• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5495 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۸ خرداد

چهار «گفتار ناتوان» براي عبور از بحران‌ها و يك نقطه اميد

حميدرضا جلايي‌پور

كشور ايران مدت‌هاست با انواع بحران‌هاي معيشتي، زيست‌محيطي، آسيب‌هاي اجتماعي و بين‌المللي روبه‌رو است. ولي براي درمان و‌ عبور از اين بحران‌ها نه «حكومت» و نه «جامعه» توان عبور را نداشته است. بدين معنا كه دولت نتوانسته از طريق انتخابات سالم و تغيير سياست‌ها و سمت‌ها اميد تغيير و بهبود را در مردم ايجاد كند و از طرف ديگر مردم هم نتوانسته‌اند از طريق اعتراضات جمعي كه انجام مي‌دهند (كه آخرين آن خيزش اعتراضي مهسا در پاييز ۱۴۰۱ بود) تغيير سياست‌هاي غلط راهبردي را به حكومت بقبولانند. گويي كشور در موقعيت بن‌بست و دست‌وپا زدن در بحران‌ها (همراه با رنج مردم) به سر مي‌برد. هدف از اين نوشته اين نيست كه راه عبوري از اين شرايط بن‌بست نشان دهد، متاسفانه به خاطر لجبازي بلوك قدرت همچنان كشور در شرايط تعليق سياسي است، بلكه هدف اين نوشته اين است طي يك فراز نشان دهد كه چرا كشور در وضعيت «ناتواني گفتارهاي برون‌رفت» از وضعيت فعلي قرار دارد و طي فراز دوم نشان مي‌دهد كه نقطه اميد براي عبور از اين وضعيت بن‌بست‌ كجاست؟ 

گفتارها براي عبور از بحران‌ها 
اگر به صحنه سياسي ايران نگاه كنيم چهار گفتار و نيرو تلاش مي‌كنند تا با بحران‌هاي كشور روبه‌رو شوند. همچنانكه خواهيد ديد به‌رغم تفاوت اين گفتارها ولي همه در عمل «ناتوان»  هستند. 
اولين گفتار، گفتار «دولت ‌يكدست» است. بلوك قدرت در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ با توسل به مهندسي انتخابات و بدون شرمندگي از مردم، اين دولت ‌يكدست را تشكيل داد تا با اتكا به اين دولت با بحران اقتصادي در داخل و با بحران سياست خارجي روبه‌رو شود. دو سال از اين دولت يكدست مي‌گذرد ولي وضعيت معيشت مردم بدتر شده (مرغ كيلويي سي‌ تومن به صد و ده تومن رسيده) و در سياست خارجي، غرب همان امتيازاتي كه آماده بود به دولت قبلي بدهد، هنوز به دولت يكدست نداده و همچنان تحريم‌ها نفس اقتصاد ايران را گرفته است. گفتار و راه‌حل دولت ‌يكدست تاكنون هم در عمل ناتوان و هم در افزايش رضايت در ميان مردم ناكام بوده است. در سال ۱۴۰۰ هشتاد درصد مردم از وضع موجود ناراضي بودند و در ۱۴۰۱ بخشي از مردم ناراضي بيش از چهار ماه در خيابان‌ها «معترض» شدند (يا همان خيزش اعتراضي مهسا) در ۱۴۰۲ هم، حكومت در آمادگي به سر مي‌برد تا موج اعتراضي جديد به راه نيفتد. به بيان ديگر گفتار دولت يكدست يك مهندسي بلوك قدرت بود كه تاكنون اميدي در قاطبه شهروندان ايران ايجاد نكرده و مردم به‌طور روزانه همچنان در مشكلات و خصوصا گراني‌ها دست‌و‌پنجه نرم  مي‌كنند. 
دومين گفتار، گفتار «اصلاحات» است. اصلاح امور كشور با دو مكانيسم كار مي‌كند. اول اينكه فرآيند انتخاب سالم و منصفانه باشد و بتوان مقامات را از طريق راي عوض كرد. دوم اينكه بعد از انتخابات منتخبين مردم بتوانند طبق وعده‌ها براي مردم كار كنند نه اينكه بلوك قدرت در كار منتخبين مردم بگذارد. متاسفانه در سال‌هاي گذشته از سوي بلوك قدرت (به بهانه تمدن‌سازي شيعيان) اين دو مكانيسم كه لازمه اصلاح‌طلبي است با اخلال روبه‌رو شده است. لذا كثيري از مردم اميدي به اصلاح‌ اصلاح‌طلبان ندارند؛ به‌طوري‌ كه در انتخابات ۱۳۹۶ نامزد اصلاح‌طلبان (حسن روحاني) بيست و چهار ميليون راي آورد، اما در انتخابات مهندسي شده ۱۴۰۰ بخشي از اصلاح‌طلبان در انتخابات شركت كردند و نامزد آنها فقط دو ميليون و چهار‌صد هزار راي آورد. 
سومين گفتار، گفتار «گذاريون» است. در اين گفتار گفته مي‌شود در چارچوب حكومت موجود در ايران ديگر امكان انجام اصلاح نيست. راه نجات كشور عبور از حكومت فعلي از طريق رفراندوم و رجوع به آراي عمومي است. تا منتخبين مردم مجلس موسسان تشكيل دهند و آن مجلس قانون اساسي حكومت جديد را بنويسد. تازه چنين حكومت مشروع و اصلاح‌پذيري مي‌تواند در راه اصلاح معضلات و بحران‌هاي جامعه گام بردارد. اين گفتار هم در عمل براي رسيدن به قانون اساسي دموكراتيك و مطلوب در شرايط فعلي توان ندارد، زيرا اولا حكومت موجود تقاضا براي رفراندوم را سرنگوني خود مي‌داند و در برابر خواست رفراندوم مقاومت مي‌كند. ثانيا براي رسيدن به قانون اساسي مطلوب سه شرط (ثبات سياسي، آزادي رسانه‌ها و اجتماعات براي بحث كردن درباره اصول قانون اساسي و همكاري حكومت با برگزاري رفراندوم) لازم است و فعلا موجود نيست. 
چهارمين گفتار، گفتار «سرنگوني‌طلبان» است. در اين گفتار گفته مي‌شود كه حكومت در ايران با تظاهرات مردمي سرنگون نمي‌شود، چون آن را سركوب مي‌كند. حكومت را با جنگ خارجي هم نمي‌شود سرنگون كرد، چون دولت‌هاي غربي در عمل اهل جنگ با حكومت ايران نيستند و حكومت هم از جنگ هراسان نيست. لذا در اين گفتار راه نجات كشور يك انقلاب خشونت‌‌گرا و مبتني بر گسترش آشوب و با حمايت راست افراطي جهان است (كه هم با حكومت جمهوري اسلامي و هم با بزرگي ايران مساله دارند) . پيروان اين راه معتقدند ادامه تحريم‌ها و ادامه نارضايتي‌ها و گسترش ناامني‌ها حكومت را از درون تهي مي‌كند تا بتوان به موقع كار را تمام كرد. در اين گفتار نگراني براي ريخته شدن جان جوانان معترض نيست؛ نگراني براي ورود ايران به دوره بي‌دولتي و به خطر افتادن تماميت ارضي ايران نيست. سرنگوني‌طلبان همچنين نگران اين نيستند كه اقشار متنوع مردم با هم درگير شوند و ناامني سيستماتيك در ايران اتفاق بيفتد.  همان‌طور كه ملاحظه كرديد اگرچه گفتار سرنگوني‌طلبي با سه گفتار و راه ديگر متفاوت است، ولي هر چهار گفتار و راه‌حل در شرايط كنوني جامعه ايران در عمل ناتوان هستند. در عمل كشور ايران در باتلاق مشكلات و بحران‌ها گير كرده است. در بين كثيري از مردم ايران چشم‌انداز اميدبخشي براي آينده نيست. نخبه صاحب فكر و مهارت ايراني به فكر مهاجرت است؛ جوانان يا ازدواج نمي‌كنند يا بچه‌دار نمي‌شوند؛ كثيري از بدنه مردم با فقر دست و پنجه نرم مي‌كنند و كساني هم كه پولي دارند به دنبال تبديل آن به ارز و طلا يا خروج از كشور هستند و آرامش ندارند و از همه مهم‌تر فرآيند توسعه ايران است در حالي كه همسايگان (مثل تركيه و امارات) در حال پيشرفت هستند در تعليق  به سر مي‌برند.
نقطه اميد
همان‌طور كه ملاحظه شد فعلا نشانه‌اي براي تغيير وضعيت نيست و چشم‌انداز آينده نگران‌كننده است، زيرا ممكن است اوضاع بد معيشتي فعلي بحراني‌تر شود، خيزش‌هاي اعتراضي مدني به «شورشي» تبديل شود، غرب به بهانه هسته‌اي و اوكراين بر تحريم‌هاي ايران بيفزايد. در چنين وضعيت بدي يك عامل مثبت داريم كه براي عبور ايران از وضعيت بحراني كشور بايد قدر آن را بدانيم و آن‌هم وسيع شدن بخش مياني، عاقل و ميانه‌رو جامعه است. 
به قول دكتر سعيد برزين در نيم قرن اخير، تحول بزرگي در جامعه سياسي ايران اتفاق افتاده و آن فراگير شدن «بخش ميانه» جامعه سياسي ايران است و اين بخش ميانه اجازه تداوم هر راديكاليسمي را به تندروي‌هاي حكومتي و خالص‌سازان نمي‌دهد. لذا ادامه سياست‌هاي بدون بازده بلوك قدرت ممكن است از نفس بيفتد و احتمال تغيير اين سياست‌ها محتمل‌تر از وقوع «انقلابي ديگر» در ايران است. 
علامت فربه شدن بخش ميانه جامعه چيست؟ پنجاه سال پيش جامعه سياسي ايران يك وضع دوقطبي با يك بخش ميانه خيلي لاغر داشت. يك طرف اندك‌سالاري دربار شاه بود و يك طرف هم نيروي بزرگ منتقد و انقلابي در جامعه بود و در اين ميان، ميانه‌‌روها وزني نداشتند. تا جايي كه سنجابي، رييس جبهه ملي در سال ۵۷ در موضعي قرار گرفته بود كه وقتي بختيار، عضو اين جبهه، نخست‌وزيري شاه را پذيرفت از سوي جبهه ملي خائن خوانده و طرد شد.  اينك پس از پنجاه سال وضع ميانه به ‌شدت تغيير كرده و فراگير شده است، حتي جامعه به جاي قطبي شدن متكثر است. يك طرف بلوك قدرت با پانزده درصد هوادار است- نه چهارتا درباري پا به فرار. در نقطه مقابل سرنگوني‌طلبان فاقد سرمايه اخلاقي و اجتماعي هستند. (در واقع سرنگوني‌طلبان از دو نيروي سلطنت‌طلبان پرخاشگر و مجاهدين- كومله مسلح و مخوف تشكيل شده‌اند كه به محمد‌رضا عالي‌پيام تحول‌طلب -يا هالوي طنزپرداز- هم رحم نمي‌كنند و حتي به او مكررا به صورت نمادين تجاوز مي‌كنند).  در مقابل اينكه بخش ميانه جامعه فراگير شده است، اين نيروي عاقل و محتاط در درون حكومت، در درون سپاهيان، اصولگرايان، اعتداليون، اصلاح‌طلبان، تحول‌طلبان، مستقلين و جمهوري‌خواهان وجود دارد. در اعتراضات پاييز ۱۴۰۱ هم شاهد بوديم كه هفتاد درصد جمعيت در موقعيت خاكستري قرار داشتند و ميانه‌روي پيشه كردند و نه از سياست‌هاي بلوك قدرت حمايت كردند و نه اعتمادي به ائتلاف‌هاي سرنگوني‌طلبان داشتند. (حتي  وقتي شوراي گذار هم تشكيل مي‌شود، اسم آن را شوراي «مديريت» گذار مي‌گذارند. يعني اينكه ما نمي‌خواهيم تخريبي گذار كنيم.)  روشن است در شرايط فعلي اين بخش ميانه فراگير، به يك نيروي سياسي براي كمك به كشور تبديل نشده و بلوك قدرت همچنان در برابر تغيير مقاومت مي‌كند. اما اشاره شد اين نيروي ميانه اجازه هر تندروي را به تندروهاي حكومتي و به سرنگوني‌طلبان آشوب‌طلب نمي‌دهد و از آنجا كه حكومت براي بقايش نيازمند تامين خدمات زيربنايي براي مردم است، وضع موجود را نمي‌تواند براي مدت طولاني ادامه دهد و دير يا زود داروي تلخ درمان ميانه‌‌روها را در تغيير سياست‌ها بايد بچشد. «محاصره مدني نانوشته» ميانه‌ها در برابر سياست‌هاي تندروها ادامه خواهد داشت و احتمال نتيجه دادن آن بيش از احتمال وقوع انقلاب در جامعه متكثر ايران است. مهم اين است كه تا تغيير سياست‌هاي غلط راهبردي حكومت، نيروي‌هاي ميانه جامعه دنبال كنشگري انتحاري نباشند. منظور از كنشگري انتحاري اتخاذ مواضع انقلابي و به استقبال وضعيت بي‌دولتي رفتن است. ضمنا توصيه به عدم كنشگري انتحاري به خاطر جبوني و ترس كنشگران نيست، بلكه در نتيجه توجه به موقعيت جامعه سياسي ايران است. گفته شد قانون اساسي مطلوب هم در شرايط بي‌ثباتي و انقلابي به دست نمي‌آيد. جان كلام اينكه در اين شرايط بحران‌زده، نيروي وسيع ميانه در ايران نقطه اميد تغييرات ايران‌ساز است.

 


توضيح ضروري

«اعتماد» طي سال‌هاي گذشته نظرات شخصيت‌هاي فرهنگي و دانشگاهي را براي توسعه جامعه به وفور منتشر كرده است. اين رويكرد «اعتماد»  گاهي از سوي خوانندگان با نظر نويسندگان روزنامه خلط مي‌شود و به همين علت گفتني است كه در مواردي لزوما روزنامه با نظرات نويسندگان فرهيخته و دانشگاهي موافق نيست. يادداشت امروز آقاي حميدرضا جلايي‌پور را با اين توضيح تقديم خوانندگان مي‌كنيم با اين توضيح كه روزنامه وظيفه دارد تمامي ديدگاه‌هاي نخبگان را منتشر كند و از اين ميان اهل فن بتوانند به انتخاب اصلح برساند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون