گروه اقتصادي| در زمانهاي قديم مردم كشورهاي مختلف از لباسهايي استفاده ميكردند كه با شرايط فرهنگي و جغرافيايي آنها تناسب داشت و به همين دليل استفاده مداوم آن در طول سالها، باعث شد لباسهاي خاصي به عنوان لباس ملي آن كشور شناخته شود، اما پس از انقلاب صنعتي، در بيشتر كشورها استفاده از لباسهاي ملي جاي خود را به لباسهاي مدرن داد و در نتيجه پوشش بيشتر مردم جهان شبيه يكديگر شد.
در تاريخ ايران شاهد پوششهاي متنوعي هستيم كه اگرچه در هر دوره تفاوتهايي با هم دارند، اما الگوهاي مشخصي هميشه در آنها ثابت بوده است. با گذر زمان و تغيير شرايط زندگي، در نوع پوشش مردم هم تفاوتهايي به وجود آمد تا جايي كه امروزه پوشش مردم ايران هيچ شباهتي به آنچه در گذشته خود داشته است ندارد. استفاده از لباسهاي مدرن و كاربردي، امري بديهي و غير قابل اجتناب است، اما در روزگاري كه ارتباطات فرهنگي روز به روز گستردهتر ميشود، كشورهايي كه داراي تاريخ كهن و قدمت فرهنگي هستند، سعي ميكنند با بهره گرفتن از گذشته خود، از اين داراييها به عنوان يك ابزار قدرت استفاده كنند.
شايد همين دليل هم موجب شده تا اين روزها شاهد تنوع بيشتر طراحيهاي لباس در سطح كشور و پشت ويترين فروشگاههاي مختلف باشيم؛ موضوعي كه ظاهرا ساير كشورهاي دنيا با نگاه بهتر و جذابتري به آن نگاه ميكنند و از اين محل نيز به سودهاي خوبي ميرسند. ايران با وجود قدمت فراوان و تنوع مدها و رنگها و سنتهاي مختلف و تنوع بسيار زيبا و زياد لباسهاي سنتي اما همواره در بخش مد با نقص و كاستيهاي مواجه بوده است كه اين امر نيز همواره ناشي از نوع نگاهي خاص بوده است.
اين امر موجب شد تا حركت به سمت ايجاد مدهاي ايراني در كشورمان همواره با اما و اگر همراه شده و هفتههاي مدي كه در سراسر دنيا ميتواند اقتصاد صنعت نساجي را متحول كند و به قولي چشمهايي را منتظر ديدن جديدترين مدها ميكند، در ايران با بيمهري و نگاههاي انتقادآميز همراه باشد.
گو اينكه برگزاري دومين هفته مد تهران در هفته پاياني خرداد موجب شد تا انتقادات زيادي را به برگزاركنندگان اين رويداد متوجه سازد، در حالي كه برگزاري اين رويدادها خود دليلي براي سهمگيري ايران در بازارهاي جهاني مد و پوشاك است.
البته عقبماندگي ايران در بحث مد و پوشاك مورد انتقاد مسوولان دولتي نيز هست و دستاندركاران اين صنعت بيش از هر نهاد و ارگان ديگر سعي دارند تا با فراهم آوردن شرايط متناسب با پيشرفت صنعت نساجي و توجه به توليد داخل مدهاي ايراني را نيز جايگزين مدهاي فرنگي كنند.
فناوري و مد دو بخش جداييناپذير در زندگي امروز هستند و پيوند دادن اين دو دنياي همگرا از طريق توليد محصولاتي كه هم در كارايي فني و ماندگاري پيشتاز بوده و هم زيبايي و برازندگي را به كاربران هديه ميدهند، اصل مهم است كه به تازگي حتي مورد توجه توليدكنندگان دستگاههاي ارتباطات همگاني نيز واقع شده است. «مد»ها الگوهاي فرهنگياي هستند كه توسط بخشي از جامعه، پذيرفته ميشوند و داراي يك دوره زماني نسبتا كوتاهند سپس فراموش ميشوند. بنابراين، «مدگرايي» آن است كه فرد، سبك لباس پوشيدن و طرز زندگي و رفتار خود را طبق آخرين الگوها تنظيم كند و به محض آنكه الگوي جديدي در جامعه رواج يافت، از آن يكي پيروي كند.
گستره مد به اندازه گستره زندگي انسان است و تمامي شؤونات آن را در بر ميگيرد. تغييرات مدگونه، در علوم و فنون نظريهها،گرايش به جنبههاي مختلف علمي، الگوهاي تربيتي، سبك منش و رفتار، پوشش، آرايش، محيطآرايي و … قابل تسري است. با وجود آنكه مد و مدگرايي كل گستره زندگي اجتماعي را دربر ميگيرد، پوشاك و سبك و شيوه آرايش، شاخصترين كالاي مد شونده محسوب ميشود. در يك نگاه كلي و جامعنگر، مدگرايي را ميتوان ناشي از عوامل و زير ساختهاي تاريخي، اقتصادي، اجتماعي، و فرهنگي و روان شناختي دانست. ريشههاي تاريخي مدگرايي به سالهاي بسيار دور برميگردد. با نگاهي به تاريخ ايران، در عصر سلطنت فتحعلي شاه و ناصرالدين شاه كه پاي ايرانيان به فرنگ باز شد، تا عصر رضا شاه كه دوره حساسي را در تاريخ ايران رقم زد، فصل متفاوتي در مدگرايي ايرانيان گشوده شد. از آن زمان كه رضا شاه با سلطه سياسي بر كشور، نحوه و شكل لباس پوشيدن مردم ايران را تغيير داد، تاكنون، مدهاي مختلف در ايران (و به خصوص در بين قشر جوان)، رايج شده است.
گرچه مدگرايي و غربگرايي دو مفهوم جدا از هم و داراي تعاريف متمايز از يكديگرند، اما سير تحولات تاريخي- اجتماعي در ايران به گونهاي سرنوشت اين دو مفهوم را با هم گره زده است كه هرگاه سخن از مدگرايي به ميان ميآيد، مفهوم غربگرايي را نيز به ذهن، متبادر ميكند، زيرا پس از رشد تكنولوژي در اروپا، سنتها مورد انتقاد قرار گرفت و جامعه به تدريج، انديشهها، طرز زندگي و نوع لباس را تغيير داد. همينطور در ايران و كشورهايي نظير آن، رشد صنعت در رأس شعارها قرار گرفت و خيلي زودتر از آن، نوع تفكر، طرز زندگي و آداب لباس پوشيدن، دستخوش تغيير شد.
ميل به اروپاييشدن در جامعه ايراني باعث شد كه به جاي بازسازي و نوسازي چارچوب اقتصادي-اجتماعي جامعه خود، به نماها و نمادها و ظواهر صنعتي شدن توجه كنند كه مهمترين نماي اروپايي شدن، پوشيدن لباسهاي اروپايي و ترويج مدهاي غربي به شمار ميرفت.
ايرانيان بر اين باور شدند كه بايد خود و فرهنگشان را اروپايي كنند، تا به اينترتيب از ضعف و عقب ماندگي رهايي يافته، در رديف كشورهاي پيش رفته قرار گيرند. بنابراين «مدگرايي» و «غربگرايي» در ايران، در يك بستر فكري و دوشادوش هم رشد كردهاند. در حال حاضر نيز بيشترين مدهايي كه در جامعه و به خصوص در بين جوانان رايج ميشود، برگرفته از الگوهاي غربي با همان انگيزه است.
مد و مدگرايي را ميتوان از جهتي مولود مدرنيسم دانست زيرا مدرنيسم، نگاه نو به عالم و آدم است؛ نگاه و شناختي كه برخاسته از زيستن در «اكنون» و گسستن از «گذشته» است و صريحا با مفهوم سنت (tradition) در تقابل ميافتد. «مدرنيته» كه شكل عينيت يافته فرهنگ مدرن است همراه و همزاد با گذر از گذشته به حال، نوآوري، تجدد و سليقه و مد است. از اين رو مدرنيته همواره خود را در ستيز و چالش با كهنگي، ركود، قدمت و سنت و پيروي از هنجارهاي پايدار قرار ميدهد و كشش و تمايل آن به سوي تجدد و نوآوري در فرهنگ و ارزشهاي اجتماعي است. بنابراين، مدگرايي و نوآوري در تفكر و رفتار (به معناي رايج آن) به عنوان نماد و انديشه مدرنيسم قلمداد ميشود و از آن جا كه جوامع غربي موطن و مظهر مدرنيته و مدرنيسم بودهاند، فرآيند مدرنيزاسيون (مدرنسازي) و اشاعه طرحها و مدهاي نو، در واقع با غربيسازي و غربگرايي كاملا هم افق و بلكه معادل خواهد بود، و اين، خود ميتواند از زاويه ديگر، رابطه مدگرايي و غربگرايي را نشان دهد.
شركتهاي توليدي از طرق روانسنجي و شناخت روحيات افراد جامعه و با توجه به همين روحيه نوگرايي و ميل به امروزي شدن در جوانان، هر روز، يك فرم شلوار، پيراهن، كفش، كلاه، عينك، آباژور، كاغذ ديواري، گوشي تلفن و… را عرضه ميكنند و اندك تغييري از جانب آنها، يك مد جديد ميشود و حتي گاهي براي آنكه كالاي توليديشان زودتر در جامعه مد شود، از يك فرد مشهور (مثل يك هنرمند سينما يا ورزشكار)، با اعطاي مبلغ زيادي پول، ميخواهند كه براي يك بار هم كه شده، از آن كالاي جديد استفاده كند و در فيلم يا صحنه تلويزيون، ظاهر شود. يكي از دلايل عمدهاي كه توليدكنندگان و طراحان خارجي توانستهاند در سطح جهاني براي خود جايي باز كنند و مدآفريني داشته باشند، آشنايي آنها با مباني روانشناختي «تاثيرگذاري» و به كارگيري روشها و اصول فني مناسب در كار است، در حالي كه توليدكنندگان داخلي و محدود، معمولا به الگوبرداري و تقليد از آنها ميپردازند و به نحوي مدهاي غربي را در جامعه ترويج ميكنند.