ترجمه و گردآوري :مريم عربي / رونالد كووز، اقتصاددان بريتانيايي است كه در سال 91 ميلادي جايزه نوبل اقتصاد را از آن خود كرد. اين دستاورد ماندگار در نتيجه روشنگريهاي اين اقتصاددان در زمينه هزينههاي معاملاتي و حقوق مالكيت در ساختار نهادي و عملكرد نظام اقتصادي نصيب او شد. با اين حال كووز مايل بود نظرياتش تنها به عنوان پلهاي سنگي در ابتداي يك راه طولاني در نظر گرفته شود؛ راهي براي تجزيه و تحليل مسائل اقتصادي با هزينههاي معامله مثبت.
برخي كووز را انقلابگر ادبيات اقتصادي ميدانند؛ كسي كه مفهومي جديد به نام «هزينههاي مبادله» را به دستور زبان اقتصاد وارد كرد. كووز بر اين باور بود كه اقتصاددانان بايد از ابزارهايي كه در اختيار دارند، براي مطالعه سيستمهاي واقعي اقتصادي و شرح آنچه در واقعيت رخ ميدهد استفاده كنند. بر همين اساس، او استفاده از مدلهاي انتزاعي را نفي ميكرد و نحوه تخصيص منابع مالي توسط كارگزاران عقلايي را مورد توجه قرار ميداد. براي اين كار ميبايست به يك شيوه پژوهشي دقيق و منسجم، اسناد و شواهدي جمعآوري ميشد كه روش كاري كارگزاران و راهحلهاي آنها براي حل مساله كميابي را معرفي ميكرد. كووز بر اين باور بود كه سوالات پژوهش صورت گرفته بايد بر مبناي ناسازگاريهاي موجود ميان نظريه و واقعيت طراحي شود و سپس يافتههاي تجربي براي تعميم نظريه مورد استفاده قرار بگيرد. او در واقع اين فرآيند را براي سازگارسازي نظريه با واقعيت پيشنهاد ميكرد.
محافظهكار صرفهجو!
اين مغز متفكر اقتصادي كه تمايلاتي محافظهكارانه داشت، از همان دوران تحصيل در مدرسه عالي اقتصاد لندن به مفهوم «صرفهجويي» توجه ويژهاي نشان ميداد. حاصل اين تفكر ارايه نظريهاي بود به نام «طبيعت كارخانه». بر اساس اين نظريه در اقتصاد بازار اگر كارخانههاي موجود بخشي از كارهاي خود را برون سپاري كرده و از طريق قراردادهاي منسجم به نهادهاي ديگر واگذار كنند، صرفهجوييهاي قابل توجهي حاصل ميشود. همين نظريه كه در ابتدا چندان انقلابي به نظر نميرسيد، به عنوان يكي از اصول پايدار عملياتي در سازمانهاي صنعتي مورد توجه قرار گرفت.
كووز در واقع شهرت خود را مديون دو مقاله مهمي است كه با عناوين «ماهيت بنگاه اقتصادي» و «مساله هزينههاي اجتماعي» به ترتيب در دو نشريه اكونوميكا و حقوق و اقتصاد منتشر كرد. مقاله اول به فلسفه وجودي بنگاههاي اقتصادي ميپرداخت. به اعتقاد وي، فرآيند استخدام عوامل توليد مستلزم عقد قرارداد، آگاهي از قيمتها و استفاده از منابع واقعي است و وقتي هزينه اين معاملات از مرز معيني عبور كند، در اين صورت وجود يك تشكيلات مركزي بر مبناي
سلسله مراتب يا همان «بنگاه اقتصادي» و جايگزين شدن آن با سيستم بازار ضرورت پيدا ميكند و ديگر بازار بهترين مكانيزم تخصيص منابع محسوب نميشود. هر چه بنگاه بزرگتر شود، هزينه هماهنگ كردن دادهها افزايش پيدا ميكند و در صورت افزايش بيش از حد ابعاد بنگاه، معاملات اضافي به بنگاههاي كوچكتر واگذار خواهد شد.
نظريه مهم ديگري كه كووز در مقاله مشهور «مساله هزينههاي اجتماعي»
مطرح كرد، اين بود كه مشكلات در نتيجه تركيب علت و معلول ايجاد ميشود و زماني كه اطلاعات و هزينههاي معاملاتي پايين باشد، بازار واكنش موثري را به مشكلات دردسرساز نشان ميدهد.
كاهش هزينههاي اقتصادي به قيمت هزينههاي بزرگ اجتماعي
يكي ديگر از دستاوردهاي مهم وي ايجاد رشتهاي به نام «حقوق و اقتصاد» بود. پيش از وي، اقتصاددانان كه بيشتر در چارچوب نظريه نئوكلاسيك ميانديشيدند، به مطالعات درون رشتهاي بسنده ميكردند و لزومي نميديدند به مسائل حقوقي و تاريخي توجه نشان دهند. اما كووز ثابت كرد كه اگر هزينههاي مبادله صفر باشد، كارآيي اقتصادي مستقل از قواعد حقوقي نخواهد بود و نهادهاي حقوقي نقشي انكارناپذير در رسيدن به بهرهوري خواهند داشت. او در اين زمينه فرمولي را معرفي كرد كه به كارآيي دولت در تخصيص حقوق مالكيت ميپرداخت. اين اقتصاددان دايما بر ضرورت حل اختلافات با كمترين هزينه ممكن تاكيد داشت و بسياري از شركتهاي بزرگ بازرگاني و توليدي و موسسات كشاورزي از همين راهكارهاي كووز براي بهبود جايگاه خود در بازار بهره گرفتند.
با وجود همه دستاوردهاي كاربردي كووز براي كسب و كارها، برخي اين اقتصاددان را به سوءاستفاده از اقتصاد و دستاويز قرار دادن آن براي توجيه حضور سياستمداران و قضات در كسب و كارهاي بزرگ متهم ميكنند. يكي از دغدغههاي مهم كووز مقابله با تاثيرات منفياي بود كه كسب و كارها ايجاد ميكنند. به عنوان مثال او به دنبال آن بود تا به طريقي براي آلودگيهاي صوتي و زيست محيطي كارخانهها چارهانديشي كند. كووز كه همواره به كارايي قوانين دولتي بياعتماد بود، باور داشت كه در يك جهان ايده آل، دو طرف دعوا قادرند با اطلاعات و ارقامي كه در دست دارند، بدون دخالت دولت با هم مذاكره كرده و به توافق برسند. به عنوان مثال، اين مساله ميتواند در مورد دعواي ميان كارخانه مسبب آلودگي و همسايگانش مصداق داشته باشد. به اعتقاد كووز، در اين شرايط در صورت حصول توافق ديگر فرقي نميكند كه كدام يك از طرفين مسبب آلودگي است. اين نظريه در واقع از فرضيه مشهور لسه فر بهره گرفته بود كه ميگفت در يك جهان كامل همه چانهزنيها بر اساس منطق بهرهبرداري از منافع متقابل صورت ميگيرد و افزايش خروجي بازار بدون كاهش سطح رفاه حداقل يكي از طرفين درگير، تقريبا غيرممكن به نظر ميرسد. اين نظريه كووز به تدريج مورد تحريف قرار گرفت و به برخي اهالي كسب و كار اجازه داد تا بتوانند فعاليتهايي مانند دور زدن معيارهاي قانوني به نفع شركتهاي بزرگ را توجيه كنند و مقررات زيست محيطي را به آساني زير پا بگذارند. در نتيجه اين تفكر، بسياري كووز را مسبب آلودگيهاي صنعتي و مشكلات اقتصادياي ميدانند كه قدرتهاي اصلاحطلب بازار آزاد هماكنون با آن مواجه هستند.
انحصارگرايي به سبك كووز
يكي از مهمترين زمينههاي پژوهشي كووز درخصوص بحث انحصار و رقابت ناقص است. او نظريهاي را مطرح كرد مبني بر اينكه بنگاههاي انحصاري كه كالاهاي بادوام توليد ميكنند، مجبور خواهند شد كالاهاي خود را با قيمت رقابتي عرضه كنند؛ مگر اينكه ميزان دوام كالاي توليدي خود را كاهش دهند يا از طريق قراردادهايي به محدود كردن توليد متعهد شوند. پيش از كووز اقتصاددانان بر اين باور بودند كه قيمتگذاري مبتني بر هزينه نهايي اگر با يارانه دولت همراه شود، كارآمدترين سياست براي قيمتگذاري خدمات دولتي خواهد بود، اما كووز بر اين باور بود كه قيمتگذاري مبتني بر هزينه نهايي نامطلوبتر از سيستم قيمتگذاري چندبخشي و قيمتگذاري بر مبناي هزينه متوسط است. كووز همچنين ادعا كرد كه در ارزيابي ميزان بهرهوري توليدات اقتصادي بايد بر منافع، هزينهها و انگيزهها به شكلي گسترده تمركز كرد.
مخالف سرسخت انتزاع گرايي
كووز در بخش اعظمي از دوران كاري خود با انتزاعگرايي مخالف بود. به اعتقاد او اينكه دست روي دست بگذاريم تا سيستمهاي اقتصادي بدون هر نوع مداخلهاي با كمك «دستهاي نامريي» به وضعيت بهينه برسند، فقط بيان ناقصي از واقعيت است. او در سخنراني مشهور خود هنگام دريافت جايزه نوبل اشاره كرد كه اگر ما اقتصادهاي غربي يا آزاد را به درستي شناخته بوديم، به كشورهايي كه به دنبال رشد اقتصادي هستند، سياستهاي آزادسازي انتزاعي بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول را پيشنهاد نميكرديم.
كووز در 18 سالگي سوسياليست بود؛ در 25 سالگي بينشهايي ناسازگار و مغشوش داشت و در دوران جنگ بينش او شديدا دستخوش تغيير قرار گرفت. كووز اشاره كرده است كه تجارب جنگ جهاني دوم او را به سمت مشاهده ناكارايي سازمانهاي بزرگ شامل دولت و تمايل آنها به مخفي ساختن اشتباهات سوق داده است. با وجود همه اين تغييرات، كووز بارها ادعا كرده كه بينش او همواره تحت تاثير بررسيها و مشاهدات واقعي قرار داشته است. او از معدود اقتصادداناني است كه هم در زمان جنگ در ارتش خدمت كرده و هم سابقه تدريس در دانشكدههاي مختلف را دارد. كووز در زمينههاي كنترل صنايع، تحليل اقتصادي و سياست عمومي و شيوههاي اثرگذاري قوانين منطقي بر رفتار اقتصاد تدريس ميكرد.