خبر بد
اسدالله امرايي
رمان «خبرِ بد» ادوارد سنتاُبين كه روايت اعتياد جواني در همشكسته از يك خانواده اشرافي بريتانيايي و سفرش به امريكاست، با ترجمه مجتبي ويسي در انتشارات مرواريد راهي بازار كتاب شده است. ويسي پيشتر از ادوارد سنتاُبين، رمان «بيخيال» را ترجمه كرده بود. اين دو رمان بخشي از پنجگانه سنتابين است. «بيخيال» درباره كودكي شخصيت اصلي كتاب است و «خبر بد» هم درباره جوانياش. شخصيت اصلي در جواني گرفتار مواد مخدر ميشود و براي كاري مجبور ميشود به امريكا برود. نوع فضاسازي، شخصيتپردازي در اين داستان و تقابلي كه اين شخصيت انگليسي با ورود به كشور امريكا و با آن محيط دارد از نكات جذاب كتاب بود. او كه از طبقه مرفه اجتماعي بوده و پول دارد، براي تهيه مواد مخدر، وارد لايههاي زيرين و ممنوعه شده و اتفاقاتي برايش ميافتد. نويسنده خيلي خوب از پس نمايش تاثير مواد مخدر بر ذهن آدمها برآمده. او خود زماني گرفتار اعتياد بود و با اراده و خوددرماني خودش را از چنگال اعتياد رهانده و بعدا به نويسندگي رو ميآورد. او توانسته با ذكر جزييات كامل، اتفاقاتي را كه برايش ميافتد به صورت مفصل بيان كند و شاهد چنين صحنههايي هستيم.
او در پايان با ابراز اميدواري براي ترجمه كتابهاي ديگر اين مجموعه گفت: كتابها به لحاظ فضا با يكديگر متفاوت هستند. شخصيتهاي كتاب اول بيشتر اجتماعي- خانوادگي بودند اما در «خبر بد» بار رمان بر دوش شخصيت اصلي است. كتاب سوم هم با رمان اول و دوم متفاوت است و شايد نويسنده در اين زمينه تعمدي داشته و نميخواسته فضا و نوع نگارشش را تكرار كند، نگارش و فضاي داستانها شبيه هم نيستند اما شخصيتها يكسان هستند. ميتوان گفت هر كتاب در عين داشتن استقلال با كتابهاي ديگر مرتبط است.
ادوارد سنتاُبين متولد ۱۹۶۰ ،نويسنده و روزنامهنگار انگليسي ازجمله نويسندگان سرشناس معاصر اروپاست كه برخي آثارش نامزد جايزه «بوكر» و جايزه «داستان گاردين» شده است. برخي منتقدان ادبي عقيده دارند كه آثار سنتاُبين خوشخوان و لذتآفرين است و نثرش با افسوني ساده، نقاب از چهره شرارت برميدارد. بالنتاين زور زد لبخند غرورش را از چشم ديگران پنهان كند. سپس با انگشت تقهاي روي جلد كتاب زد و گفت: «اين دو سلاح كه اينجا ميبيني يه جفت تپانچه دوئل قرن هفدهميه كه تو دنيا جنگافزاري گرونتر ازشون پيدا نميشه. اگه بگم فقط ماشههاشون يك ميليون دلار قيمت داره متوجه منظورم ميشين.»
پاتريك گفت: «همين قدرش هم برق از كله آدم ميپرونه كه اصلا دوئل در مقابل اينها چه ارزشي داره!»