• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۱ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5446 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۲ اسفند

هاوارد فاست، نويسندگي و نبرد

مرتضي ميرحسيني

اگر به تجربه شخصي خودم برگردم، اين اواخر رمان «نسل دوم» (1978) و داستان بلند «مزدور» (1972) و مجموعه داستان كوتاه «تماشاخانه» (1970) را خواندم و علاقه‌ام به او، اويي كه اكنون دو دهه از مرگش مي‌گذرد بيشتر شد (مارس 2003 در چنين روزي از دنيا رفت). با «تام پين» (1943) و «موسي» (1958) او را شناختم و با «امريكايي» (1946) و «آخرين مرز» (1941) جذب كارهايش شدم. مي‌گويند هرجور كه حساب كنيم و با هر معياري كه به داوري بنشينيم، هاوارد فاست در جمع بزرگان ادبي قرن بيستم جاي نمي‌گيرد. اما قطعا نويسنده چيره‌دستي بود و رمان‌هايش - اگر خوب ترجمه شده باشند - براي خواننده فارسي‌زبان هم بسيار خواندني‌اند. از تاريخ مي‌گفت و معمولا داستاني از گذشته را روايت مي‌كرد، اما نگاهش به اكنون و به آينده بود و هميشه به موضوعات و مضامين عميق انساني مي‌پرداخت. فضايلي مثل شرافت و درستي و عدالت‌جويي را مي‌استود و قهرمان‌هاي داستان‌هايش را كه اغلب‌شان - مثل موسي و پيتر آلتگلد و تام پين و اسپارتاكوس - شخصيت‌هاي تاريخي بودند با همين ويژگي‌ها بازآفريني مي‌كرد. خودش به چپ مي‌زد و به ماركسيسم گرايش داشت و دوره‌اي هم عضو حزب كمونيست امريكا بود. حتي مدتي براي روزنامه ديلي وركر كه صداي كمونيست‌هاي امريكايي بود مي‌نوشت و با نوشته‌هايش، نظام حاكم بر كشورش را براي بسياري چيزها و از همه مهم‌تر براي بي‌اعتنايي به عدالت اجتماعي و پايمال‌كردن نظام‌مند حقوق كارگران به نقد مي‌كشيد.
به سرمايه‌داري حمله مي‌كرد و سرمايه‌داري هم كه در تار و پود حكومت امريكا تنيده شده بود به اين حملات واكنش نشان مي‌داد. در برخي رسانه‌ها و محافل سياسي به خيانت به كشور و همكاري با دشمن بزرگ (شوروي) متهم شد و بعدتر به جرم اهانت به كنگره، مدتي به زندان افتاد. عنوان اتهامي‌اش اهانت به كنگره بود، اما درواقع چون به نام آزادي عقيده از افشاي نام كمونيست‌هايي كه مي‌شناخت طفره رفت، تنبيهش كردند و حكم به حبس او دادند. حتي در انتشار نوشته‌هاي بعدي‌اش مشكل‌تراشي كردند و در زد و بندهاي پشت‌پرده، جلوي همكاري ناشران بزرگ را با او گرفتند. مي‌گفتند او كشورش را به شوروي فروخته است. اما چنين نبود. فاست، حتي زير سخت‌ترين فشارها و در بدترين تنگناهاي كاري، هرگز به كشورش پشت نكرد و حتي در «خداي عريان» (1957) با مقايسه‌ شرايط زندگي و كار ادبي در امريكا و شوروي، طرف امريكا را گرفت. نوشت «من در ايالات متحد امريكا در مقام نويسنده سخت در تنگنا بودم. به ‌ناچار كتاب‌هايم را با صرف هزينه هنگفت و گاهي با پذيرش زيان مالي منتشر كردم. من از زندگي نسبتا مرفه و قرين موفقيت به مبارزه عريان براي بقاي ادبي پرت شدم. آثار تازه من در كشورم به مرور كمتر و كمتر شناخته شدند. اما به رغم تمام اين محروميت‌ها، واقعيات مهم زير بي‌هيچ چون و چرا به قوت خود باقي ماندند: «من توانستم همچنان بنويسم؛ زنده ماندم؛ توانستم همچنان براي حق تفويض‌ناكردني خود مبارزه كنم و آنگونه بنويسم كه دلخواهم بود. دقيقا به سبب رفتار خشونت‌آميز و ناعادلانه‌اي كه بر من رفت، مايلم با تاكيد بگويم كه مخالف سياست دولتم بودم و نظرم را صادقانه بيان كردم. خواستار گذشت نشدم و گذشتي نكردم، با اين‌همه به آن سه گفته خدشه‌اي وارد نشد». اما نويسنده شوروي مقاومت نكرد، دولت را به اعمال خشونت‌بار تحريك نكرد. نافرماني او دست‌بالا در شيوه نگارشش صورت گرفت. با اين‌همه بايد گفته شود: نويسنده شوروي نتوانست به نوشتن ادامه دهد، او را به سكوت مجبور كردند؛ نتوانست به زندگي ادامه دهد، بي‌رحمانه شكنجه و اعدام شد؛ نتوانست براي حق تفويض‌ناكردني خود مبارزه كند و آنگونه بنويسد كه دلخواهش بود. نويسنده شوروي با چنين امتيازاتي بيگانه است، اين مفهوم به جهان‌بيني‌اي تعلق دارد كه بر او ناشناخته مانده است و او در تلاش براي كشف اين ناشناخته و دستيابي به آن، از سوي اربابانش مزد مرگ دريافت مي‌كند.» سپس در ادامه همين متن، به صراحت گفت كه حزب كمونيست، زنداني است كه روياهاي بشري در آن به بند كشيده مي‌شوند. حرفش براي شوروي بسيار سنگين بود. آنها تا همين يكي دو سال پيش فاست را صداي آزادي مي‌ديدند و جايزه ادبي استالين را به او- كه نويسنده‌اي از اردوگاه «خودي‌ها» بود - داده بودند. مدتي سكوت كردند و واكنشي نشان ندادند، اما بعد او را دورو خطاب كردند كه نه صادقانه كه فرصت‌طلبانه حرف مي‌زند و مي‌نويسد. البته كه فاست فرصت‌طلب و دورو نبود. فقط درباره حقيقت با كسي معامله نمي‌كرد. همين پايبندي‌اش به حقيقت، از نظر كساني كه وجدان‌شان را به شوروي فروخته و تشخيص درست و غلط را به سران حزب كمونيست و رفقاي بالادستي سپرده بودند تحمل‌شدني نبود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون