متهم به قتل پس از ارتكاب جرم اموال مقتول را سرقت و سپس متواري ميشود
كشف جنازه قرباني داخل كمد خانهاي در ولنجك
رييس پليس آگاهي تهران در پاسخ به «اعتماد»: متهم پس از دو سال در مخفيگاهش
توسط تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي دستگير شد
بهاره شبانكارئيان
«كارآگاهان تحقيق پس از كشف جنايت درنهايت با مساله پيدا كردن قاتلي مواجه بودند كه در عين كاركشتگي، انگيزهاش سرقت بوده است. قاتل ماهرانه دستهاي قرباني را بسته و او را داخل كمد پنهان كرده و هيچ چيز غلطي در خانه بهجا نگذاشته است، اما او سرانجام پس از دو سال توسط كارآگاهان دستگير ميشود.»
متهم؛ دو سال پيش هنگامي كه براي كار از يكي از شهرستانهاي واقع در غرب كشور به تهران ميآيد تصميم ميگيرد از پسر يك خانم حدودا ۷۵ ساله نگهداري كند. پس از اينكه قرارداد كاري او از سوي شركت مربوطه تمام ميشود پيرزن با او تماس ميگيرد كه مجدد براي نگهداري از پسرش به خانهشان برود. پيرزن يا حالا ديگر همان مقتول، يك فرزند داراي اختلال اوتيسم داشت و ميخواست متهم از پسرش نگهداري كند. متهم پس از چند وقت كه از پسر اين زن سالخورده نگهداري ميكند، پي ميبرد كه آنها اموال زيادي دارند. براي همين تصميم ميگيرد طلا، ماشين و وسايل با ارزش اين زن سالخورده را سرقت كند. متهم پس از اينكه مقتول را بيهوش ميكند او را با شال خفه و داخل كمد ديواري خانه مخفي ميكند. سپس اموال مقتول را سرقت ميكند. او پس از ارتكاب اين جرايم متواري ميشود و مدتي را در كشور افغانستان سپري ميكند، اما وقتي به ايران بازميگردد، توسط پليس دستگير ميشود.
آغاز
اتاقي با چهار صندلي در دل يكي از ساختمانهاي مربوط به مركز پليس آگاهي جاي گرفته است. متهم وارد ميشود. قدي متوسط و جثهاي ريز دارد. به همهچيز شبيه است جز قاتل. روبهرويم مينشيند. متهم ۳۵ ساله، فرزند اول خانواده است و يك خواهر و برادر ديگر هم دارد. اهل يكي از شهرستانهاي غربي كشور است. او مدعي است مقتول در ازاي طلاهاي قديمي او ميخواسته باغ و ملكي را به نامش بزند، اما از هيچ كدام از آنها سندي ندارد كه به پليس ارايه دهد. متهم در مورد جرمي كه مرتكب شده به «اعتماد» ميگويد: «نزديك يك سال براي اين خانم كار ميكردم. خيلي به من اعتماد داشت. طلاهاي زيادي داشتم كه از پدربزرگم به من ارث رسيده بود. وقتي ماجراي طلاهايم را با اين خانم در ميان گذاشتم به من گفت؛ طلاهايت را به من بده و در ازايش من سند ملك و خانهاي كه در آن زندگي ميكنم را به نام تو ميزنم. در اين خصوص مقداري سفته هم به من داده بود تا اينكه يك روز وقتي كارم تمام شد و ميخواستم از خانه آنها خارج شوم، وسط راه متوجه شدم از سفتهها خبري نيست و داخل كولهام نيستند. به سمت خانهشان برگشتم و به او گفتم؛ حاج خانم سفتهها داخل كولهام نيستند. او به من گفت؛ پسرم برو و فردا بيا. از وقتي آنجا كار ميكردم همسرم هم هر از گاهي به خانه اين خانم ميآمد تا به ما سر بزند. فرداي همان روز من و همسرم با هم به خانهاش رفتيم تا با او در مورد سفتهها و طلاها صحبت كنيم، اما وقتي ماجرا را برايش توضيح دادم او جريان گم شدن سفتهها را نميپذيرفت و ميگفت؛ هيچ چيزي دستش نيست. عصباني شده بودم. با همسرم تصميم گرفتيم به او قرص خوابآور بدهيم تا بتوانيم طلاها و سفتههايم را پيدا كنيم.»
او در ادامه ميگويد: «قرصهاي خوابآور را از طريق شخصي كه در بازار آزاد دارو كار ميكرد تهيه كرديم و به خانه او رفتيم. قرصها را در خوراك او حل كرديم. وقتي بيهوش شد برگههايي را تنظيم كردم تا بتوانم اثر انگشت او را زير برگهها داشته باشم. بعد هم شد همين كه ميبينيد.»
متهم جزييات روز حادثه را بازگو نميكند، ولي افسر پرونده اين متهم در توضيح جزييات بيشتر به «اعتماد» ميگويد: «متهم براي نگهداري از پسر مقتول در خانه آنها كار ميكرد. مقتول وضعيت مالي خوبي داشت. متهم پس از اينكه مقتول را با شال خفه ميكند او را داخل كمد مخفي و ماشين و طلاهاي او را به سرقت ميبرد. فرداي روز حادثه وقتي يكي از بچههاي مقتول به خانهشان ميرود، متوجه ميشود در كمد نيمه باز است. در كمد را كه باز ميكند با صحنه وحشتناكي روبهرو ميشود. مقتول با دستهاي بسته درحالي كه شالي دور گردنش گره خورده بود، داخل كمد قرار داشت. فرزند مقتول پس از مشاهده اين صحنه با پليس تماس ميگيرد. در اين مدت متهم فراري بود و وقتي به ايران بازگشت در يكي از خيابانهاي تهران در مغازهاي مشغول كار بود. متهم در اين دو سال هيچ ردي از خود بهجا نگذاشته بود تا اينكه تصميم ميگيرد در آموزشگاه زبان ثبتنام كند. اين اولين ردي بود كه از خود بهجا گذاشت و پليس در پيگيريهاي بيشتر موفق شد او را در مخفيگاهش دستگير كند.»
پايان
متهم صحبتهايش تمام شده است. روبه ديوار ميايستد تا از او عكس گرفته شود. آخرين حرفش قبل از اينكه اتاق را ترك كند، اين است: «من چيزي براي از دست دادن ندارم.» حالا همسر متهم وارد شده است. او در مواجهه با همسرش دستش را روي صورتش ميگذارد و چند قدم به عقب ميرود و با گريه ميگويد: «با زندگيمان چه كار كردي!»… اين درحالي است كه متهم لبخند تلخي ميزند و چهرهاي خونسرد به خود ميگيرد.
اما رييس پليس آگاهي تهران
«علي وليپور گودرزي» رييس پليس آگاهي پايتخت در مورد اين خبر به «اعتماد» ميگويد: «بهمن ماه سال ۱۴۰۰ رسيدگي به پرونده قتل يك زن سالخورده در خانه خود واقع در ولنجك توسط تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي آغاز شد. در تحقيقات ميداني كارآگاهان مشخص شد، زن سالخورده كه آثار كبودي روي گردنش مشهود بود توسط فردي ناشناس در اثر خفگي به قتل رسيده و ماشين و طلاهايش به سرقت رفته است. كارآگاهان كه در جريان تحقيقات متوجه شدند پرستار مقتول مردي جوان بوده و از زمان وقوع جنايت توسط خانوادهاش مشاهده نشده است، به اين موضوع مشكوك شدند و بررسيهاي كارآگاهي را كليد زدند. كارآگاهان با بهرهگيري از شيوههاي كشف نوين جرم و اقدامات اطلاعاتي متوجه شدند قاتل پس از جنايت به يكي از كشورهاي همسايه گريخته، اما چند هفته قبل به ايران آمده و در غرب تهران زندگي ميكند. كارآگاهان در گام بعدي با روشهاي علمي مخفيگاه متهم را شناسايي كردند و در ادامه مرد جوان را با هماهنگيهاي لازم با مرجع قضايي در يك عمليات منسجم دستگير كردند. متهم در جريان تحقيقات به جرم قتل زن سالخورده با انگيزه سرقت ماشين و طلا اعتراف كرده است و با صدور قرار قانوني از سوي مرجع قضايي متهم براي روشن شدن زواياي پنهان پرونده دراختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار گرفت.»
جرم قتل عمد
از منظر حقوقي، جرم قتل عمد به معناي گرفتن جان ديگري، از روي عمد و با سوء نيت است و مرتكب را با حكم مجازات اين جرم كه قصاص و در مواردي ديه و حبس است، روبهرو ميكند. تنها در صورتي كه قاتل عمدي، به هر دليلي، نظير رضايت اولياي دم يا نداشتن شاكي، قصاص نشود، مجازات حبس سه تا ده سال، درخصوص او، اعمال خواهد شد. جرم قتل، ازجمله جرايمي است كه شديدترين مجازات را در تمام جوامع، به خود اختصاص داده و باتوجه به نوع ارتكاب آن و قصد فرد مرتكب، به قتل عمد و قتل غيرعمد، تقسيم ميشود. جرم قتل غيرعمد، جرمي است كه مرتكب، قصد كشتن ديگري را ندارد و به دليل حوادثي نظير تصادف، اتفاق ميافتد، اما در جرم قتل عمد، عنصر معنوي جرم، متفاوت از عنصر معنوي جرم قتل غيرعمد كه به خطاي محض و شبهعمد، دستهبندي ميشود، بوده و از همين رو، حكم مجازات متفاوتي را نيز براي قاتل در پي دارد. باتوجه به اينكه تشخيص قتل عمد كه حكم مجازات بسيار سنگيني داشته نقش مهمي در حفظ جان يك نفر، خواهد داشت بايد از اركان اين جرم آگاه بود. طبق قانون مجازات اسلامي ماده ۲۹۷ قانون مجازات اسلامي؛ ركن مادي جرم قتل عمد، فعل و عملي است كه منجر به مرگ انسان ديگر ميشود كه اين عمل، ميتواند نوعا كشنده باشد يا خير و عنصر معنوي جرم قتل عمد، قصد فعل، يعني، قصد انجام ركن مادي، همراه با قصد نتيجه، يعني، گرفتن جان ديگري است. عنصر قانوني اين جرم نيز عبارت است از ماده 290 قانون مجازات اسلامي كه كشتن ديگري و جنايت بر او را جرمانگاري كرده است.
حكم مجازات قتل عمد
مجازات جرم قتل عمد، قصاص، يعني گرفتن جان قاتل عمدي است. در صورتي كه قاتل عمدي، مرد باشد و مقتول نيز مذكر بوده، اولياي دم مقتول، ميتوانند، قصاص قاتل را از مقام قضايي، بخواهند اما در صورتي كه مقتول زن باشد، اولياي دم، براي قصاص قاتل عمدي، بايد نصف ديه را پرداخت كنند.
همچنين از ديگر مجازاتهاي قتل عمد، ديه و حبس است. ديه زماني وجود خواهد داشت كه اولياي دم، به جاي قصاص، بر ديه، مصالحه يا مدت زمان حبس را مشخص كنند هنگامي اعمال ميشود كه قاتل عمدي، شاكي نداشته يا اولياي دم، رضايت دهند يا قاتل، به هر دليلي، نظير مصالحه بر ديه، قصاص نشود.
مدت زندان قاتل در قتل عمد
براساس آنچه در قانون مجازات اسلامي، در ماده 612 اين قانون، آمده است، مدت زنداني كه بر قاتل عمدي، اجرا و اعمال ميشود، بين 3 تا 10 سال خواهد بود و براساس ماده 2 قانون كاهش مجازات حبس تعزيري، قاضي، تنها با ذكر دليل، ميتواند به حداكثر حبس، يعني 10 سال، حكم دهد.
نحوه شكايت و رسيدگي به جرم قتل عمد
باتوجه به اينكه براي رسيدگي به هر جرمي ابتدا بايد دادگاه، از وقوع آن مطلع شود. يكي از راههاي مطلع كردن دادگاه ثبت شكايت است. در شكايت از جرم قتل عمد، اولياي دم بايد با كمك يك وكيل يا با كمك گرفتن از نمونه شكواييههاي موجود، اقدام به تنظيم شكواييه اين جرم كرده و آن را از طريق يكي از دفاتر خدمات الكترونيك قضايي، ثبت و به دادگاه صالح، براي رسيدگي و صدور حكم مجازات، ارسال كنند.