها، نكته‌ها و پرسش‌هاي بنيادي فلسفه هايدگر پديدار مي‌شوند و از سوي ديگر نويسنده، آنها را وامي گشايد و مي‌گزارد و در ترازوي خرد مي‌سنجد؛ خردي كه از فلسفه‌هاي ديگر و از آزادانديشي فلسفي مايه مي‌گيرد.
گذشته از اين نكته اساسي چند نكته ديگر هم است كه مي‌توان آنها را ويژگي‌هاي اين كتاب دانست. نويسنده، مفهوم‌ها و انديشه‌هاي آمده در «هستي و زمان» را تبارشناسي كرده كه كار را براي خواننده «هستي و زمان» آسان‌تر مي‌كند. همچنين نويسنده با پرهيز از جبهه‌گيري‌هاي رايج، مقوله‌هاي مهمي مانند نسبت هايدگر با ناسيونال سوسياليسم و نگاه وي به تكنيك، روزگار مدرن و امر ديني را واكاويده و سنجيده است كه فهمي بي‌طرفانه‌تر از اين مقوله‌ها را ممكن مي‌كند. اين كتاب، خواننده با انگيزه و شكيبا را از راهي كه فلسفه هايدگر از آغاز تا پايان پيموده، مي‌گذراند و با پرسش‌ها، دغدغه‌ها، نگريسته‌ها، ناانديشيدگي‌ها و چالش‌هاي آن، درآمدوار آشنا مي‌كند. پس از آن با خواننده است كه آيا مي‌خواهد اين همه را ژرف‌تر بشناسد. در كنار ويژگي‌هاي خود كتاب، درباره ترجمه آن هم بايد گفت اين ترجمه مستقيم از زبان آلماني انجام گرفته و مترجم هم از مشاوره و روشن‌سازي‌هاي نويسنده بهره‌مند بوده است كه متن فارسي را به متن اصلي نزديك‌تر مي‌كند.
 بهتر است قدري فضاي صحبت را با مثالي ملموس‌تر كنيم. شما بر اين نكته تاكيد كرديد كه گونتر فيگال «هستي و زمان» مدنظر هايدگر را تبارشناسي كرده است. ما مي‌دانيم كه كتاب هستي و زمان اثري شگرف است و به عبارتي گفته‌اند كه اين كتاب ستون‌هاي سنت متافيزيك غرب را به لرزه افكنده است. فيگال در كتاب خود كدام مساله از مسائلي كه هايدگر در اثر خود به آن تاكيد دارد موشكافي و بررسي كرده است؟
فيگال از يك سو نشان داده كه واژگان فني «هستي و زمان»، همچون آنجابودن (Dasein)، فهميدن (Verstehen)، خودينگي (Eigentlichkeit)، فروافتادن (Verfallen) و سخن بي‌پايه (Gerede) چه پيشينه و روندي داشته‌اند و در كدام بافتار فكري و متني جاي دارند. براي نمونه، فيگال به خوبي نشان مي‌دهد كه چگونه هايدگر، پيش‌تر و در بستري ديگر، اين انديشه كانوني «هستي و زمان» را بازگفته بود كه در زندگي يا آنجابودن، گرايش به پوشاندن نامتعيني و بازبودن جهان در كار است.
از سوي ديگر، فيگال روشن كرده كه چرا و چگونه برنامه «هستي و زمان» به فرجام و سامان نرسيده، با همه اهميتي كه اين كتاب در كل فلسفه غرب دارد و با همه موشكافي‌ها و واكاوي‌هاي ساختارمندي كه از زيست انساني به دست داده است. هايدگر از آغاز، اين ديدگاه را داشته كه براي بازگرداندن اصالت و سرشت به فلسفه بايد به سرآغاز و خاستگاه آن بازگشت. او نخست، اين سرآغاز را در يونان باستان جست‌وجو مي‌كرد. در «هستي و زمان» اما كوشيد كه آن را در زندگي روزمره با راهبري عقل عملي بكاود و بيابد. بخش به سامان رسيده و انتشاريافته «هستي و زمان» هم در اصل، به واكاوي و ساختارنمايي زندگي زيست‌شونده مي‌پردازد اما اين، همه آنچه نبود كه براي برنامه «هستي و زمان» در نظر گرفته شده بود. هايدگر مي‌خواست از راه واكاوي و ساختارنمايي زندگي روزمره و به ويژه زمانمندي اين زندگي، برداشتي فلسفي از زمان را بپردازد كه بر پايه آن بتواند در بخش دوم «هستي و زمان»، تاريخ هستي‌شناسي، يا به گفته شما متافيزيك را واسازي كند. اما اين بخشِ دوم، هيچگاه به عنوان بخش دوم «هستي و زمان» سامان و انتشار نيافت. چرايي آن هم به ويژه دشواري‌هايي بود كه هايدگر در گذاردادن و فرابردن برداشتش از زمان پيشافلسفي به زمان فلسفي با آنها روبه‌رو شد. البته هايدگر دغدغه‌ها و پرسش‌هاي بنيادي «هستي و زمان» را كنار ننهاد. او هشت سال پس از انتشار «هستي و زمان»، در نامه‌اي به يكي از دوستانش، در اين باره از جمله چنين مي‌نويسد: «در كنار ديگر كارها در يك پاكت بر شماره كاغذها افزوده مي‌شود، اين پاكت اين عنوان را بر خود دارد: نقدي بر هستي و زمان. كم‌كم اين كتاب را مي‌فهمم، پرسش آن را اكنون روشن‌تر درمي‌يابم؛ من آن بي‌پروايي بزرگ را كه در كتاب نهفته است مي‌بينم اما شايد بايد به چنين پرسش‌ها و جهش‌هايي دست‌زد تا بتوان به جهش رسيد. اينك كار تنها در اين است كه همان پرسش را دوباره به ميان آورم، اين‌بار بسيار ريشه‌اي‌تر و بسيار رهاتر از همه هم‌روزگاران و آموخته‌ها و آموختگان.» مي‌شود گفت كه فلسفه هايدگر بيشتر پرسش بنياد بود تا پاسخ بنياد.
 بد نيست بحث را درمورد گونتر فيگال ادامه دهيم. فيگال صاحب كرسي استادي فلسفه دانشگاه فرايبورگ است. او كتاب‌هاي متعدد فلسفي نوشته است و چهره‌اي شناخته شده در آلمان است. آيا فيگال را مي‌توان از جمله هايدگري‌هايي دانست كه سعي در واكاوي تفكرات فلسفي هايدگر دارد و سعي مي‌كند از اين فيلسوف عبور كند و تنها و مفسر و شارح نباشد بلكه بتواند خود نيز نظري فلسفي دهد؟
آقاي فيگال را مي‌توان يكي از برجسته‌ترين هايدگرشناسان و هايدگرپژوهان امروز دانست. اما وي حتي در همان كارهايي كه فلسفه هايدگر را وامي‌كاود، جاي‌جاي، دريچه‌هايي براي فراتر رفتن از هايدگر مي‌گشايد كه برآمده از رهيافت آقاي فيگال به فلسفه‌هاي ديگر است. وي پرسشگري‌هاي اصيل، انديشه‌گري‌هاي روشمند و يافته‌هاي ساختارمند ديگر فلسفه‌ها را به خوبي بازمي نماياند، اما همزمان ناانديشيده‌ها، ناپرسيده‌ها و هرآنچه در آنها بديهي انگاشته شده را پيش‌ رو مي‌نهد. اين شيوه، از مطلق‌بيني به دور مي‌دارد. مهم اين است كه با ياري فلسفه هايدگر، با پرسشگري و نگاه فلسفي آشنا شد، نگاهي كه با ياري هايدگر از هايدگر فراتر مي‌برد.
با چنين رويكرد و رهيافتي، آقاي فيگال تاكنون انديشه‌ها و نظريه‌هاي فلسفي مستقل و تازه‌اي در زمينه‌هايي چون هرمنوتيك و چيستي فهميدن، پديده‌شناسي، فلسفه زبان و آزادي و زيبايي‌شناسي پرورانده و پرداخته است. به ويژه وي را بسياري پس از گادامر، برجسته‌ترين نماينده، پردازنده و به پيش برنده زمينه هرمنوتيك در فلسفه مي‌دانند. اين جايگاه را آقاي فيگال به ويژه با انتشار كتاب «برابرايستندگي» (آلماني: Gegenständlichkeit، انگليسي: Objectivity) در سال 2006 به دست آورد. در اين كتاب، نويسنده، با به ميان آوردن نقد و فرارفتن از پرداخت‌ها و برداشت‌هاي نيچه، هايدگر و گادامر از هرمنوتيك، پردازشي نوين از آن را به سامان رسانده است. از ديد وي، گرايش چيره در فلسفه مدرن اين بوده كه همه عينيت‌ها، يا همان برابر ايستنديگي‌ها، براي نمونه در كار تفسير، زدوده شوند و عقل نظري به عقل عملي فروكاسته شود. در اين كتاب اما برابر ايستندگي و رهيافت نظري از اصالت و بنياد فلسفي برخوردار مي‌شود. نقد اصلي به پرداخت هايدگر از هرمنوتيك اين است كه هايدگر هرمنوتيك را در بستر زندگي زيست‌شونده مي‌نشاند و مي‌فهمد و بدين سان آن را از كاركرد اصلي‌اش دور مي‌كند كه تفسير نوشتار و گفتار است. در برابر، فيگال امكان رهيافت نظري به پديده‌ها و امور را مي‌پروراند و ساختاربندي مي‌كند. در اين رهيافت، تفسيرشونده، برخلاف ديدگاه نيچه از كار تفسير، دروني تفسيرگر نمي‌شود، بلكه بيروني و ديگري مي‌ماند و در برابر تفسيرگر مي‌ايستد و چالشگرانه، به شناخت و تفسير خويش فرامي‌خواند. كار تفسير، به تفسيرشونده، اكنونگي و حضوري مي‌بخشد كه تفسيرشونده، خودش ندارد. تفسير و فهم در جهاني هرمنوتيكي انجام مي‌گيرد كه از سه بعد زبان، زمان و آزادي برخوردار است. كتاب «برابرايستندگي» به دليل اهميتي كه دارد، تاكنون به پنج زبان ترجمه و منتشر شده است. اميد مي‌رود كه ترجمه فارسي آن نيز به زودي با برگردان اينجانب و از سوي نشر حكمت منتشر شود.
پس از اين كتاب، آقاي فيگال كارهاي فلسفي مهم ديگري را هم به فرجام رسانده است كه از آنها دو اثر را مي‌توان مهم‌تر دانست. يكي كتابي است كه او درباره فلسفه هنر و زيبايي‌شناسي در سال 2009 به انتشار رساند. در اين كتاب، نويسنده، با رويكردي پديده‌شناسانه، پردازشي فلسفي از چيستي هنر در كل و تك‌تك هنرها فراروي نهاده است. كار ديگر، كتابي است كه در سال 2015 منتشر شد و در آن نويسنده، اين ديدگاه را به ميان نهاده و پرورانده است كه پديده‌ها مكانمند هستند و بايد آنها را از رهگذر مكانمندي‌شان دريافت. براي همين هم بايد پديده‌شناسي، توصيف و تبيين مكان باشد. اين كتاب را بايد پرداختي نو از پديده‌شناسي و فلسفه مكان دانست.
   اساسا فلسفه هايدگر اكنون در آلمان چه جايگاهي دارد و چگونه به هايدگر نگاه مي‌شود؟ البته بيشتر مقصودم اين است كه بدانم اكنون در سال 2015 فضاي فلسفه‌پژوهي آلمان درباره هايدگر چه نگاهي دارد؟
بي‌گمان، هايدگر يكي از بزرگ‌ترين انديشمندان و فيلسوفان سده بيستم است. او انديشه‌ها و پرسش‌هايي را درافكند كه توجهي جهاني برانگيخت. پس از هايدگر ديگر نمي‌توان از ديدي فلسفي، درباره پاره‌اي از پديده‌هاي زيست انساني سخن گفت، بي‌آنكه از هايدگر ياد نشود. به دليل همين اهميت، اين فيلسوف، جايگاه ثابتي در برنامه‌هاي گوناگون آموزشي و پژوهشي در آلمان دارد و پيوسته همايش‌ها، سمينارها و سخنراني‌هاي مختلفي درباره او برگزار مي‌شود. به طور مشخص اما هم‌اكنون در آلمان دست‌كم از دو مركز مي‌توان نام برد كه ويژه هايدگرپژوهي و هايدگرشناسي هستند و تلاش‌ها در اين زمينه را هماهنگ مي‌كنند. يكي انجمن هايدگر است كه در سال 1985 پايه‌گذاري شد. اين انجمن، همايش‌ها، نشست‌ها و كار پژوهش و نشر درباره هايدگر را سازماندهي، هماهنگي و پشتيباني مي‌كند و هر دو سال همايشي درباره هايدگر برگزار مي‌كند. ديگري، موسسه هايدگر است كه سال 2012 در دانشگاه ووپرتال پايه‌گذاري شد. اين موسسه، كار خود را نقد و بررسي علمي و روشمند فلسفه هايدگر مي‌داند، در انتشار آثار هايدگر همكاري مي‌كند و هايدگرپژوهي را در سطحي بين‌المللي، با برنامه‌هاي گوناگون به پيش مي‌برد.
 آنچه در كار هايدگرپژوهي مهم است، نوشته‌ها و آثار او است كه آنها را نشر ويتريو كلوسترمان در 102 جلد و زير عنوان «مجموعه آثار هايدگر» منتشر مي‌كند. نيز هم‌اكنون در دانشگاه فرايبورگ، نخستين دانشنامه جامع به زبان آلماني درباره هايدگر در دست تدوين است كه به ويژه واژگان و مفهوم‌هاي فني فلسفه هايدگر را مي‌شناساند و روند پيدايش و به‌كارگيري آنها در اين فلسفه را نشان مي‌دهد.
يك نكته مهم در پيوند با هايدگرشناسي در آلمان، بحث‌ها بر سر چند و چون نزديكي وي به جنبش ناسيونال سوسياليسم بوده كه با انتشار يادداشت‌هاي روزانه هايدگر موسوم به «دفترهاي سياه»، جان تازه‌اي گرفته‌اند. بخشي از منتقدان هايدگر، پاره‌اي از جمله‌هاي آمده در اين يادداشت‌ها را گواهي بر همدلي هايدگر با ناسيونال سوسياليسم و يهودي‌ستيزي او مي‌دانند. با اين رويدادها كار هايدگر پژوهي و هايدگرشناسي با پرسش‌ها و چالش‌هاي تازه‌اي روبه‌رو شده و نياز به بررسي و واكاوي انتقادي و همه‌جانبه نسبت شخص هايدگر و نيز فلسفه او با ناسيونال سوسياليسم افزون‌تر شده است. البته در اين فضاي پديد آمده، برخي از داوري‌ها و ارزيابي‌ها درباره اين نسبت، نه پيرو منطق علم و كار پژوهشي، بلكه پيرو منطق سياست يا رسانه‌هاست.
 مقصودتان از پيروي از منطق سياست و رسانه‌ها چيست؟ چرا مساله هايدگر و سياست در فلسفه او را بايد به رسانه‌ها پيوند زد؟ آيا اصولا مي‌توان كتمان كرد كه هايدگر با جنبش ناسيوناليسم و سوسياليسم به اقتضاي زمان خود كاري نداشته است؟ اما مي‌دانيم كه هايدگر با اين جنبش مرتبط بوده اما نوع ارتباط و تفسيرها متفاوت است. با اين اوصاف وضعيت اين داوري‌ها چگونه خواهد بود؟
بنياد جمهوري فدرال آلمان بر ديگرسازي ايدئولوژيك از جنبش و رژيم ناسيونال سوسياليسم نهاده شده است. براي همين، در اين جمهوري، اين امكان هم هست كه با منطق سياست و فشار رسانه‌اي با هركسي روبه‌رو شد كه چه بسا و به گونه‌اي با آن رژيم و جهان‌بيني نژادبنيادش همدلي يا همنظري داشته است. در اين ميان، آنچه مهم است بررسي و بازنمايي علمي نسبت هايدگر با آن رژيم است و مي‌توان پيش‌بيني كرد كه چنين هم خواهد شد. خود هايدگر در سخنراني‌اش به مناسبت رسيدن به رياست دانشگاه فرايبورگ، از‌جمله اين ديدگاه را بازگو كرد كه همسنگي و توازن ميان دانشگاه و سياست نبايد آسيب ببيند. نهاد علم و دانشگاه بايد در برابر نهاد سياست مستقل و خودبنياد باشد و برپايه منطق و امكان‌هاي دروني خويش، سياست را به چالش بگيرد. اين ديدگاه هايدگر را مي‌توان به گونه‌اي و از نظري، نزديك به توصيفي دانست كه جامعه‌شناس آلماني، نيكلاس لومان از جامعه آلمان در پايان سده بيستم به دست داده است. از نظر او، هر يك از بخش‌هاي گوناگون اين جامعه، مانند علم، سياست، اقتصاد، رسانه، هنر و حقوق، سامانه‌اي مستقل و خودبنياد است. هر سامانه، كاركردها، ساختارها، روندها، منطق و زاويه ديد ويژه خود را دارد و با ديگر سامانه‌ها در رابطه و داد و ستدي افقي به سر مي‌برد. البته در هر مورد و با ياري داده‌ها بايد سنجيد كه آيا اين برداشت لومان، توصيفِ صرف است يا رنگي هنجاري نيز دارد.
 به نظر شما با توجه به نكاتي كه در مورد وضعيت فعلي فلسفه هايدگر در آلمان گفتيد مي‌خواستم بدانم كه نسبت فلسفه‌پژوهي در حول فلسفه هايدگر در ايران را با وضعيت معاصر هايدگر پژوهي در آلمان چگونه مي‌بينيد و با چه كاستي‌ها و نكات قوتي روبه‌رو هستيم؟
براي دادنِ پاسخي سنجيده به اين پرسش بايد اينجانب با تاريخچه و وضعيت كنوني هايدگرپژوهي و هايدگرشناسي در ايران خوب آشنا باشم كه اينچنين نيست. اما همين اندازه مي‌توان گفت كه براي شناختن، سنجيدن، به چالش‌گيري و چالش‌برانگيزكردن فلسفه و انديشه هايدگر بايد به آثار و نوشته‌هاي هايدگر دسترسي باشد، رويكردي علمي و روشمند در پيش گرفته شود و با بستري كه اين فلسفه در آن باليده و روييده، آشنا بود. همچنين، اهميت نهادينه بودن پژوهش را نمي‌توان دست‌كم گرفت. آشكار است كه زمينه براي هايدگرپژوهي در فضاي آلماني زبان در كل فراهم‌تر است، چون پژوهشگر، به آثار او و انبوهي از تفسيرها و كارها درباره او دسترسي بي‌ميانجي دارد. اما در ايران هم به دليل توجه بسيار به هايدگر و ترجمه برخي آثار از او و درباره او، زمينه گسترش هايدگرپژوهي فراهم است. كاسته شدن از آشفتگي‌ها در برابرگزيني‌ها، ترجمه‌ها و تاليف‌هاي بيشتر و بهتر و همكاري و دادوستد با مراكز هايدگرپژوهي در آلمان گام‌هايي در اين راستا خواهند بود.

برش

فيگال را مي‌توان يكي از برجسته‌ترين هايدگرشناسان و هايدگرپژوهان امروز دانست. اما وي حتي در همان كارهايي كه فلسفه هايدگر را وامي‌كاود، جاي‌جاي، دريچه‌هايي براي فراتر رفتن از هايدگر مي‌گشايد كه برآمده از رهيافت آقاي فيگال به فلسفه‌هاي ديگر است. وي پرسشگري‌هاي اصيل، انديشه‌گري‌هاي روشمند و يافته‌هاي ساختارمند ديگر فلسفه‌ها را به خوبي بازمي نماياند، اما همزمان ناانديشيده‌ها، ناپرسيده‌ها و هرآنچه در آنها بديهي انگاشته شده را پيش‌رو مي‌نهد. اين شيوه، از مطلق‌بيني به دور مي‌دارد. مهم اين است كه با ياري فلسفه هايدگر، با پرسشگري و نگاه فلسفي آشنا شد، نگاهي كه با ياري هايدگر از هايدگر فراتر مي‌برد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون