• ۱۴۰۳ شنبه ۱۳ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5460 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۶ فروردين

چرا ایران و عربستان سعودي مذاکره را جایگزین مخاصمه کردند؟

خسته از رویارویی پیش‌به سوی صلح

عبدالقادر  فايز٭

 

بحران يمن، در سال‌هاي اخير، نقشي محوري در بالا‌بردن سطح تنش و رويارويي ميان عربستان سعودي و جمهوري اسلامي ايران داشت. همچنين، جنگ يمن در همه اشكالش، چه مستقيم و چه نيابتي، ابعاد ديگري به رقابت و جنگ سرد ميان تهران و رياض در زمينه‌هاي ايدئولوژيك و ژئوپليتيك بخشيد. يمن بخشي جدايي‌‌ناپذير و اساسي از امنيت ملي عربستان سعودي است، به همين دليل، جايگاهي استراتژيك در هسته اصلي عقيده سياسي عربستان دارد. كشوري كه پيشرفت مسلحانه جنبش انصارالله يمن در صنعا، پايتخت آن كشور، باعث شد احساس نگراني شديد و تهديدي بزرگ او را در بر گيرد؛ به ويژه اينكه گفته مي‌شود انصارالله يمن مورد حمايت نظامي، مالي و امنيتي ايران است. اين مقاله پژوهشي سطوح رقابت و رويارويي ايران و عربستان سعودي در يمن را مورد بررسي قرار مي‌دهد و اينكه چگونه اين رقابت به تنشي تلخ تبديل شده كه بيشتر شبيه جنگي سرد و سخت ميان دو قدرت منطقه‌‌اي شده است. اين پژوهش همچنين به ابعاد تاريخي سطوح اين تنش مي‌‌پردازد و اينكه چگونه يمن اهرم راهبردي تغييرات بنيادي را تشكيل مي‌دهد كه بر عوامل موازنه قدرت و موازنه تهديد حاكم بر رقابت تاريخي رياض و تهران تاثير مي‌‌گذارد. در بخشي از اين پژوهش، به عوامل داخلي و خارجي كه در تبديل يمن به مهم‌ترين ميدان آزمايشي براي عبور از خطوط قرمز نقش داشته‌‌اند، پرداخته ‌مي‌شود و اينكه چگونه بازيگران محلي يمني به بازتابي صرف از درگيري در سطح منطقه‌‌اي آن تبديل شده‌‌اند. در آخر، به بررسي عوامل تعيين‌‌كننده‌‌اي كه رياض و تهران را بر آن داشته تا به ‌طور جدي و عملي به امكان پايان ‌دادن به جنگ سرد بين خود فكر كنند، مي‌‌پردازد و اينكه جايگاه يمن در توافق دوجانبه‌‌اي كه اخيرا بين عربستان سعودي و ايران تحت نظارت چين به امضا رسيده است، چيست. لازم به ذكر است كه نسخه اصلي و عربی اين مقاله پژوهشي در مركز پژوهش‌هاي الجزيره منتشر شده است. 

ريچارد نيكسون، رييس وقت امريكا، در جولاي سال 1969 اعلام كرد كه تغييراتي راهبردي در سياست خارجي امريكا شروع شده است و آن را «دكترين نيكسون» ناميد. دكترين جديد امريكايي در استراتژي گسترده خود به جاي دخالت مستقيم نظامي به نفع متحدان خود به حمايت اقتصادي، نظامي و امنيتي اتكا كرد. همچنين سعي كرد به آنها بخشي از نقش عملي در مناطق تحت نفوذ امريكا را ببخشد. اين همزمان با تصميم بريتانيا براي خروج از منطقه خليج‌فارس در سال 1971 بود كه به واشنگتن اجازه داد دكترين جديد خود را در منطقه براساس سياست «ستون‌هاي دوقلو» يعني پادشاهي عربستان سعودي و شاهنشاهي ايران به عنوان متحدان و شركاي استراتژيك امريكا علي‌رغم وجود رقابت منطقه‌اي پنهان بين دو كشور اجرا كند. در آن مرحله عوامل مختلفي عربستان سعودي و ايران را به نزديكي و همكاري سوق داد كه مهم‌ترين آنها عبارتند از: 
1- هراس دو كشور از افزايش نفوذ كمونيستي تحت حمايت اتحاد جماهير شوروي؛ 
2- حمايت فزاينده اتحاد جماهير شوروي از عراق؛ 
3- گسترش نفوذ جنبش‌‌هاي چپ از نظر سياسي و فرهنگي.
همكاري و نزديكي عربستان و ايران، دو قدرت منطقه‌‌اي تحت حمايت امريكا، موفقيت قابل قبولي در مديريت پايه‌هاي اساسي روابط سياسي، امنيتي، نظامي و اقتصادي در منطقه خليج‌فارس به ثبت رساند، اما اين امر با ظهور رقابت ناشي از بي‌‌اعتمادي و نگراني‌‌هاي امنيتي بين رياض و تهران چندان ادامه پيدا نكرد. اين عملا در سال 1974 هنگامي كه عربستان سعودي مقاصد و سياست‌هاي شاه ايران را از دو زاويه زير سوال برد، نمايان شد: 
اول: تلاش شاه ايران براي توسعه توانايي‌‌هاي نظامي كشورش از نظر كمي و كيفي از طريق معامله‌هاي تسليحاتي پي در پي.
دوم: دخالت نظامي شاه در عُمان در جريان «انقلاب ظفار» كه به او نفوذ بيشتري در تنگه استراتژيك هرمز بخشيد.
چند سال بعد، پيروزي انقلاب در ايران و سقوط سلطنت شاهنشاهي در سال 1979، ماهيت و محتواي روابط رياض و تهران را به ‌شدت تغيير داد و آنها را از اتحاد و مشاركت به رويارويي و درگيري كشاند. در مرحله پس از پيروزي انقلاب در ايران عوامل متعددي بر شكل‌‌گيري روابط جديد عربستان سعودي و ايران تاثير مستقيم داشتند و از مهم‌ترين آنها مي‌توان به موارد زير اشاره كرد: 
1- پيروزي انقلاب در ايران منجر به ايجاد يك نظام سياسي جديد يعني شكل‌‌گيري جمهوري اسلامي براساس اصل ولايت فقيه در فقه شيعه شد كه مخالف نظام‌‌هاي سلطنتي در منطقه و ضد مداخلات غرب در سراسر خاورميانه است؛ 
2- حمايت سياسي، نظامي و اقتصادي عربستان سعودي از عراق عليه جمهوري اسلامي ايران در جريان جنگ ايران- عراق (در سال‌هاي 1980- 1988)؛ 
3- تهاجم عراق به كويت در سال 1990 و ائتلاف بين‌المللي به رهبري امريكا كه در نتيجه آن تشكيل شد و جنگي كه به هدف آزادسازي كويت عليه عراق و نظام رييس وقت آن كشور، صدام، شروع شد؛ 
4-  اتفاقات يازده سپتامبر سال 2001 در امريكا و سياست‌هاي امريكايي متعاقب آن كه مبني بر دخالت مستقيم نظامي در منطقه بود؛ 
5-  تهاجم امريكا به عراق در سال 2003 و سرنگوني نظام رييس وقت آن كشور، صدام و تغيير نظام سياسي و سپردن قدرت به اپوزيسيون شيعه عراقي نزديك به تهران و عدم موازنه قوا كه در پي آن ميان عربستان و ايران به وجود آمد؛ 
6-  افزايش روزافزون قدرت نظامي و سياسي متحدان جمهوري اسلامي در منطقه كه نمونه آن حزب‌الله لبنان و جنگ 2006 با اسراييل و همچنين پيروزي جنبش مقاومت اسلامي حماس در انتخابات سال 2005 فلسطين است؛ 
7-  وقوع انقلاب‌‌هاي بهار عربي و تغيير چشمگير موازنه قوا و مراكز ثقل سياسي در جهان عرب به ويژه با ورود اين رويدادها به عرصه نفوذ مستقيم ايران در سوريه و عرصه امنيت ملي عربستان سعودي يعني يمن. آنچه كه اين پژوهش در ادامه بر آن متمركز خواهد شد، اتفاقاتي كه در يمن به عنوان يكي از عرصه‌هايي كه درگيري مستقيم و خشن جمهوري اسلامي ايران و عربستان سعودي را در بر گرفت و اينكه چگونه يمن درگاه نخستين هر تفاهم واقعي ميان دو كشور خواهد بود، هنگامي كه تصميم بگيرند صلح محتاطانه را با جنگ سرد جايگزين كنند.

يمن بين نفوذ عربستان سعودي و ايران:
 راهي براي حسن نيت وجود ندارد
شايد اگر يمن را در قالب نظريه «توازن تهديد» استفان والت قرار دهيم مدلي ايده‌آل به نظر برسد. اين نظريه والت مبتني بر اين واقعيت است كه عامل تعيين‌‌كننده اصلي امنيت كشورها در پاسخ به توانايي كشور براي تشخيص تهديد و درك و برخورد با آن صرف‌نظر از واقعي بودن يا نبودن و حجم واقعي آن است. والت معتقد است كه تهديدهاي امنيتي مساله‌اي پيچيده است و هيچ كشوري نمي‌تواند آن را ناديده بگيرد يا به آساني از آن عبور كند. والت چارچوب‌‌هايي را براي درك ماهيت ظاهري و ضمني تهديد تعريف مي‌كند: 
1- عامل جغرافيايي؛ 
2-  قابليت‌‌هاي تهاجمي؛ 
3-  مقاصد سياسي؛ 
4-  حقيقت خصومت و دشمني؛ 
5-  پتانسيل و امكانات دولت.
در پرونده يمن كه در حوزه نبرد عربستان و ايران قرار دارد، آشكار مي‌شود كه مورد سوم ذكر شده در بالا كه مربوط به مقاصد، محوري و مشكل‌‌ساز است؛ به ويژه با فقدان تقريبا كامل اعتماد بين رياض و تهران. تشخيص مقاصد سياسي ايران و عربستان در قبال يمن دشوار است. مقاصد نيز تغيير مي‌كند و گاهي اين امر به سرعت اتفاق مي‌افتد.
رياض معتقد است رفتار ايران در يمن تهديدي براي امنيت ملي عربستان است؛ در حالي كه تهران اصرار دارد كه سياست‌هايش در قبال يمن هجومي نيست و رويكرد حمله را اتخاذ نمي‌كند، بلكه در درجه اول بازدارنده است. از سوي ديگر، ايران بر اين باور است كه اقدام عربستان در يمن عامل اصلي ناامني و بي‌ثباتي در منطقه خليج‌فارس است. همان‌گونه كه عامل اصلي چندپارگي يمن از نظر جغرافيايي و سياسي است. هر دو كشور ترجيح مي‌دهند حسن‌نيت را كنار بگذارند و با همان رويكرد تاكيد مي‌كنند كه سياست‌هاي طرف مقابل يك تهديد واقعي است. جداي از اينكه اين خوانش درست است يا خير، باور تهديد از طرف ديگري تا حد زيادي بر ماهيت روابط در رقابت، جنگ سرد و درگيري واقعي در يمن حاكم است. آنچه مويد مطالب فوق است، اهميت يمن در دكترين سياسي عربستان در دو بعد ايدئولوژيكي و ژئوپليتيكي، مقابل جايگاه ايدئولوژيك و استراتژيك يمن نزد ايران است. بنا بر اين، تحولات سياسي و ميداني در عرصه يمن عامل مهمي در قضاوت درباره گسترش يا كاهش حوزه‌هاي نفوذ هم براي عربستان سعودي و هم براي ايران تلقي مي‌شود؛ به ويژه اينكه يمن محيطي مناسب براي عوامل تشديد درگيري بين اين دو قدرت منطقه‌اي به شمار مي‌آيد: 
٭ يمن كشوري ضعيف و فقير با مساحت جغرافيايي وسيعي است؛ 
٭ وجود زمينه مناسب براي دوقطبي شدن مذهبي و فرقه‌اي؛ 
٭ موقعيت جغرافيايي مهم يمن؛ 
٭  امكان وجود شواهدي كه از اتهامات هر يك از طرفين عليه ديگري حمايت مي‌كند؛ 
٭ ظرفيت بحران يمن براي تبديل به يك بحران منطقه‌اي؛ 
٭  امكان بين‌المللي‌سازي پرونده يمن.
همه اين عوامل با هم، به گونه‌اي مستقيم يا غيرمستقيم در تشديد تنش ميان عربستان سعودي و ايران نقش دارند. همچنين، نقشي حياتي در غلبه دادن نفوذ يكي از دو طرف و تضعيف نفوذ ديگري دارند.

جايگاه يمن در سياست خارجي عربستان سعودي
يمن به دو دليل مهم همواره در خط مقدم اهتمامات استراتژيك عربستان سعودي بود كه عبارتند از: 
1-  دلايل ژئوپليتيك؛ 
2- دلايل ايدئولوژيك.
توجه به جغرافياي سياسي يمن از موقعيت جغرافيايي مهم آن ناشي مي‌شود كه مشرف به تنگه حياتي باب‌المندب است كه درياي سرخ، خليج عدن و درياي عرب را به اقيانوس هند متصل مي‌كند. اين موقعيت جغرافيايي، يمن را به يكي از مهم‌ترين همسايگان عربستان سعودي تبديل كرده و آن را در قلب دكترين استراتژيك رياض قرار داده است؛ به ويژه پس از جنگ دو طرف در سال 1930 كه با شكست يمن و امضاي توافقنامه طائف پايان يافت و مرزهاي مشترك را ترسيم كرد و پرونده درگيري مرزي را بست. اهميت ايدئولوژيكي-مذهبي كمتر از همتاي ژئوپليتيكي آن در سياست خارجي عربستان نيست. ملت مسلمان يمن از نظر مذهبي بين سني و شيعه تقسيم شده‌اند. برخي آمارها حاكي از آن است كه 35درصد مردم يمن پيرو مذهب شيعه هستند كه بين زيدي كه اكثريت شيعيان يمن هستند و اسماعيليه و اماميه تقسيم شده‌اند. در اينجا حوثي‌ها به عنوان يكي از مهم‌ترين مولفه‌هاي شيعه در بافت جامعه يمن نمايان مي‌شوند. نگراني‌هاي تصميم‌گيرنده سعودي همواره روبه افزايش است كه حوثي‌ها يك طيف يمني نزديك به ايران و متاثر از ادبيات سياسي جمهوري اسلامي هستند؛ به ويژه اينكه جنبش حوثي در جهت‌گيري‌ها و شعارهاي خود به طرز چشمگيري با عقايد انقلابي ايران از نظر سياسي و مذهبي تطابق دارد و اين امر عملا در موارد زير نمود پيدا كرده است: 
1- اتخاذ دكترين مقابله با استكبار جهاني؛ 
2- مقاومت در برابر اسراييل و حمايت از مقاومت مسلحانه يمن.
اين حقايق به وضوح در شعار اين گروه وجود دارد كه با عنوان «خدا بزرگ است، مرگ بر امريكا، مرگ بر اسراييل، لعنت بر يهود، پيروزي براي اسلام» نشان داده است.
با اين شعار و اين اولويت‌ها، حوثي‌ها اهرم‌هاي نگراني فزاينده عربستان سعودي در بُعد ايدئولوژيكي-ديني را تشكيل دادند كه اين امر باعث شد رياض، حوثي‌ها را به عنوان ابزار تهران به شمار آورد؛ ابزاري كه تلاش مي‌كند نفوذ ايران در يمن در نزديكي مرزهاي عربستان را افزايش دهد.

واكنش عربستان به تحولات بحران يمن
با توجه به اينكه پادشاهي عربستان سعودي يكي از مهم‌ترين بازيگران منطقه‌اي در عرصه يمن 
به شمار مي‌رود، لازم بود با تعيين اهداف روشن و مكانيسم‌هاي موثر، براي مقابله با آنچه در يمن مي‌گذرد، برنامه دقيقي تدوين كند. براساس اين رويكرد، براي دستيابي به آن اهداف، واكنش عربستان به بحران يمن براساس داده‌هاي زير مشخص شد: 
1- هرگونه تغييري در يمن، صرف‌نظر از شكل و جزييات آن، پيامدهاي مستقيم و غيرمستقيم بر عربستان و امنيت ملي آن دارد؛ 
2- اهميت نگه ‌داشتن تنش و پيامدهاي آن در مرزهاي يمن و نرسيدن آن به مناطق عربستان سعودي نزديك به مرز دو كشور؛ 
3- هر تغييري در يمن نبايد به نظام سياسي جديدي كه ضد عربستان و سياست‌هايش باشد ختم شود، همان‌گونه كه پس از تهاجم امريكا به عراق در آن كشور رخ داد؛ 
4- رد هرگونه نقش برجسته‌اي براي حوثي‌ها در يمن جديد پس از نظام علي عبدالله صالح؛ زيرا عربستان بر اين باور است كه اين امر باعث ايجاد يك گروه حوثي مشابه مدل حزب‌الله لبنان مي‌شود؛ 
5- عدم ترديد از برخورد مستقيم با هرگونه اقدام ايراني كه به دنبال افزايش نفوذ تهران در يمن باشد؛ زيرا تهديد امنيتي مستقيمي براي عربستان به شمار مي‌آيد.
براي دستيابي به اين اهداف، عربستان در واكنش به تحولات يمن سياستي تدريجي در پيش گرفت كه مي‌توان آن را در چهار مرحله برشمرد: 
1-  مهار كردن و در بر گرفتن؛ 
2- تغيير در چارچوب عوامل تعيين‌كننده امنيت ملي عربستان؛ 
3- مداخله مستقيم نظامي؛ 
4- جنگ نيابتي.
تنها چند روز پس از خروج زين‌العابدين بن علي رييس‌جمهور تونس از قدرت و فرار به عربستان سعودي، در 14 ژانويه 2011، تظاهرات در يمن در 17 ژانويه همان سال آغاز شد و خواستار كناره‌گيري علي عبدالله صالح شد. مرحله مهار اتخاذ شده توسط رياض، چالشي جدي از نظر تنوع دموگرافيك، اجتماعي و سياسي براي تصميم‌گيرندگان عربستان به وجود آورد. علاوه بر اين، عدم وجود رهبري مشخص كه توانايي كنترل مردم انقلابي با تمام طيف‌هاي سياسي آن، رنگ‌هاي قبيله‌اي و طايفه‌اي آن و عموم نهادهاي جامعه مدني را داشته باشد. ازسوي ديگر، خواسته‌هاي يمني‌ها با سقفي بالاتر از سقفي بود كه رياض در مرحله مهار زير آن حركت مي‌كرد و خواستار تغيير ريشه‌اي و اساس بودند؛ درحالي كه رياض با رويكرد حفظ ساختار سياسي كلي دولت با انجام اصلاحات قانع‌كننده براي يمني‌ها و انقلاب آنها پيش مي‌رفت. سياست مهار عربستان در آرام كردن اتفاقات يمن و قرار دادن آن در مسير راه‌حل موفق نبود. تهران نتيجه گرفت كه يمن در آستانه تغييرات مهمي است و رياض در ايفاي نقش حامي راه‌حل در اين كشور با چالش‌هايي جدي روبه‌رو است. رويكرد ايران به اين نتيجه رسيد كه تهران بايد نظارت كند و براي مرحله‌اي آماده شود كه در آن امور در داخل يمن از كنترل خارج شود. با اين تحولات، عربستان سعودي با طرح ابتكار خليج براي راه‌حل به سمت مرحله دوم حركت كرد. طوري كه علي عبدالله صالح از قدرت در يمن حذف شد و عبدربه منصور هادي جايگزين او شد. با ادامه تظاهرات، رييس‌جمهور جديد در تلاش براي كنترل اوضاع داخلي يمن با چالش‌هاي جدي و سنگيني روبه‌رو شد. عوامل متعددي گردهم آمدند تا آنچه را كه قشر وسيعي از مردم يمن شكست سياست‌هاي منصور هادي نسبت به خواسته‌ها و شعارهاي انقلاب به صورت عملي مي‌دانستند را تشكيل دهد؛ مهم‌ترين اين عوامل عبارتند از: 
1- شكست نظام سياسي به رهبري رييس منصور هادي در تقسيم قدرت به گونه‌اي كه با اهداف، آرمان‌ها و خواسته‌هاي مردم انقلابي يمن متناسب باشد؛ 
2-  وابستگي سياست‌هاي منصور هادي به رياض و ربط دادن مشروعيت نظام سياسي جديد در يمن به عوامل خارجي؛ 
3-  مخالفت آشكار حوثي‌ها با سياست‌هاي منصور هادي و برشمردن آن به عنوان سياست‌هايي ظالمانه در حق آنان و تضعيف آنها در داخل يمن.
همه اين عوامل منجر به موج جديدي از اعتراضات و تظاهرات همراه با حركت مسلحانه حوثي‌ها با حمايت نيروهايي از ارتش يمن و نيروهاي ديگري نزديك به رييس سابق علي عبدالله صالح عليه دولت منصور هادي شد. اين امر با ورود انصارالله حوثي و متحدانش به صنعا، پايتخت يمن و كنترل آن با قدرت اسلحه و محاصره رييس‌جمهور و دولتش در داخل كاخ رياست‌جمهوري پايان يافت. منصور هادي با تقديم استعفاي خود به مجلس سعي در مهار تحولات داشت و اگرچه مجلس اين استعفا را رد كرد، حوثي‌ها كوتاه نيامدند و بر اين باور بودند كه رييس‌جمهور تلاش مي‌كند زمان را به نفع خود تسخير كند. با توجه به ناتوانايي كامل رييس‌جمهور و دولت وي در مقابله با جنبش مسلحانه حوثي و تظاهرات همراه آن و اختلافات داخلي، منصور هادي و دولتش صنعا را ترك كردند و درخواست رسمي از عربستان براي مداخله نظامي عليه حوثي‌ها ارايه دادند. اين اتفاقات، پايان خشونت‌آميزي براي مرحله دوم واكنش عربستان به بحران يمن بود كه در نتيجه آن، رياض تهران را متهم كرد كه حوثي‌ها را تشويق كرد و از آنها حمايت كرد تا كنترل صنعا، پايتخت يمن، را در دست بگيرند و دولت رييس منصور هادي را سرنگون كنند. تهران نيز در واكنش خود گفت كه ورود جنبش انصارالله به صنعا و كنترل آن با زور اسلحه امري پيش‌بيني نشده بود. در مارس سال 2015، عربستان سعودي تصميم گرفت با اعلام جنگ عليه حوثي‌ها و متحدان آنها در يمن مرحله سوم را فعال كند. عمليات نظامي ائتلاف عربي به رهبري رياض با نام «توفان قاطع» با مراحل نظامي زير آغاز شد: 
1-  ممنوعيت كامل هوا، دريا و زمين و اعلام جغرافياي يمن به عنوان منطقه عمليات نظامي بسته؛ 
2-  اعلام كنترل عربستان بر كل حريم هوايي يمن و تهديد به هدف قرار دادن هرگونه نقض اين منطقه؛ 
3- آغاز بمباران شديد هوايي عليه پدافند هوايي، سيستم‌هاي ارتباطي نظامي و فرودگاه‌هاي نظامي يمن؛ 
4- تمركز بخشي از بمباران هوايي روي اماكن نظامي حوثي و متحدان آنان؛ 
5-  هشدار مستقيم عربستان به ايران مبني بر اينكه با هرگونه نقض تحريم هوايي يا دريايي با ارسال هواپيما يا كشتي مقابله و آن را نابود خواهد كرد.
در آوريل سال 2015، عربستان سعودي پايان عمليات «توفان قاطع» را با دستيابي به اهداف خود از طريق خنثي كردن همه اشكال تهديدي كه مي‌تواند عربستان سعودي يا بقيه كشورهاي خليج‌فارس را از خاك يمن تحت تاثير قرار دهد، اعلام كرد. همزمان، رياض آغاز مرحله دوم جنگ را نيز اعلام كرد كه نشان‌دهنده عمليات نظامي جديدي به نام «بازگرداندن اميد» بنا بر اهداف مشخصي بود: 
1- تنظيم مجدد روند سياسي در يمن براساس قطعنامه بين‌المللي شماره 2216، ابتكار خليج‌فارس و نتايج نشست گفت‌وگوي يمن؛ 
2- حمايت از مردم يمن و مصون‌سازي آنها در برابر حوثي‌ها و سياست‌هاي آنها؛ 
3- تداوم ممنوعيت هوايي، دريايي و زميني و ايجاد مكانيسم بازرسي كشتي‌ها و هواپيماها با هدف جلوگيري از مسلح شدن جنبش انصارالله؛ 
4- برشمردن حوثي‌ها به عنوان گروه تروريستي متحد ايران و ادامه مقابله نظامي با آن؛ 
5- تخليه كشور از اتباع خارجي؛ 
6- هموار كردن راه براي رسيدن كمك‌هاي بشردوستانه بين‌المللي به يمني‌ها.
عمليات نظامي با پذيرفتن بازگشت حوثي‌ها به ميز مذاكره پايان يافت، اما موفق نشد آنها را از صنعا بيرون كند و مشروعيت منصور هادي و دولتش را باز گرداند. اما اين عمليات نظامي موفق شد پنج استان جنوبي يمن يعني عدن، لحج، ابين، الضالع و شبوه را باز پس گيرد. اين شهرها در مرحله بعد نقش برجسته‌اي خواهند داشت؛ يعني هنگامي كه يمن وارد مرحله جنگ نيابتي عربستان سعودي و ايران شود. پس از آن، روند تحولات در يمن به تدريج به سويي رفت كه همه مذاكرات در رسيدن به آتش بسي مداوم كه راه را براي گفت‌وگويي يمني-يمني هموار كند و به راه‌حلي سياسي برسد، ناكام ماندند. اين امر منجر به بازگشت رويارويي نظامي شد كه اين‌بار جنگ نيابتي ميان جنبش انصارالله حوثي تحت حمايت ايران و نيروهاي حكومت يمني تحت حمايت عربستان بود.

جايگاه يمن در سياست خارجي ايران
پس از پيروزي انقلاب در ايران، يمن شمالي يكي از اولين كشورهايي بود كه با ارسال هياتي رسمي متشكل پانزده شخصيت سياسي و ديني به‌ طور رسمي به جمهوري اسلامي اعتراف كرد. در همان سال، سفير يمن شمالي در تهران با آيت‌الله خميني بنيانگذار جمهوري اسلامي ديدار كرد و يك نسخه از قرآن كريم از طرف رييس‌جمهور علي عبدالله صالح تقديم او كرد. واضح بود كه يمن شمالي آماده توسعه روابط با ايران پس از انقلاب بود؛ اما روابط آن با كشورهاي عربي به ويژه كشورهاي خليج‌فارس باعث شد صنعا سياست محافظه‌كارانه‌اي در قبال تهران اتخاذ كند. با شروع جنگ ايران و عراق صحنه تغيير كرد، زماني كه يمن شمالي در كنار احزاب عربي حامي عراق در برابر ايران صف‌آرايي كرد، در حالي كه يمن جنوبي در جنگ هشت ساله سمت موضع ايران بود. در سال 1990، وحدت بين دو بخش شمالي و جنوبي يمن اعلام شد، اما پس از پايان جنگ ايران و عراق و پديدار آمدن يمن متحد جديد، تغيير چنداني در ماهيت روابط با ايران ايجاد نشد. اين امر به دليل برخي از باورهاي ايراني بود كه مهم‌ترين آنها عبارتند از: 
٭ سياست‌ها و مواضع يمني، بنا بر ارزيابي آن زمان ايران، استمرار سياست‌هاي شوراي همكاري حوزه خليج‌فارس با رهبري عربستان سعودي بود؛ 
٭  يمن پس از اتحاد، مواضع شمال خود را در قبال ايران به عنوان بخشي اساسي از موضع رسمي خود حفظ كرد؛ 
٭  بي‌اعتمادي ايران به علي عبدالله صالح، رييس يمن پس از وحدت يمن.
با ثبات اوضاع ايران در مرحله پس از جنگ با عراق، تهران براساس دو عامل شروع به ارزيابي جديد اهميت يمن كرد: 
٭ عامل ايدئولوژيك كه در نتيجه انقلاب به وجود آمد و مبني بر اهميت دادن به اوضاع اقليت‌هاي شيعي در سراسر جهان؛ 
٭  عامل استراتژيك در جغرافياي سياسي با توجه به اينكه تنگه باب‌المندب بخشي حياتي از امنيت ملي كشور است.
باتوجه به آنچه گفته شد، نمايان مي‌شود كه جايگاه يمن در سياست خارجي جمهوري اسلامي و عربستان سعودي به عوامل ايدئولوژيك و ژئوپليتيك واحدي وابسته است؛ اما به گونه‌اي در سياست‌هاي عملي واقعي در تضاد يكديگر هستند .

واكنش ايران به تحولات بحران يمن
تغييرات عمده‌اي كه با حمله امريكا به عراق در سال 2003 به وجود آمد، دليل اصلي روند صعودي شتابان رقابت بين تهران و رياض به شمار مي‌آيد. سپس در سال 2006، اين رقابت به يك همسويي ژئوپليتيكي در خاورميانه تبديل شد كه در گفتمان عربستان سعودي درمورد هلال شيعي به عنوان يك پروژه خطرناك ايراني، در ازاي گفتمان ايراني درباره رويكرد فرقه‌اي-تكفيري به رهبري عربستان سعودي در مقابله با نفوذ ايران در منطقه نمايان گشت.
اين تحول در گفتمان رياض و تهران، تنش را از حالت رقابت مبتني بر تضاد تاريخي در هويت و ايدئولوژي به حالت برخورد خشونت‌آميز در زمينه‌هاي ژئوپليتيك منتقل كرد. اين امر پس از سال 2011 در يمن به وضوح نمايان شد، يمن كه آشكارترين عرصه براي شكستن خطوط قرمز بين دو كشور خارج از چارچوب رقابت سنتي تاريخي تلقي مي‌شود. ارزيابي راهبردي ايران از آنچه در يمن اتفاق مي‌افتد توسط مجموعه‌اي از عوامل منطبق با ديدگاه تهران نسبت به انقلاب‌هاي بهار عربي و جايگاه آن انقلاب‌ها و تحولات‌شان در حوزه نفوذ منطقه‌اي ايران انجام شد؛ برجسته‌ترين ويژگي‌هاي اين ارزيابي عبارتند از: 
1- انقلاب يمن يك انقلاب مردمي عليه يك نظام ديكتاتوري است كه توسط غرب حمايت مي‌شود؛ 
2- بخشي از انقلاب مخالف سياست‌هاي علي عبدالله صالح، رييس‌جمهور يمن، به عنوان متحد عربستان سعودي و قدرت‌هاي غربي؛ 
3- انقلاب يمن امتداد انقلاب‌هايي در مصر، ليبي و تونس است و پيروزي آن منجر به كاهش نفوذ غرب به رهبري امريكا خواهد شد؛ 
4- يمن بخشي جدانشدني از امنيت ملي عربستان سعودي است و انقلاب در يمن تهديدي مستقيم براي عربستان و نظام سياسي آن به شمار مي‌آيد.
اين نكات زمينه واكنش و پاسخ ايران به بحران يمن را براساس دو اصل تشكيل داد: اولي مبتني بر اين است كه تغيير در يمن اجتناب‌ناپذير است؛ درحالي كه اصل دوم بر اين ايده متمركز بود كه عربستان سعودي قادر به مهار بحران يا هدايت آن به شيوه‌اي كه با نگراني‌هاي امنيتي آن متناسب باشد. با اين رويكرد، واكنش ايران به چهار سطح تقسيم شد: 

سطح سياسي
تهران ترجيح مي‌داد مواضع خود در بحران يمن را در چارچوب راه‌حل سياسي بيان كند؛ به همين دليل از مفهوم راه‌حل سياسي در سه بعد حمايت كرد: 
1- بُعد ذاتي: مبتني بر ارايه يك طرح از سوي ايران متشكل از نكات مشخص و مبني بر راه‌حلي تدريجي كه به گفت‌گوي يمني-يمني منتهي مي‌شود و يك نظام سياسي جديد ايجاد مي‌كند كه همه مردم يمن آن را بپذيرند؛ 
2- بعد منطقه‌اي: مبتني بر حمايت از همه ميزهاي مذاكرات و گفت‌وگوي يمني كه تحت نظارت منطقه‌اي برگزار شد؛ 
3- بعد بين‌المللي: مبتني بر حمايت از برنامه‌هاي نمايندگان بين‌المللي براي حل بحران يمن بود.

سطح امنيتي و نظامي
اين سطح بر ارايه انواع حمايت از جنبش انصارالله حوثي در تمام سطوح متمركز بود، طوري كه تضمين كند با خروج حوثي‌ها از معادله يمن تحولات از نظر نظامي و امنيتي به پايان نمي‌رسد.

سطح ايدئولوژيك
استفاده از همه مواردي كه حوثي‌ها را از حامي جمهوري اسلامي ايران به متحد واقعي و عملي تبديل مي‌كند و حمايت جدي از تمام زمينه‌هاي تاريخي، ديني و سياسي كه اين امر را آسان مي‌كند.

سطح ژئوپليتيك
تشديد حضور نظامي و لجستيكي در آب‌هاي بين‌المللي نزديك به تنگه باب‌المندب و تاكيد بر اينكه تنها رويكرد سياست‌هاي عربستان سعودي بر اين تنگه حاكم نيست.
اين عوامل با توجه به ماهيت آن مرحله در مسيري طولاني كه در آن تهران مايل بود علاوه بر حمايت از عوامل تعيين‌كننده ايدئولوژيك الزامات ژئوپليتيك، قلمرو سياسي را با دستاوردهاي ميداني تقويت كند، نقش‌هاي متفاوتي ايفا كردند. اين‌گونه بود كه تحولات به گونه‌اي توسعه يافت كه حوثي‌ها را در قلب معادله يمن قرار داد و آنها تبديل به عددي دشوار كه نمي‌توان از آن چشم‌پوشي كرد. اين امر به تبديل يمن به عرصه جنگ سرد سپس جنگ نيابتي ميان عربستان سعودي و ايران كمك فراواني كرد.

جنگ سرد در يمن: مصداق‌هاي مفهوم اين جنگ و شواهد ميداني
ارزيابي استراتژيك پادشاهي عربستان سعودي و جمهوري اسلامي ايران تاكيد بر دور نگه داشتن كامل گزينه جنگ مستقيم بين دو كشور، چه در يمن و چه در ساير مناطق درگيري منطقه‌اي، بود. اين امر باعث شد كه رويارويي اين دو كشور به دو سطح محدود شود: سطح اول، فرمول جنگ سرد بين تهران و رياض را با مهار و به كار‌گيري تمام عناصر قدرت نهفته اتخاذ كرد كه عملا در ايجاد مفاهيم جنگ نيابتي بين دو طرف از طريق متحدان محلي يمني كه به‌طور استراتژيك در مدار متحد منطقه‌اي مي‌چرخند، تجسم يافت. اما سطح دوم درگيري، جنگ مستقيم عربستان سعودي عليه برخي از نقاط قدرت انصارالله حوثي بود كه متحد محلي نمي‌تواند آن را به گونه‌اي پيشاپيش تضمين شده، خنثي كند. براساس ديدگاه بالا، عربستان سعودي به دليل تلاش تهران براي تغيير موازنه قوا در يمن از طريق متحدان حوثي، تحركات ايران در پرونده يمن را تهديدي براي امنيت ملي خود معرفي كرد. همچنين رياض تاكيد مي‌كرد كه جمهوري اسلامي از خاك يمن به ‌شدت براي افزايش تهديد عليه عربستان تلاش مي‌كند و از آن به اعمال تروريستي خطرناكي ياد كرد. از سوي ديگر، ايران بر اين باور بود كه عربستان سعودي، يمني كاملا متناسب با سياست‌هاي خود و عاري از هرگونه نقش تاثيرگذار براي مولفه شيعه مي‌خواهد و اين كار را با تغذيه رويارويي فرقه‌اي و مذهبي از طريق جنگي بيهوده و بدون افقي روشن انجام مي‌دهد. متحدان يمني رويكرد قدرت‌هاي منطقه‌اي را در درگيري‌هاي ميداني اتخاذ كردند كه نتيجه آن وضعيت پيچيده در يمن بود كه باعث شد بحران ابعاد منطقه‌اي به خود بگيرد كه مهم‌تر از ابعاد داخلي يمن است. اين امر در ناتواني بازيگران محلي يمني براي دستيابي به تفاهم واقعي بدون پوشش و حمايت متحد منطقه‌اي مشهود بود.
اقدام عربستان در يمن در اوج جنگ سرد نيابتي به جاي واقعيات سياسي، مبتني بر تحولات و عوامل موثر ميداني بود؛ ازجمله مهم‌ترين اين عوامل موثر عبارت است: 
1- ايران با تكيه بر متحد حوثي خود در يمن به دنبال افزايش نفوذ در مربع اول امنيت ملي عربستان سعودي است؛ 
2- هدف تهران از حمايت از انصارالله با تسليحات، فناوري موشكي و پهپادها، ايجاد ضلع چهارم در محور خود كه از آن به عنوان محور مقاومت مي‌ياد مي‌كند و مبناي نفوذ منطقه‌اي ايران است؛ 
3- برخلاف آنچه كه جمهوري اسلامي علنا از آن صحبت مي‌كند، در ميدان عمل سعي مي‌كند به واسطه حمايت نظامي و تسليح غيرمتعارف از متحد حوثي خود در يمن، نبرد با عربستان را از رقابت به رويارويي مستقيم نيابتي تبديل كند؛ 
4- جنبش انصارالله حوثي در يمن قدرت ايران در هدف قرار دادن امنيت و ثبات در مرزهاي عربستان سعودي است؛ 
5- تسلط انصارالله بر يمن يا بخشي از تصميم راهبردي يمن در آينده براي عربستان سعودي پيامدهاي منفي خواهد داشت.
بر اين اساس، رياض به اين نتيجه رسيد كه اگر ايران از طريق متحد حوثي در يمن موفق شود، به دستاورد قابل توجهي دست خواهد يافت و نفوذ جديدي براي خود در منطقه خاورميانه ايجاد خواهد كرد كه از مرز اسراييل تا مرز عربستان سعودي و لبنان، سوريه و عراق گسترش مي‌يابد. ارزيابي عربستان سعودي به اين نتيجه رسيد كه وقوع اين امر به معناي پيروزي استراتژيك ايران در منطقه است.
در مقابل اين عوامل عربستان سعودي كه اهرم حضور رياض در تمامي ابعاد جنگ سرد در يمن بودند، جمهوري اسلامي رويكردي معكوس با عوامل متضاد تدوين كرد. تهران با توجه به نكات زير، نقش عربستان در يمن را بي‌پروا، تهاجمي و گمراه‌كننده معرفي كرد: 
1- تلاش بي‌وقفه عربستان براي حذف مولفه شيعه يمن از معادله، حتي اگر از طريق جنگ مستقيم باشد؛ 
2- برخورد رياض با حوثي‌ها به عنوان دشمن خارجي عربستان سعودي با هدف كنترل نيروهاي متقابل داخلي عربستان با عوامل تعيين‌كننده دشمن خارجي؛ 
3- ياد كردن عربستان از حوثي‌هاي يمن به عنوان تهديد منطقه‌اي براي عربستان و معرفي آنها به عنوان تابع و متحد ايران؛ 
4- تمركز بر ستيزه‌جويي عقايدي و مذهبي به عنوان ابزاري براي تشكيل ائتلاف‌هاي عربي و اسلامي با اين رويكرد كه عربستان سعودي سني با ايران شيعي كه مي‌خواهد بر ملت‌هاي عرب و پايتخت‌هاي‌شان تسلط داشته باشد، مقابله مي‌كند.
با انتقال بحران يمن به ميدان منطقه‌اي كه پويايي تحولات يمن را پيش مي‌برد و رسيدن جنگ سرد بين دو قدرت منطقه‌اي به اوج خود، رياض و تهران شروع به تبادل ضربات در فضاهاي خطرناك خارج از جغرافياي يمن كردند. هدف قرار دادن فرودگاه‌هاي غيرنظامي و نظامي و برخي مراكز حساس كشور در داخل شهرهاي عربستان با موشك‌هاي بالستيك و پهپادها توسط انصارالله حوثي، تاثير زيادي در توسعه گفتمان عربستان سعودي نسبت به ايران داشت. رياض سطح تهديد خود را بالا برد و وليعهد محمد بن سلمان اعلام كرد كه نبرد را به تهران خواهد برد. تهران به‌ طور رسمي امريكا و اسراييل و همچنين سرويس‌هاي اطلاعاتي برخي كشورهاي منطقه ازجمله عربستان سعودي را به حمايت از دو حمله خونين كه در داخل خاك ايران رخ داد متهم كرد: اولين حمله به صورت دو هجوم مسلحانه و همزمان انجام شد؛ هجومي كه در جولاي سال 2017، توسط عناصري كه خود را از سوي «دولت اسلامي» (داعش) معرفي كردند، انجام شد و ساختمان مجلس ايران و مرقد آيت‌الله خميني در تهران را هدف قرار داد و 12 نفر را به قتل رساند. حمله دو، هجومي مسلحانه به رژه نظامي در شهر اهواز در سپتامبر 2018 بود كه منجر به كشته شدن 25 ايراني اعم از نظامي و غيرنظامي شد. مسووليت اين حمله را يك جنبش معترض ايراني مسلح كه خود را «جنبش مبارز عربي براي آزادسازي الاحواز» مي‌نامد، به عهده گرفت. يك سال پس از اين حمله، جنبش انصارالله حوثي در سپتامبر 2019 اعلام كرد كه تاسيسات نفتي عربستان وابسته به آرامكو را با موشك‌هاي بالستيك و پهپادها بمباران كرده و حملات مستقيم و متوالي انجام داده است كه مراكز حياتي در عمق عربستان را هدف قرار داده است. تصميم‌گيرندگان در رياض بيان كردند كه چنين حمله‌اي نمي‌تواند بدون چراغ سبز ايران براي حوثي‌ها انجام شود؛ علاوه بر آن تسهيلات لجستيكي وظايف را با تامين ابزارهاي موفقيت در اين زمينه كه تجاوز كامل خطوط قرمز به شمار آمد، تسهيل مي‌كند. رسيدن تنش بين جمهوري اسلامي ايران و عربستان سعودي به اين مرحله، زنگ خطر در سطوح متعددي را به صدا درآورد. در اين مرحله كاهش تنش و حفظ آرامش و اجازه دادن به امكان حل كردن درگيري ضرورت پيدا كرده بود: 
1- در داخل هر دو كشور، شخصيت‌هاي برجسته‌اي خواستار آرامش و باز كردن مسيرهايي براي گفت‌وگو و تفاهم بودند؛ 
2- در سطح منطقه‌اي، كشورهايي كه خطر رويارويي بين عربستان و ايران را احساس كردند، در تلاشي وارد خط ميانجيگري براي دستيابي به پيشرفت در روابط قطع شده بين دو كشور و امكان ديدارهاي مستقيم دوجانبه شدند؛ 
3- در سطح بين‌المللي، نشانه‌هايي ظاهر شد كه حاكي از اين است كه درگيري نيابتي بين تهران و رياض مي‌تواند منجر به درگيري مستقيم شود و اين امر امنيت منطقه‌اي و بين‌المللي را تهديد مي‌كند.
اين تحركات از طريق نشست‌هاي مقامات امنيتي در عُمان منجر به نوعي گفت‌وگويي ميان ايران و عربستان سعودي شد كه در نتيجه پنج دور گفت‌وگو در بغداد صورت گرفت و در آخر چين به عنوان ضامن و حامي آنچه به عنوان توافق امضا شده عربستان سعودي و ايران در پكن با هدف احياي روابط ديپلماتيك دو كشور شناخته مي‌شود، وارد شد.

توافق عربستان سعودي و ايران: خوانشي در درستي اصطلاح و سناريوهاي موفقيت و شكست
آنچه پرداختن به توافق عربستان سعودي و ايران در 10 مارس 2023 در پايتخت چين و مطالعه آن را دشوارتر مي‌كند، ابهامي كه توافق را چه در ماهيت آن و چه در محرمانه بودن آن احاطه كرده است. از نظر ظاهري، اصطلاح توافق در توصيف آنچه رخ داده خاكستري به نظر مي‌رسد. همچنين اين واقعيت كه بندهاي مهم آن محرمانه باقي مانده، اجازه نمي‌دهد توافق را در معرض منطق تحليل و خوانش قرار دهيم. آيا آنچه اتفاق افتاد يك توافق اوليه ضمن يك نقشه راه براي حل اختلافات و درگيري است يا يك توافق يكپارچه با ابعاد دوجانبه و منطقه‌اي است؟ آيا اين توافق، صرف‌نظر از نام دقيق آن، به عرصه‌هاي فوران درگيري منطقه‌‌اي بين دو قدرت منطقه‌‌اي مي‌‌پردازد؟ آيا احتمال بازگشت روابط دوجانبه پس از 7 سال قطع روابط ديپلماتيك در قالب حل اختلافات منطقه‌اي وجود دارد يا برعكس اين اتفاق خواهد افتاد؟ تا چه حد تضمين واقعي براي اجراي بندهاي مورد اتفاق وجود دارد؟ و چه عواملي اهرم موفقيت اجراي توافق يا شكست آن را تشكيل مي‌دهد؟ در جست‌وجوي پاسخ به اين پرسش‌‌ها، نخستين گام بررسي اصطلاح كلي به كار گرفته شده براي آنچه ميان ايران و عربستان سعودي در پكن رخ داد، است و اين مستلزم محدود كردن اين اصطلاح به چند احتمال است تا نزديكي شتاب‌‌زده ميان تهران و رياض را تعريف كند. در ادامه، به چهار سطح در اين زمينه مي‏پردازيم: 
1- يك معامله متكامل و يكپارچه با سطوح مختلف كه رويكرد پياده‌سازي تدريجي و گام به گام را اتخاذ مي‌كند؛ به اين معني كه انتقال از يك سطح به سطح ديگر مستلزم اجراي كامل و موفق همه موارد در سطح قبلي است. اگر اين همان چيزي است كه در چين به امضا رسيده، به اين معني است كه ما با يك معامله بزرگ بين دو قدرت منطقه‌اي به دنبال آرامش روبه‌رو هستيم كه به نوبه خود نشان مي‌دهد كه پرونده‌هاي منطقه‌اي بخشي جدايي‌ناپذير از اين توافق هستند و همچنين در اهميت و جدي بودن اين توافق و واقعي بودن اجراي آن نقش دارند؛ 
2- توافقي احتمالي مبتني بر توقف فوري همه اشكال تقابل و كاهش تنش و نيز كنار گذاشتن اظهارات تحريك‌‌آميز و تمركز بر منافع مشترك، با هدف ايجاد يك وضعيت تفاهم تراكمي كه همه پرونده‌ها را با هم در بر گيرد و اين امر، تصميم‌گيري‌هاي متوازن منطقه‌اي را براي تصميم‌گيرنده‌هاي عربستان سعودي و ايران آسان مي‌كند؛ 
3- توافقي نتيجه نياز اجباري كه پاسخي به عواملي خارجي كه از كنترل دو طرف خارج است، به ويژه عوامل بين‌المللي مبتني بر پيامدهاي جنگ روسيه در اوكراين در سطح بين‌المللي و منطقه‌اي. در اين احتمال، توافق بيشر شبيه به تصميمي براي خروج از يك جنگ خشونت‌آميز در همه جنبه‌ها و انتقال به صلحي ضعيف و محتاطانه به واسطه دادن امتيازاتي متقابل و به نوعي اذعان به منطقه‌اي بودن طرف ديگر و مديريت نبرد در سطوح منافع مشترك بدون دادن امتيازات دردناك و واقعي در رقابت منطقه‌اي؛ 
4- توافق ضرورت ناشي از اين منطق كه تثبيت نوعي همزيستي مسالمت‌آميز و مديريت بحران هزينه كمتري نسبت به ادامه تشديد تنش متقابل خواهد داشت.
صرف‌نظر از ماهيت و محتواي توافق، ضرورت استراتژيك هر دو كشور را ايجاب مي‌كند كه بر پرونده‌هاي دشوار تمركز كرده و قبل از شروع به ترتيب دادن كارت‌هاي رقابتي ديگر، سعي در دستيابي به يك پيشرفت عملي در آنها داشته باشند. براي عربستان سعودي يمن يك شرط اساسي در هر توافق جدي با ايران است، خواه توافق ضرورت يا توافقي احتمالي يا در قالب يك معامله بزرگ باشد. براي اين امر، به نظر مي‌رسد عربستان سعودي نگران دو نكته اصلي است: 
1-ضمانت‌هاي امنيتي از سوي ايران، به ويژه درمورد يمن؛ و اينجا اهميت آنچه از توافق به بيرون درز كرده است، آشكار مي‌شود كه حاكي از اينكه توافق شامل‌بندي است درمورد فعال‌سازي توافق امنيتي دوجانبه كه در سال 2002 امضا شد؛ 
2- حصول اطمينان از توانايي و جديت تهران در اعمال فشار بر حوثي‌ها در يمن و تلاش براي راه‌حلي سياسي به نوعي متناسب با منافع عربستان سعودي.

در مورد ايران، ضرورت استراتژيك، تمركز بر موارد زير را ايجاب مي‌كند: 
1- منفعت اقتصادي كه توضيح‌دهنده صحبت‌هاي رسمي رياض در مورد امكان سرازير شدن سريع سرمايه‌گذاري‌هاي سعودي به عرصه‌هاي اقتصادي ايراني است؛ 
2- توقف رويكرد معرفي نفوذ ايران به عنوان حامي تروريست از طرف رياض و همچنين توقف حمايت رياض از مخالفان ايراني به ويژه مخالفاني كه اقداماتي مسلحانه عليه نظام سياسي در ايران دارند؛ 
3- پرداختن به نفوذ ايران در يمن به عنوان بخشي از راه‌حل به جاي معرفي آن به عنوان ريشه مشكل.

عوامل موفقيت توافق
1- حمايت پكن از توافق و اطمينان از اجراي آن به عنوان آزموني مقدماتي براي چين به عنوان يك بازيگر بين‌المللي در خاورميانه كه عرصه نفوذ امريكا به شمار مي‌آيد؛ 
2- داشتن ابزارهاي فشار قدرتمندي بر ايران و عربستان سعودي توسط چين، به ‌طوري كه فرار از اجراي توافق در فضاي رابطه با پكن پرهزينه مي‌شود؛ 
3- نياز فوري و ضروري عربستان سعودي به پايان دادن جنگ يمن و باور اين كشور به اينكه اين امر بدون ايران امكان‌پذير نيست؛ 
4- نياز فوري و ضروري ايران به حل اختلافات با عربستان سعودي با توجه به چالش‌هاي داخلي ناشي از اعتراضات مردمي و شرايط بحراني اقتصادي؛ 
5- عدم وجود وتوي علني وصريح امريكا بر توافق امضا شده بين رياض و تهران؛ 
6- حمايت عربي و اسلامي از توافق اعلام شده بين رياض و تهران؛ 
7- جهان پس از جنگ روسيه در اوكراين و تغييرات سريع در صحنه بين‌المللي و احتمال تغيير وضعيت جهان به سمت رويارويي‌هاي غيرسنتي، صف‌بندي‌هاي جديدي را ايجاد مي‌كند؛ 
8- در اولويت قرار دادن عامل ثبات منطقه‌اي از طرف هر دو كشور، با توجه به تهديدهاي فزاينده اسراييل براي حمله نظامي به برنامه هسته‌اي ايران.

عوامل شكست توافق
1- عدم اعتماد آشكار بين ايران و عربستان سعودي؛ 
2- پيشينه تاريخي روابط دو كشور كه همواره رقابت و تنش بر آن سايه افكنده، حتي اگر دوره‌هايي از تفاهم و توافقات محتاطانه بين آنها وجود داشته باشد؛ 
3- همپوشاني طبيعي بين چنين توافقي با بعد منطقه‌اي و پرونده‌هاي ديگري كه به نظر مي‌رسد عربستان سعودي در آنها نقشي ندارد، مانند سرنوشت توافق هسته‌اي بين قدرت‌هاي بزرگ و ايران؛ 
4- ميزان توانايي رياض و تهران براي اعمال فشار بر متحدان خود در منطقه براي هماهنگي و پذيرش نتايج توافق امضا شده تحت نظارت چين؛ 
5- واكنش اسراييل به پيشرفت برنامه هسته‌اي ايران كه در حال ترغيب اسراييل به ريسك كردن و استفاده از گزينه نظامي عليه تهران است و اين منجر به يك رويارويي گسترده در منطقه خواهد شد؛ 
6- جنبه داخلي در هر دو كشور در اثبات اينكه صلح و تفاهم، تصميم نظام سياسي حاكم و نه انتخاب يك طيف يا حزب خاصي در نظام است.
٭پژوهشگر در مطالعات ايران و مدير دفتر شبكه الجزيره در تهران  

 


بحران يمن، در سال‌هاي اخير، نقشي محوري در بالا‌بردن سطح تنش و رويارويي ميان عربستان سعودي و جمهوري اسلامي ايران داشت. همچنين، جنگ يمن در همه اشكالش، چه مستقيم و چه نيابتي، ابعاد ديگري به رقابت و جنگ سرد ميان تهران و رياض در زمينه‌هاي ايدئولوژيك و ژئوپليتيك بخشيد. يمن بخشي جدايي‌‌ناپذير و اساسي از امنيت ملي عربستان سعودي است، به همين دليل، جايگاهي استراتژيك در هسته اصلي عقيده سياسي عربستان دارد. كشوري كه پيشرفت مسلحانه جنبش انصارالله يمن در صنعا، پايتخت آن كشور، باعث شد احساس نگراني شديد و تهديدي بزرگ او را در بر گيرد؛ به ويژه اينكه گفته مي‌شود انصارالله يمن مورد حمايت نظامي، مالي و امنيتي ايران است. اين مقاله پژوهشي سطوح رقابت و رويارويي ايران و عربستان سعودي در يمن را مورد بررسي قرار مي‌دهد و اينكه چگونه اين رقابت به تنشي تلخ تبديل شده كه بيشتر شبيه جنگي سرد و سخت ميان دو قدرت منطقه‌‌اي شده است. اين پژوهش همچنين به ابعاد تاريخي سطوح اين تنش مي‌‌پردازد و اينكه چگونه يمن اهرم راهبردي تغييرات بنيادي را تشكيل مي‌دهد كه بر عوامل موازنه قدرت و موازنه تهديد حاكم بر رقابت تاريخي رياض و تهران تاثير مي‌‌گذارد. در بخشي از اين پژوهش، به عوامل داخلي و خارجي كه در تبديل يمن به مهم‌ترين ميدان آزمايشي براي عبور از خطوط قرمز نقش داشته‌‌اند، پرداخته ‌مي‌شود و اينكه چگونه بازيگران محلي يمني به بازتابي صرف از درگيري در سطح منطقه‌‌اي آن تبديل شده‌‌اند. در آخر، به بررسي عوامل تعيين‌‌كننده‌‌اي كه رياض و تهران را بر آن داشته تا به ‌طور جدي و عملي به امكان پايان ‌دادن به جنگ سرد بين خود فكر كنند، مي‌‌پردازد و اينكه جايگاه يمن در توافق دوجانبه‌‌اي كه اخيرا بين عربستان سعودي و ايران تحت نظارت چين به امضا رسيده است، چيست. لازم به ذكر است كه نسخه اصلي و عربی اين مقاله پژوهشي در مركز پژوهش‌هاي الجزيره منتشر شده است. 

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون